سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران/ افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران/ جاری شده از کرب و بلا آمده وانگاه/ آمیخته با خون سیاووش در ایران

بعد از واقعه‌ی عاشورا در سال ۶۱ هجری قمری حدود سه قرن طول کشید تا مراسم عزاداری امام حسین و یارانش به صورت عمومی و آشکار برگزار شود و از قرن چهارم باب شعر عاشورایی به روی شاعران پارسی‌زبان باز شد. شاعرانی چون کسایی مروزی، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی طلایه‌دارِ این نوع شعر بودند.
در این جلسه می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به شعر عاشورایی در طول تاریخ ادب پارسی و به طور ویژه منظومه‌ی «گنجینۃالاسرار» عُمّان سامانی را از نظر بگذرانیم. این جلسه‌ی انجمن قطب با موضوع شعر عاشورایی برگزار می‌کند اما محدود به شعر عاشورایی نیست و شاعران می‌توانند در موضوع آزاد هم شعر بخوانند.

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۹ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 باغملی، کتابخانه‌ی شهید بهشتی

#انجمن_قطب
#کتابخانه_بهشتی
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
شعر آغازین از شادروان حسین منزوی است.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, واقعه عاشورا
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ساعت 17:41  توسط زینب ناصری  | 

گر مرد راه‌بین شده‌ای عیب کس مبین
از زاغ چشم بین و ز طاووس پَر نگر

یکی دیگر از شنبه‌های دوست‌داشتنی کماکان با کوله‌بار شهریوری‌اش از راه می‌رسد.
دعوت هستید به دیدار ادب‌دوستان در خنکای شهریوری رباط تهمینه.🌹

🌸 دعوت‌نامه‌ای به تمام ادب‌دوستان.
🍀 جهت شرکت در جلسات همین‌که به ادبیات علاقه‌مند باشید کافی‌ست!

💎شنبه1400/06/12 ساعت 17:30
⭐️بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
🦋بیت آغازین سروده عطار است. 🦋


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱ساعت 16:28  توسط زینب ناصری  | 

بیا ای خسته‌خاطر دوست! ای مانندِ من دل‌کنده و غمگین/ من اینجا بس دلم تنگ است

خاک خراسان همیشه غرق در شعر بوده است اما اغراق نیست اگر بگوییم «امید» نگین شعر خراسان در صد سال اخیر بود. به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی: «اخوان در عصر ما بزرگ‌ترین کیمیاگر زبان فارسی بود. کسی بود که با کلمات زبان فارسی طلا می‌ساخت و سکه می‌زد؛ سکه‌هایی که هیچ‌گاه از رواج نخواهد افتاد.»
اخوان ثالث عمری شاعرانه زیست و در خلوتش شاهکارهای شعر معاصر را آفرید. این جلسه‌ی انجمن قطب به یاد مهدی اخوان ثالث برگزار می‌شود.

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۰۵ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 شهرک ولیعصر، بلوار شهید چمران، کتابخانه‌ی امام رضا ع

#انجمن_قطب
#کتابخانه_امام_رضا
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
شعر آغازین از مهدی اخوان ثالث است.
اخوان در چهارم شهریور ۱۳۶۹ درگذشت و پیکرش در آرامگاه فردوسی آرام گرفت.


برچسب‌ها: زینب ناصری, اخوان ثالث, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱ساعت 9:43  توسط زینب ناصری  | 

همواره عشق بی‌خبر از راه می‌رسد/ چونان مسافری که به ناگاه می‌رسد/ وا می‌نهم به اشک و به مژگان تدارکش/ چون وقت آب و جاروی این راه می‌رسد/ هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب/ وقتی که سیب نقره‌ای ماه می‌رسد

جلسه انجمن قطب در رباط تهمینه

در هفته‌های اخیر، غروب‌های شنبه را در رباط تهمینه می‌گذرانیم. غروب‌هایی که اصلا دلگیر نیست وقتی با نسیم خوش تابستان، بوی خشت و شعر گره می‌خورد. با پایین رفتن خورشید و بالا آمدن ماه، گذر زمان بیشتر از همیشه حس می‌شود اما ما در کنار هم زمان را از دست نمی‌دهیم که اوقات خوش عمر همان است که با دوست به سر می‌رود.

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۵/۲۹ ساعت ۱۷:۳۰
🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
ابیات آغازین از حسین منزوی است.
حافظ گفته است: «اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت/ باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود»


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ساعت 11:23  توسط زینب ناصری  | 

گُلعذاری ز گلستان جهان ما را بس/ زین چمن سایه‌ی آن سرو روان ما را بس

#امیر_هوشنگ_ابتهاج

هوشنگ ابتهاج آخرین بازمانده از نسل طلایی شاعران دهه‌ی سی و چهل خورشیدی و یکی از مشهورترین غزل‌سرایان معاصر بود.
وقتی مسعود بهنود از او پرسید نظرت راجع به مرگ چیست؟ گفت "داخل آدم حسابش نمی‌کنم." ابتهاج عاشق زندگی بود و به مرگ فکر نمی‌کرد. او حرف اپیکور فیلسوف یونانی را باور داشت که تا وقتی ما هستیم مرگ نیست و وقتی مرگ بیاید ما نیستیم. حالا او با هفت‌هزار سالگان سربه‌سر است اما غزل‌هایش شوق زندگی را در رگ‌های ما جاری می‌کند.

این جلسه از انجمن شعر و ادب قطب به یاد و به احترام سایه برگزار می‌شود. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۵/۲۲ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
بیت آغازین از حافظ است.
خیام گفته است: "ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم/ وین یک‌دم عمر را غنیمت شمریم/ فردا که ازین دیر فنا درگذریم/ با هفت هزار سالگان سربه‌سری"


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, هوشنگ ابتهاج
+ نوشته شده در  جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ساعت 0:47  توسط زینب ناصری  | 

در دل ویران ما گَنجی بیا/ گر چه در عالم نمی‌گُنجی بیا/ تو بیا ای ماهِ مهرآیین ما/ ای تو مولانا جلال‌الدین ما

مراسم سالگرد درگذشت استاد محمود آخوندزاده در تاریخ پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۵/۲۰ ساعت ۵ تا ۷ بعدازظهر در تربت حیدریه خیابان کاشانی دارالتبلیغ حسینی برگزار می‌شود.

🌸 پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۵/۲۰ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 خیابان کاشانی، هیئت دارالتبلیغ حسینی

#انجمن_مثنوی_خوانی
#انجمن_قطب
#اطلاعیه
#تسلیت
#محمود_آخوندزاده

https://t.me/masnavikhani

پی‌نوشت‌‌ها:
شعر آغازین از محمدحسین شهریار است
شادروان استاد محمود آخوندزاده از پیشکسوتان شعر و ادب تربت حیدریه بودند که مردادماه سال گذشته از میان ما پرکشیدند.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, محمود اخوند زاده, شهریار
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ساعت 12:18  توسط زینب ناصری  | 

ما بدهکاریم/ به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند/ معذرت می‌خواهم/ چندم مرداد است؟/ و نگفتیم/ چون‌که مرداد گورِ عشقِ گلِ خون‌رنگِ دلِ ما بوده‌ست

شنبه پانزدهم مردادماه ۱۴۰۱ جلسه‌ی انجمن قطب برگزار نمی‌شود.

#اطلاعیه
#انجمن_قطب
#حسین_پناهی

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت: به روایت پزشک قانونی حسین پناهی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ در تهران از دنیا رفت.

انجمن شعر قطب


برچسب‌ها: انجمن قطب, حسین پناهی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ساعت 19:40  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

 

 

بیا بیا که شدم در غم تو سودایی/ درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی/ عجب عجب که برون آمدی به پرسش من/ ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی

اعضای انجمن قطب در رباط تهمینه

باز اولین روز هفته را به زلف شکن شکن شعر گره خواهیم داد. برنامه‌ی این هفته بعد از شنیدن غزل خواجه‌ی شیراز، شعرخوانی و نقد شعر است.

اگر شعر جدید دارید و دوست دارید نقد شود، این شنبه فرصت خوبی است.
برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۱۸ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌‌ها:
شعر آغازین از مولانا است.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, رباط تهمینه, تربت حیدریه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۱ساعت 18:51  توسط زینب ناصری  | 

 

 

بیا بیا که شدم در غم تو سودایی/ درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی/ عجب عجب که برون آمدی به پرسش من/ ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی

اعضای انجمن قطب در رباط تهمینه

باز اولین روز هفته را به زلف شکن شکن شعر گره خواهیم داد. برنامه‌ی این هفته بعد از شنیدن غزل خواجه‌ی شیراز، شعرخوانی و نقد شعر است.

اگر شعر جدید دارید و دوست دارید نقد شود، این شنبه فرصت خوبی است.
برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۱۸ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌‌ها:
شعر آغازین از مولانا است.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, رباط تهمینه, تربت حیدریه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۱ساعت 18:51  توسط زینب ناصری  | 

قصه دارم، قصه دارم/ قصه‌هایی تلخ و شیرین/ شعر دارم، شعر دارم/ شعرهایی شاد و غمگین/ قصه‌های خوب دارم/ شعرهای ناب دارم/ آفتاب و ابر دارم/ سایه و مهتاب دارم...

#مصطفی_رحماندوست

مثل همیشه اولین روز هفته‌ی ما رنگ شعر دارد و بوی عشق. ما عاشق شعریم و این عشق مشترک هر شنبه ما را گرد هم جمع می‌کند. دنیای رنگین کلمات مثل چوب جادو است و شاعران این چوب را در دست می‌گیرند و جهان را زیباتر و دلپذیرتر از آن‌چه هست می‌کنند.
برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۰۴ ساعت ۱۸:۰۰
🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

#انجمن_قطب
#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌‌ها:
شعر آغازین از مصطفی رحمان‌دوست است.
مصطفی رحمان‌دوست یکم تیرماه ۱۳۲۹ در همدان به دنیا آمد.
ادبیات کودک بخش مهمی از شعر امروز است و به مناسبت تولد آقای رحمان‌دوست در این جلسه از شعر کودک خواهیم گفت.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, شعر کودک
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱ساعت 21:14  توسط زینب ناصری  | 

انجمن قهرمان در تربت حیدریه

تربت حیدریه را پر کرد خط به خط «خدی خدای خودم»
می‌شود افتخار این خطه «حاصل عمر» قهرمان باشد

#محمد_قهرمان

استاد قهرمان در دهم تیرماه ۱۳۰۸ در تربت حیدریه به دنیا آمد. علاوه بر نام‌دار بودن در غزل‌سرایی، شعر گویشی، تحقیق‌های سبک هندی و تحقیق در گویش تربتی، ایشان برگزار کننده‌ی یکی از قدیمی‌ترین جلسات شعر خراسان هم بوده‌اند. انجمن قهرمان از سال ۱۳۳۹ هر سه‌شنبه‌شب در منزل استاد محمد قهرمان با بزرگان شعر خراسان از جمله اخوان و کمال و قدسی و صاحبکار و ... برگزار می‌شد و به فرموده‌ی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دانشکده ادبیات واقعی خراسان منزل محمد قهرمان و انجمن ادبی او در منزلش است.

این جلسه به لطف دکتر محمدرضا سرسالاری و موسسه‌ی خردسرای فردوسی قرار است این سه‌شنبه در تربت حیدریه برگزار شود. امیدوارم میزبان خوبی برای این انجمن وزین باشیم.

🌸 سه‌شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۰۷ ساعت ۲۱:۰۰
🌸 منزل استاد احمد نجف زاده، بین قائم ۷ و ۹، پلاک ۶۵
🌸 پخش زنده از صفحه‌ی اینستاگرام خردسرای فردوسی
www.instagram.com/kheradsarayeferdowsi

#انجمن_قهرمان
#انجمن_قطب
#خردسرای_فردوسی
#اطلاعیه

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, محمدرضاسرسالاری, محمد قهرمان
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱ساعت 16:36  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است/ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است/ حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌ای/ این‌جا برای عشق شروعی مجدد است

 

باز در اولین روز هفته و هم‌زمان با ولادت امام رضا ع دور هم جمع می‌شویم تا گل بگوییم و شعر بشنویم. ما در این گوشه از خراسان، چراغ ادبیات را به عشق شما روشن نگاه می‌داریم و چشم به راه مسافرانی هستیم که در این دنیای پرسرعت دل‌شان برای یک ساعت آرامش تنگ شده باشد.

 

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۳/۲۱ ساعت ۱۸:۰۰

🌸 خیابان رازی، دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه، سالن ابن سینا

 

#انجمن_قطب

#دانشگاه_علوم_پزشکی

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

شعر آغازین از شاعر خوب خراسانی آقای رضا عابدین زاده است.

شاعران در دو بخش شعر رضوی و شعر آزاد شعرخوانی خواهند داشت.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, دانشجو
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱ساعت 18:29  توسط زینب ناصری  | 

تا بازگشت ما همه باشد به سوی تو/ ما از توییم و آینه‌پرداز روی تو/ خرم دمی که چون پَرِ کاهی به دست باد/ زین خاکدان تیره درافتم به کوی تو

هر کدام از ما شاعرها مشغول به کاری هستیم و گرفتاری‌های شغلی و خانوادگی خودمان را داریم. اما شنبه‌ها دیگر مهندس و دکتر و معلم و پرستار و ... نیستیم. شنبه‌ها ما فقط شاعریم که عشق به شعر ما به یکدیگر پیوند می‌دهد.

باز در اولین روز هفته در این گوشه‌ی کوچک از خراسان بزرگ دور هم جمع می‌شویم تا شعر بخوانیم و گل بشنویم. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۷/۰۷ ساعت ۱۸:۰۰

🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

 

#انجمن_قطب

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

شعر آغازین از فریدون توللی است.

فریدون توللی سال ۱۲۹۸ در شیراز به دنیا آمد. شغل و رشته‌ی تخصصی‌اش باستان‌شناسی بود. او در ۹ خرداد ۱۳۶۴ بر اثر بیماری قلبی در تهران از دنیا رفت.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ساعت 11:22  توسط زینب ناصری  | 

وِری عشق و صِفای تو مِنازَه/ وِری سوزِ صدای تو مِنازَه/ بزن وِر سیم و چُو۪ استاد عثمان!/ خدا وِر پینجِه‌های تو مِنازَه

آخر اردیبهشت چه پرسوز شد وقتی خبر درگذشت استاد عثمان محمدپرست منتشر شد. خراسان یکی از مهربان‌ترین فرزندانش را از دست داد. استاد عثمان خوافی عمری در لباس فقر، کار اهل دولت کرد. عاشق موسیقی، عاشق شعر و عاشق مردم بود. باورش سخت است اما عثمان با دو تار سازش، هزار مدرسه ساخت.

 

باز در اولین روز هفته در این گوشه‌ی کوچک از خراسان بزرگ دور هم جمع می‌شویم تا شعر بخوانیم و گل بشنویم. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۳۱ ساعت ۱۸:۰۰

🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

 

#انجمن_قطب

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌:

دوبیتی آغازین از شاعر خوب همشهری آقای محمد امیری است.

تناسب بیت اول غزل این هفته را بگذارید پای کرامات لسان‌الغیب.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 0:42  توسط زینب ناصری  | 

در آخرین خط‌های شاهنامه، فردوسی می‌گوید: «چو این ناموَرنامه آمد به بُن/ ز من روی کشور شود پرسخن/ از آن پس نمیرم که من زنده‌ام/ که تخم سخن من پراگنده‌ام/ هر آن‌کس که دارد هُش و رای و دین/ پس از مرگ بر من کند آفرین» از زمان روی کاغذ آمدن این ابیات، زمین بیش از هزار بار دور خورشید چرخیده است و هنوز روی کشور از فردوسی پرسخن است.

 

قرار است به بهانه‌ی روز حکیم ابوالقاسم فردوسی، علاقه‌مندان شعر و ادب پارسی در گوشه‌ای از خراسان پهناور، گرد هم بیایند و بر روان این بزرگ‌مرد آفرین کنند.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۲۴ ساعت ۱۸:۰۰

🌸 تربت حیدریه، رباط طبسی

 

#فردوسی

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

https://t.me/masnavikhani

 

پی‌نوشت‌:

به مناسبت هفته‌ی میراث فرهنگی این مراسم در بنایی تاریخی برگزار می‌شود. رباط طبسی از بناهایی است که حاج محمدابراهیم طبسی از تجّار معروف عصر قاجار در مِلک شخصی خود بنا کرد.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, بزرگداشت فردوسی رباط طبسی
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 22:21  توسط زینب ناصری  | 

ضمن عذرخواهی به علت برگزار شدن مراسم هم‌زمان در اقامتگاه بومگردی تهمینه، جلسه‌ی انجمن قطب در کتابخانه‌ی شهید بهشتی برگزار خواهد شد.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۷ ساعت ۱۷:۰۰

🌸 باغملی، کتابخانه‌ی شهید بهشتی

 

#انجمن_قطب

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, کتابخانه بهشتی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 14:40  توسط زینب ناصری  | 

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۰ به قلم بهمن صباغ زاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شنبه‌ها برای من روزهای ویژه‌ای هستند. شنبه‌های من مثل رنگین‌کمانی‌ هستند زیبا و کشیده. زیبایی‌اش به خاطر دنیای رنگی شعر است و کشیده بودنش به خاطر مقدمات و مؤخرات جلسه. معمولا مقدمات جلسه‌ی شعر قطب از چهارشنبه، پنجشنبه شروع می‌شود. مقدمه‌ی جلسه کارهایی مثل طراحی اطلاعیه و انتخاب محتوا و تقسیم کار و ... است. اما خودِ شنبه حال و هوایش فرق دارد. اگر بتوانم زودتر از محل کار به خانه می‌روم تا بعد از نهار استراحت کنم و در جلسه خسته و کسل نباشم. بعد از جلسه هم یکی دو روز کار دارد تا جلسه به سمع و نظر غایبان برسد و ثبت و ضبط شود و به آرشیو برود.

 

شاعران تربت حیدریه و علاقه‌مندان شعر در این شهر کوچک خراسان، گزارش جلسه‌های قطب را از قلم‌های مختلف می‌خوانند، عکس‌ها و فیلم‌هایش را می‌بینند و فایل صوتی جلسه را می‌شوند و تقریبا همه می‌دانند که در جلسه‌ی ما چه می‌گذرد و جلسه‌های شعر قطب به چه نحو پیش می‌رود. اما هر جلسه ویژگی‌هایی دارد که با جلسات قبل متفاوت است. هر بار تعدادی از ما هستیم و تعدادی غیبت دارم، هر بار مهمانان جدیدی به جمع اضافه می‌شود و هر بار به اقتضای شعرهای خوانده شده بحث‌های متفاوتی درمی‌گیرد.

 

این شنبه مرغ جانم بی‌قرارِ رفتن به اقامتگاه بومگردی تهمینه بود. من در رباط تهمینه حس خوبی دارم. برای خوش شدن حال آدم در جلسات شعری که در رباط تهمینه وجود دارد دلایل زیادی وجود دارد. عصر شنبه در رباط تهمینه بنشینی و شعر بشنوی و حالت خوب نشود کی خوب خواهد شد.

 

وارد رباط که شدم فضا حسابی اردیبهشتی بود. بهار در رباط تهمینه انگار بهارتر است یعنی نمود بهار را بهتر حس می‌کنی. حیفم آمد آن‌چه را که چشمانم دیده ثبت نکنم. دوباره برگشتم و دوربین گوشی را روشن کردم و وارد رباط تهمینه شدم تا هر وقت دلم برای انجمن قطب، رباط تهمینه و اردیبهشت تنگ شدم بتوانم مرورش کنم.

 

این جلسه قرار بود راجع به مراسم استاد محمد قهرمان در سال ۱۴۰۱ صحبت و تصمیم‌گیری کنیم. نیم ساعت زودتر آمده بودیم. شاعران انجمن قطب بودند، آقای محمدرضا کرمانی مدیر اقامتگاه بومگردی تهمینه، خانم صیدالی دهیار امیرآباد و رئیس اداره‌ی ارشاد خانم نخعی نیا. هر کدام از دوستان شاعر و شرکت‌کنندگان در جلسه نظرشان را گفتند و من یادداشت‌برداری می‌کردم. تمام سعی‌ام را کردم که جلسه‌ی تصمیم‌گیری طولانی نشود که برای جلسه‌ی اصلی وقت بماند. خیلی زود تصمیم‌های مهم و اساسی گرفته شد و جزئیات مراسم را به بعد واگذار کردیم.

کودکان شعر قطب

#محمد_یعقوبی

#ملیحه_یعقوبی#سید_جعفر_علمداران

#ملیحه_یعقوبی #سید_علی_موسوی #محمدرضا_کرمانی#محمد_صباغ_زاده#یاسر_صباغ_زاده#احمد_نجف_زاده#سید_علی_موسوی#احسان_نجف_زاده#پوریا_احمدی#محمود_شریفی

#ملیحه_یعقوبی #علیرضا_پورعباس#ملیحه_یعقوبی#تهمینه_کرمانی#ملیحه_یعقوبی#لیلی_پوردایی#رضا_وفاپور#احسان_نجف_زاده#ملیحه_یعقوبی#زینب_ناصری#ملیحه_یعقوبی#آمنه_فرامزی_نژاد#ملیحه_یعقوبی#غلامرضا_اعتقادی#ملیحه_یعقوبی#محمد_یعقوبی#ملیحه_یعقوبی#سیده_مهناز_مهدوی#تهمینه_کرمانی#حدیثه_سادات_مهدوی#سیده_مهناز_مهدوی#علیرضا_پورعباس#محمد_زنگنه#ملیحه_یعقوبی#حجت_یدالهی#محمد_صدرا_گلدوست#لیلی_پوردایی#احمد_نجف_زاده#سید_علی_موسوی#ملیحه_یعقوبی#احمد_نجف_زاده#ملیحه_یعقوبی  #مجریمجری این جلسه دوست شاعرم خانم ملیحه یعقوبی بود. جلسه با غزل ۳۵۰ حافظ و با صدای گرم استاد نجف زاده شروع شد و با شعرخوانی دوستان شاعرم ادامه پیدا کرد. یکی از اتفاق‌های ویژه‌ی این جلسه این بود که خانم آمنه فرامرزی نژاد پسر کوچکش مهران را با خودش آورده بود. مهران با شعرخوانی همه را خوشحال کرد و همه تشویقش کردند. چند نفری از دوستان شعر جدید داشتند و بعضی هم شعر قدیمی خواندند که می‌توانید در بخش شعرخوانی‌ها در کانال انجمن قطب بشنوید. راجع به شعرها صحبت شد و هر کس نظرش را گفت. این جلسه آواز هم داشتیم. آقای محمد یعقوبی دوست شاعرمان خواهش دوستان را اجابت کرد و زد زیر آواز که خیلی دلنشین بود.

 

خوشحالم که قرار است چند ماه جلسات در فضای باز برگزار شود. مثل سال گذشته حتما به اقامتگاه‌های بومگردی اطراف تربت حیدریه هم سر خواهیم زد تا هم فال باشد و هم تماشا. همه جلسه‌ی شعرخوانی را برگزار کنیم و هم زیبایی‌های خانه‌های قدیمی و طبیعت زیبای روستاهای اطراف را دیده باشیم.

 

بهمن صباغ زاده

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۵ تربت حیدریه

 

پی‌نوشت‌ها:

حافظ گفته است: «شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی/ دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد»

مهدی حسن زاده شاعر همشهری‌ام گفته است: «عاشق تر هر آن‌که هست بی‌چیزتر است/ با نیستی و مرگ گلاویزتر است/ مانند صدای دهل از دور است عشق/ پاییزِ درونِ باغ پاییزتر است»

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#بهمن_صباغ_زاده 

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

 

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 20:54  توسط زینب ناصری  | 

بهار و گل طرب‌انگیز گشت و توبه‌شکن/ به شادی رخ گل بیخِ غم ز دل برکن/ رسید باد صبا، غنچه در هواداری/ ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن

اولین جلسه‌ی اردیبهشتی‌مان را باز قرار است در بهشت کوچک تهمینه برگزار کنیم. «عصر شعر»های زیبایی در اقامتگاه بومگردی تهمینه برگزار شده است و شاعران انجمن قطب در گزارش‌هایی که نوشته‌اند بارها و بارها با قلم شاعرانه این زیبایی‌های این بهشت کوچک را توصیف کرده‌اند. شاعر هم که نباشی، رباط با بوی نم خشت و عطر گلش شاعرت می‌کند.

 

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۰ ساعت ۱۷:۰۰

🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

 

#انجمن_قطب

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

ابیات آغازین از حافظ است.

در یکی از جلسات بهاری انجمن قطب که در اقامتگاه بومگردی تهمینه برگزار می‌شد، خانم سیده مهناز مهدوی مجری بود و جلسه را با این جمله شروع کرد: «از بهشت کوچک تهمینه به شما سلام می‌کنم...»


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 12:0  توسط زینب ناصری  | 

🌺🌺🌱🌱🌺🌺🌱🌱🌺🌺

بیان هنرمندانه‌ی درد، نگاهی به زندگی و شعر محمود اکبرزاده به قلم بهمن صباغ زاده (بخش اول)

#بهمن_صباغ_زاده

#محمود_اکبر_زاده

#محمود_اکبر_زاده#نشریه_پیام_ولایت

سال‌هاست شعر سپید تربت حیدریه با نام محمود اکبرزاده گره خورده است. در این شماره می‌خواهم از شاعری بگویم که موسیقی نهفته در جان کلمات را می‌شنود. من و محمود بستگی‌های مشترک زیادی داریم. هر دو شاعریم و حدود بیست سال است در شهر کوچک تربت حیدریه با هم رفاقت داریم. زیاد پیش می‌آید که با هم بنشینیم و یک دل سیر صحبت کنیم. پیوند دیگر ما وجود دو دختر خردسال است به نام غزل و آیلین. در یکی از شب‌های گرم تابستان ۱۴۰۰ با محمود قرار مصاحبه گذاشتم. قرار مصاحبه را در باغملی و کنار محل بازی کودکان گذاشتم تا غزل و آیلین هم که همیشه همراه من و محمود می‌آیند فرصت بازی داشته باشند. این مصاحبه لابه‌لای صدای فریادهای کودکانه ضبط شد. امیدوارم از خواندن آن و آشنایی با یکی دیگر از شاعران تربت حیدریه لذت ببرید.

 

محمود اکبرزاده در بیستم فروردین ۱۳۵۸ در محله‌ی حیدرآباد تربت حیدریه در خانه‌ی علی اکبر و عصمت به دنیا آمد. محله‌ی حیدرآباد یکی از محله‌های حاشیه‌ی شهر تربت حیدریه است که بیشتر ساکنان آن کارگران دائم و فصلی کارخانه‌ی قند تربت حیدریه هستند. پدر محمود کارگر فصلی کارخانه‌ی قند تربت حیدریه بود و در عین حال در اطراف روستای اسفیوخ تربت حیدریه آب و زمین داشت و به کشاورزی هم مشغول بود. کودکی محمود بیشتر در کار کشاورزی و دامداری می‌گذشت تا محله‌ی حیدرآباد. فضای باز و زیبای روستا باعث می‌شد محمود سختی کارهای آن‌جا را به جان بخرد. او در کودکی از هر فرصتی استفاده می‌کرد تا پیش مادربزرگ برود. در حیدرآباد مدرسه‌ی مستقلی وجود نداشت و برای تحصیل کارکنان کارخانه‌ی قند تربت حیدریه در کنار خانه‌های سازمانی دبستان سعدی و مدرسه‌ی راهنمایی شهدا تاسیس شده بود. این دو مدرسه‌ی کنار هم محل تحصیل محمود اکبرزاده در سال‌های دبستان و راهنمایی بود. آخر هفته‌ها، تعطیلات عید و تعطیلات تابستان نگه داشتن محمود در حیدرآباد کار سختی بود و معمولا پدر و مادر موافقت می‌کردند که به روستا برود. باقی اوقات هم یا به تکالیف مدرسه می‌گذشت یا بازی در کوچه‌های خاکی حیدرآباد با هم‌سالان و هم‌کلاس‌ها.

 

دوره‌ی متوسطه را با دبیرستان امیرکبیر شروع کرد. در آن دوران در سال اول متوسطه دروس عمومی ارائه می‌شد و دانش‌آموز می‌توانست به انتخاب خودش در یک هنرستان یا دبیرستان دروس عمومی را بخواند و سوال بعد انتخاب رشته کند. محمود اکبرزاده برای سال دوم، رشته‌ی علوم تجربی را انتخاب کرد و به دبیرستان چمران تربت حیدریه وارد شد. سال ۱۳۷۶ توانست از دبیرستان چمران دیپلم علوم تجربی بگیرد و بعد از پیش‌دانشگاهی بلافاصله راهی سربازی شد. بعد از سربازی مدتی در حیدرآباد مغازه‌ی بازی‌های کامپیوتری باز کرد و بعد از چند سال در شهرداری تربت حیدریه مشغول به کار ادامه دارد و اکنون در سمت کارگزاری امور اداری مشغول به کار است.

 

اولین جرقه‌های شعر در زندگی محمود اکبرزاده به دوران تحصیل او در مدرسه‌ی ابتدایی سعدی برمی‌گردد. محمود می‌گوید: «یادم است یک انشاء به ما گفتند با موضوع این‌که می‌خواهید چکاره شوید؟ من خیلی فکر کردم که می‌خواهم چکاره شوم، چند روزی در فکر بودم و بعد به این نتیجه رسیدم که دوست دارم چوپان باشم. نشستم تمام دلایلم را برای این انتخاب لیست کردم و از خاطرات دوره‌ی کودکی‌ام و دامداری و کشاورزی نوشتم. خلاصه انشاء دلچسبی شد و بین دانش‌آموزان و معلمان پیچید که بین این همه عاشقِ سینه‌چاکِ دکتر شدن و مهندس شدن یکی هم پیدا شده که دوست دارد چوپان شود. آن انشاء علاوه بر محتوای عجیبش در فرم هم بد نبود و تشویق معلم فارسی را به همراه داشت.»

 

در مدرسه راهنمایی شهدا هم یک مسابقه‌ی شعر دانش‌آموزی برگزار شد که محمود جزو برندگان آن مسابقه بود و آقای سعیدی معلم درس فارسی او را رها نکرد و دائم به نوشتن و سرودن تشویقش می‌کرد. 

 

در دوره‌ی دبیرستان نوشتن‌های محمود ادامه پیدا کرد و همیشه برای دوستان و همکلاسی‌هایش شعرهای جدیدش را می‌خواند. در دوره‌ی خدمت آموزشی، او با یکی از دیگر شاعران جوان تربت حیدریه هم‌خدمتی شد. رضا جعفری و محمود اکبرزاده عصرهای خسته‌ی پادگانِ سهراب‌آبادِ خاش را به شعر خواندن و سخن گفتن راجع به شعر می‌گذراندند.

 

یکی دیگر از مقاطع تحصیلی محمود اکبرزاده تحصیل او در دانشگاه علمی و کاربردی تربت حیدریه در رشته‌ی حقوق بود که البته این دوره را ناتمام گذاشت و پس از چند ترم از تحصیل انصراف داد.

 

🌺🌺🌱🌱🌺🌺🌱🌱🌺🌺

بیان هنرمندانه‌ی درد، نگاهی به زندگی و شعر محمود اکبرزاده به قلم بهمن صباغ زاده (بخش دوم)

 

سال ۱۳۷۹ بعد از خدمت سربازی، روزی از عصرهای دل‌انگیز در باغملی قدم می‌زد که دید در تالار اندیشه، شبِ شعری در حال برگزاری است. سوال کرد و متوجه شد ورود برای همه‌ی علاقه‌مندان آزاد است. محمودِ جوان آرام وارد شد و در گوشه‌ای نشست و به شعرخوانی شاعران تربت حیدریه گوش داد. در آن جلسه آقای امینی از کارمندان اداره‌ی فرهنگ و ارشاد مجری بود. بعد از جلسه محمود اکبرزاده از آقای امینی در خصوص کم و کیف شب شعرها در تربت حیدریه سوال کرد و با انجمن شعر و ادب قطب آشنا شد.

 

اولین حضور محمود اکبرزاده در انجمن قطب، اولین مواجهه‌ی او با جمع شاعران بود. او در اولین جلسه در حضور استاد نجف زاده، استاد محمد رشید، سید علی اکبر ضیایی، محمود خیبری، اسفندیار جهانشیری، احمد حسین‌پور سرکاریزی و دیگر شاعران تربت حیدریه شعر خواند. در این دوره محمود اکبرزاده به سرودن شعر موزون و نوشتن متن گرایش داشت. دوستی با جوانان انجمن شعر قطب، پای اکبرزاده را به محافل شعر تربت حیدریه باز کرد و هر شنبه‌شب دوستان جوانش را جلسه‌ی شعر استاد احمد نجف زاده می‌دید و شعرهای جدیدش را در معرض نقد و نظر شاعران انجمن قرار می‌داد.

 

کم‌کم متن‌نویسی‌ها و شعرسرودن‌ها در هم ادغام شدند و جوانه‌ی شعر سپید در دل این شاعر جوان تربت حیدریه روییدن گرفت. اکبرزاده در سال‌های ابتدایی دهه‌ی هشتاد در تربت حیدریه تنها شاعری بود که شعر سپید می‌گفت و دیگر شاعران شهرستان بیشتر به غزل، مثنوی و قصیده گرایش داشتند. او در این خصوص می‌گوید: «در آن سال‌ها شعر سپید در تربت حیدریه جدی گرفته نمی‌شد و معمولا هر جلسه وقتی شعر می‌خواندم بحث به موضوع شعریت شعر سپید می‌رسید.» اما محمود راهش را انتخاب کرده بود و علیرغم تنها بودن، آهسته و پیوسته پیش می‌رفت. سال ۱۳۸۳ همراه دیگر شاعران تربت حیدریه در جشنواره‌ی شعر رضوی شرکت کرد و یکی از برگزیدگان شهرستان تربت حیدریه بود که به جشنواره‌ی استانی که در شهر نیشابور برگزار می‌شد راه یافت. جشنواره‌ی استانی رضوی فرصتی بود برای محمود تا با شاعران استان و مخصوصا سپیدسرایان خراسان آشنا شود. در آن جشنواره از بین ۱۲۰ شاعر مرحله‌ی استانی بنا بود ۱۶ شاعر برگزیده و نام‌شان اعلام شود.

 

مراسم اختتامیه‌ی جشنواره به بخش شعر آزاد که رسید، مجری نام محمود اکبرزاده را به عنوان نفر اول شعر سپید اعلام کرد و او برای دریافت جایزه‌اش روی سن رفت. آن سال شعر او، تنها شعری بود که از تربت حیدریه در جشنواره‌ی استانی برگزیده شد و باعث شد محمود اکبرزاده به خودباوری بیشتری برسد و در راهی که پیش گرفته است استوارتر شود.

 

از آقای اکبرزاده در خصوص کسانی که در راه شعر و شاعری مشوقش بوده‌اند می‌پرسم. او در ابتدا به معلم دوره‌ی راهنمایی آقای سعیدی اشاره می‌کند. بعد می‌گوید: «در همان جشنواره‌ی استانی، خدابخش صفادل از شاعران نیشابوری مرا به مطالعه‌ی بیشتر شعر سپید تشویق کرد و در شبی که با شاعران استان دور هم جمع بودیم راجع به فرم و محتوا در شعر سخن گفت. از این‌ها گذشته، شاعران جوان همشهری با این‌که بیشتر غزل‌سرا بودند همیشه همراهم بودند و تشویقم می‌کردند» اما باید محمود اکبرزاده را شاعری خودساخته دانست. می‌توان گفت او به پای خود جاده‌ی شعر را پیش آمده است و در جمع شاعران سنتی تربت حیدریه توانست راه خود را باز کند و پیش برود.

 

از اکبرزاده راجع به شاعران مورد علاقه‌اش می‌پرسم و این‌طور جواب می‌شنوم «در ابتدا خیلی روی شاملو و فروغ تمرکز داشتم و آثار این دو شاعر را خیلی می‌خواندم اما الان بیشتر مطالعه‌ام روی شعر سپید معاصر است. سعی می‌کنم کتاب‌های تازه چاپ شده را در حوزه‌ی شعر سپید بخوانم.»

 

مثل تمام مصاحبه‌ها نظر شاعر را در مورد تعریف شعر می‌پرسم. به نظر محمود اکبرزاده شعر درد است و رسالت شاعر درک و بیان هنرمندانه‌ی دردهای جامعه است. شعر باید تلنگر باشد و شاعر با زبان هنرمندانه، انسان را با دردهای خود و جامعه‌اش مواجه می‌کند.

 

از محمود راجع به شعر امروز سوال می‌کنم. او معتقد است شعر امروز در بند است یعنی دستورالعمل‌ها، بخش‌نامه‌های اداری، ممیزی کتاب‌ها، حمایت‌های دولتی، سلیقه‌ی ناشران و مخاطبان شعر سعی می‌کنند شاعر را در مسیری از پیش تعیین شده هدایت کنند. او می‌گوید «خیلی از این تاثیرها ناخودآگاه است. یعنی منِ شاعر در خلوت خودم نشسته‌ام و دارم شعرم را می‌گویم اما ناخودآگاه تحت تاثیر جو حاکم هستم و کلمات را به شکلی که مورد پسند است بر قلم جاری می‌کنم.»

 

🌺🌺🌱🌱🌺🌺🌱🌱🌺🌺

بیان هنرمندانه‌ی درد، نگاهی به زندگی و شعر محمود اکبرزاده به قلم بهمن صباغ زاده (بخش سوم)

 

می‌پرسم شعر در زندگی آدم امروز چه نقشی دارد؟ آیا در کنار این همه رسانه‌ی قدرتمند سمعی و بصری هنوز شعر می‌تواند روی آدم‌ها تاثیر بگذارد؟ می‌گوید: «بله. شعرِ خوب می‌تواند. شعر بر همان رسانه‌های قدرتمند هم تاثیر دارد. شاعر شعرش را می‌گوید و بعد ممکن است همین شعر در قاب تصویر یک عکاس یا در سکانسی از یک فیلم سینمایی بازگو شود.»

 

در تمام سال‌هایی که محمود اکبرزاده را می‌شناسم همیشه دل در گرو ادبیات داشته و دارد. سعی می‌کند همیشه به‌روز و با جریان‌های ادبی روز در شعر سپید همراه باشد. او شاعری پرکار است و شعرهایش خواننده‌ی خود را دارد اما هنوز به صورت رسمی مجموعه‌ی شعری منتشر نکرده است. «این مجموعه مخاطبی نخواهد داشت» نام مجموعه شعر منتشرنشده‌ی محمود اکبرزاده است که امیدوارم به زودی در یک انتشارات خوب چاپ شود.

 

یکی دیگر از فعالیت‌های خوب آقای محمود اکبرزاده در زمینه‌ی شعر تشکیل انجمن هم‌نشینی شاعرانه در منزل شخصی‌اش است که ماهی یک‌بار برگزار می‌شود و هر سه‌شنبه‌شب آخر ماه شاعران تربت حیدریه را در جمعی صمیمی و دوستانه دور هم جمع می‌کند.

 

اکبرزاده در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختر کوچولوی نازنینی به نام آیلین است که همیشه در جلسات هم‌نشینی شاعرانه می‌توانیم او را ببینیم. همسر او خانم رضوی هم شریک زندگی و همراه محمود در راه پر پیچ و خم ادبیات است. نیمی از شاعرانگی در شعرهای زیبای محمود را باید از همسر ایشان بدانیم.

 

تا جایی که من می‌دانم جلسه‌ی همنشینی شاعرانه با سه چهار نفر از شاعرانِ تربت پا گرفت از جمله محمود اکبرزاده، محمد امیری، محسن اسلامی و جواد بلندی. این عزیزان از سال ۱۳۹۳ ماهی یک بار دور هم جمع می‌شدند و راجع به ادبیات سخن می‌گفتند و هر کس نکته‌ای، نقدی، شعری، مطلبی در ذهن داشت بر زبان می‌آورد و ساعتی را از ادبیات لذت می‌بُردند و می‌رفتند. کم‌کم ماجرا به سمت نقد شعر کشیده شد. هر ماه شعری را از پیش تعیین می‌کردند و در ساعتی که با هم بودند، در کنار شعرخوانی، راجع به آن شعر هم سخن می‌گفتند. بعد از مدتی نیز جلسات نقد به سمتِ شاعران تربت حیدریه کشیده شد و دوستان‌مان تصمیم گرفتند برای نقدِ شعر گاهی هم شعر شاعران همشهری را انتخاب کنند. اواخر سال ۱۳۹۴ محمود اکبرزاده‌ی عزیز که به تازگی خانه‌ای در ابتدای جاده‌ی دیزقند ساخته بود، به دوستانش پیشنهاد می‌دهد که جلسه را به طور ثابت در خانه‌ی او برگزار کنند و بقیه هم قبول می‌کنند. بعد از آن یعنی از اواخر سال ۱۳۹۴ جلسات همنشینی شاعرانه به طور منظم در خانه‌ی محمود اکبرزاده برگزار می‌شود. کم کم دوستان دیگری هم به این جلسه دعوت شدند و من هم یکی از علاقه‌مندان و شرکت‌کنندگان این جلسه هستم. این جلسه با اجرای دوست شاعر همشهری آقای محمد امیری و زحمات سرکار خانم سیده زهره رضوی برگزار می‌شود که هر سه‌شنبه‌شب آخر ماه با لبخند و مهربانی پذیرای شاعران همشهری هستند.

 

در پایان چند شعر از اشعار آقای محمود اکبرزاده را با هم می‌خوانیم:

 

گاهی روزنه‌ها آنقدر کوچکند

که نه نوری

مجال جستجو پیدا می‌کند

نه واژه‌ای توان فریاد

منطق‌ها

چه راه بروند

چه بنشینند

در اتاق‌های در بسته سیمانی

ورق‌نخورده باقی خواهند ماند 

 

 

 

جاده

هرطور می‌خواهد برود

برود

آسمان

هر طور می‌خواهد تصمیم بگیرد

بگیرد

من و تو راه‌مان را می‌رویم

تصمیم‌مان را می‌گیریم

راه رفتنِ کفش‌دوزک

روی شال سپید

چقدر به طبیعت می‌آید

 

 

 

از خانه گفتیم

از کوچه، پیاده‌رو

خیابان

شهر را به هزار زبان توصیف کردیم

عابر اما، پشت هر پنجره

معنای تازه‌ای دارد

 

 

 

سرت را روی شانه‌ام می‌گذاری و

آرزوهایت را 

یکی 

یکی

مرور می‌کنی

من اما دوست دارم

کسی موهایم را شانه کند

روپوشم را بپوشد

مرا به مدرسه بفرستد

آرزوهای بزرگ همیشه دست‌نیافتنی بوده‌اند

 

در پایان برای دوست قدیمی و شاعر خوب همشهری‌ام آقای محمود اکبرزاده بهترین‌ها را آرزو می‌کنم و امیدوارم حضور این شاعر خوب سپیدسرا در تربت حیدریه فرصتی باشد برای جوان‌هایی که به شعر سپید علاقه دارند تا راحت‌تر راه‌شان را در دنیای زیبای ادبیات پیدا کنند.

 

بهمن صباغ زاده

بهمن ۱۴۰۰ تربت حیدریه

منبع این نوشته‌ها مصاحبه با شاعر در تیرماه ۱۴۰۰ است.

#حمیدرضا_عبدالله_زاده

#حمیدرضا_عبدالله_زاده#نشریه_پیام_ولایت

هوای تازه
حمیدرضا عبدالله زاده

شهید اندازه!
گیس ناموافق!
گوشواره‌ی فرو رفته در گوشت!
گلوله در نگاه!
تنفس در رعشه!
ای من
و من!
بِکن از خود
نام را
بریز
رقص رها شده!
باد در درخت
بوق در بزرگراه
آواز بر لب
جان از حس حضورت پر
به دیدار دست‌های موزون
تن معطر کرده‌اند
ای معطل پوست!
تقاطع زمین!
ایستاده‌ی کم نشده!
ای زن و ای من

#حمیدرضا_عبدالله_زاده
#هوای_تازه
#پیام_ولایت

https://t.me/bahman_sabaghzade

پی‌نوشت‌ها:
حمیدرضا عبدالله زاده از شاعران تربت حیدریه است که سال‌ها در انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه حضور داشت و در حال حاضر در مشهد زندگی می‌کند. او در سال ۱۳۹۷ با کتاب «مردی که از ذهن پنجره رفت» در بخش بهترین کتاب سال شعر نو، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی قیصر امین پور شد.

#محمود_اکبرزاده

#حمیدرضا_عبدالله_زاده

#بهمن_صباغ_زاده

#شاعران_همشهری

#تربت_حیدریه

 

https://t.me/bahman_sabaghzade


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, پیام ولایت
+ نوشته شده در  دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 15:15  توسط زینب ناصری  | 

🌺🌺🌱🌱🌺🌺🌱🌱🌺🌺

چراغ شعر، قسمت اول (بخش اول)

شاعران همشهری

بسیار پیش آمده که در جمع‌های مختلف با همشهری‌ها صحبت از پتانسیل‌های شهر تربت حیدریه شده است، مخصوصا در جمع شاعران از پتانسیل‌های ادبی تربت حیدریه سخن می‌رود و معمولا سخن به این‌جا می‌رسد که «باید کاری کرد». من این جمله‌ی «باید کاری کرد» را خیلی کلی و شعاری می‌دانم. بهتر است با این دو سوال شروع کنیم که «من چه کرده‌ام؟» و «چه کارهایی شده؟» این دو سوال می‌شود مقدمه‌ی «چه باید بکنم؟»

اولین خاصیت این سوال‌ها این است که توپ را در زمین دیگران نمی‌اندازی که «باید کاری کرد» بلکه کلاهت را قاضی می‌کنی و به خودت رجوع می‌کنی که تا حالا چه کرده‌ای. به استعدادها و علاقه‌ات رجوع می‌کنی تا ببینی چه کاری از تو برمی‌آید.

از طرفی در هر زمینه‌ی تخصصی شما اگر ندانی پیش از شما چه کرده‌اند اول باید بروی، وقت بگذاری و تحقیق کنی تا بفهمی که «دیگران چه کرده‌اند». به قول تربتی‌ها دنیا از امروز و دیروز نیست و پیش از ما هم کارهایی شده است. خلاصه درد سرتان ندهم، این که «باید کاری کرد» کشف بزرگی نیست. مثلا در مسأله‌ی مورد علاقه‌ی بنده یعنی شعر، ده سال پیش هم من می‌دانستم که پتانسیل شعر تربت حیدریه بالا است و باید کاری کرد، بیست سال پیش هم این را می‌دانستم. صفحه‌ی ادبی نشریه‌ی پیک تربت قرار است جایی باشد برای من و دیگر عزیزانی که به شعر و ادب علاقه دارند. جایی باشد تا از شعر تربت حیدریه بنویسم. همین ابتدا از عزیزانی که این فرصت را بنده دادند تشکر می‌کنم. 

شاعران همشهری عضو انجمن قطب

بنای شعر در آب و خاکی که ما امروز در آن زندگی می‌کنیم و الان به تربت حیدریه موسوم است و پیش از قرن نهم بخشی بزرگ از ولایت زاوه بود به قدمت زبان فارسی است. از قرن هفتم که تذکره‌نویسی باب شد و نورالدین محمد عوفی «لباب الالباب» را نوشت همواره نام شاعران زابی و تربتی در کنار دیگر شاعران خراسان درخشیده است. قدیمی‌ترین شاعر این آب و خاک که نامش و شعرش در تذکره‌‌ها ذکر شده است «شمس الدین زابی» از قرن ششم است. شعرهایی از شمس‌الدین زابی نقل شده است که می‌توانم به این رباعی اشاره کنم: «ای گشته فراخ از لب تو قند به شهر/ ديوانه‌ی تو هر كه خردمند به شهر/ وين طرفه نگر كه پسته‌ی شيرينت/ از پُرنمكی شور درافكند به شهر» نه پیش از شمس‌الدین زابی چشمه‌ی شعر در این آب و خاک خشک بوده و نه پس از وی رودخانه‌ی شعر ولایت زاوه و تربت حیدریه کم‌رونق شده. همواره بوده‌اند شاعرانی که آمده‌اند، با نفس گرم‌شان چراغ شعر و ادبیات را روشن نگه داشته‌اند و آن را دست به دست و سینه به سینه به ما رسانده‌اند.

شاعران همشهری عضو انجمن قطب

امروز هم چراغ شعر و ادبیات در تربت حیدریه روشن است. عاشقان شعر می‌دانند که دیگر عاشقان را کجا و کی ببینند، دور هم بنشینند، گل بگویند و شعر بشنوند. در اولین شماره‌ی از این سلسله مطالب که قرار است به شعر ولایت زاوه و تربت حیدریه بپردازد می‌خواهم انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه را معرفی کنم.

🌺🌺🌱🌱🌺🌺🌱🌱🌺🌺

چراغ شعر، قسمت اول (بخش دوم)

شاعران همشهری عضو انجمن قطب

تشکیل جلسات شعر در تربت‌حیدریه به شکلی که امروز مرسوم است یعنی عده‌ای در روز و ساعتی خاص دور هم جمع می‌شوند، بر‌می‌گردد به سال‌های اوّل انقلاب که گروهی از شاعران تصمیم گرفتند دوشنبه‌ها گِردِ هم آیند و شعر‌هایشان را برای هم بخوانند و نام آن را «انجمن شعر و ادب قطب» گذاشتند. از این عدّه می‌توان از شادروان استاد علی‌اکبر بهشتی، محمود خیبری، اسفندیار جهانشیری، سید علی‌اکبر ضیایی، مرحوم غلامعلی مهدی‌زاده و احمد حسین‌پور نام برد که بعد‌ها دکتر محمد رشید، استاد احمد نجف‌زاده، دکتر عباس خیرآبادی، استاد سیدعلی موسوی، محمدابراهیم اکبرزاده و شاعرانی جوان‌تر مانند علی‌اکبر عباسی به جمع‌شان پیوستند.

شاعران همشهری عضو انجمن قطب

در سال‌های بعد با اضافه شدن جوانان به انجمن قطب، ساعتی از وقت اعضاء به تصحیح شعر جوان‌ترها می‌گذشت. سال ۱۳۷۷ بالاخره تصمیم بر این شد که کلاسی تحت عنوان کارگاه شعر راه‌اندازی کنند و در آن مستقلاً به شعر جوانان پرداخته شود. این جلسات در ساختمانی متعلّق به اداره‌ی ارشاد تربت حیدریه واقع در خیابان فردوسی شمالی بعد از میدان شهدا تشکیل می‌شد. استاد نجف‌زاده - خداش در همه حال از بلا نگه دارد - قبول زحمت کردند و قرار به جمع شدن جوانان در شنبه‌شب‌ها شد. از شرکت‌کنندگان آغازین این جلسات می‌توان به پری کیانیان، ملیحه فرقانی، مژگان بهادری، محسن رهبر، مهدی رمضان‌پور و اسماعیل راد اشاره کرد که بعدها شادروان مرضیه یار و پرنیان فلاحت‌گر هم به جمع اضافه شدند.

شاعران همشهری

به تدریج اعضای جلسه‌ی قطب در انجمن جوانان شرکت می‌کردند و با رونق یافتن این جلسه کم‌کم انجمن قطب در انجمن جوان ادغام شد که همان شنبه‌شب‌ها دور هم جمع می‌شدند.

تعدادی از جوانان انجمن

در سال‌های بعد ورود شاعران جوان و نوپرداز مانند محمود خرقانی، کورش جهانشیری، ایمان مرصّعی، غلامرضا نجفی، محسن اسلامی، محمود اکبرزاده، زهرا محدثی، فرشته خدابنده، مریم فرقانی، اعظم خندان، نجمه محمودی، سیدحسین سیدی، مهدی فکور، مهدی ذبیحی، فاطمه خانی‌زاده، محمد امیری و دیگر جوانانی که هر چه بنویسم باز هم عده‌ای از قلم خواهند افتاد -و امیدوارم دوستانم بر من خُرده نگیرند- جانِ تازه‌ای به جلسات شنبه‌ها بخشید و این جوانان در کنار بزرگان شعر تربت‌حیدریه بالیدند و رشد کردند.

اعضای انجمن شعر قطب

ساختمانِ متعلّق به اداره‌ی ارشاد مشترکاً توسط چند انجمن از جمله انجمن سینما، انجمن نمایش و انجمن شعر استفاده می‌شد. چند باری پشت در بسته ماندیم و جلسه یا تعطیل می‌شد یا با تاخیر شروع می‌شد. هر چه کردیم نتوانستیم دوستان انجمن نمایش را متقاعد کنیم که آن دو ساعت در هفته (بعدازظهر شنبه) تمرین‌های خود را کنسل کنند. رفت و آمد و سر و صدا مزاحم شعرخوانی بود و بالاخره تصمیم گرفتیم جلسات را به جایی دیگر منتقل کنیم.

اعضای انجمن شاعران قطب

استاد نجف زاده عضو هیأت اُمنای مسجد قائم هستند و با توجه به مشکلات یاد شده، از حدود سال ۱۳۸۸ جلسات به مسجد قائم منتقل شد. چند سالی جلسات در مسجد قائم تشکیل می‌شد. محمد جهانشیری، ایمان فرستاده، حمیدرضا عبدالله زاده، اسدالله اسحاقی، سلیمان استوارفدیهه، علیرضا شریعتی و غلامرضا اعتقادی نمونه‌ای هستند از دوستانی که در این منزل به انجمن پیوستند. این ایستگاه دوّم انجمن شعر و ادب قطب هم متاسفانه مشکلاتی داشت. سیستم گرمایشی و سرمایشی درستی نداشت که تحمّل می‌کردیم. در ادامه طبقه‌ی پایین مسجد قائم که جلسات انجمن برگزار می‌شد، دفتر موسسه‌ی خیریه نیز شد که باز رفت و آمدها باعث می‌شد نظم جلسه به هم بریزد و فضا برای شعرخوانی مطلوب نباشد. 

🌺🌱🌱🌺🌱🌱🌺🌺

چراغ شعر، قسمت اول (بخش سوم)

اعضای انجمن شاعران قطب

خردادماه سال ۱۳۹۵ بود که سوّم ایستگاه انجمن شعر و ادب قطب که ساختمانی‌ست متعلّق به شهرداری در باغملی تربت حیدریه با عنوان «موزه‌ی مشاهیر» در اختیار انجمن قرار گرفت. این ساختمان به همّت جمعی از فرهنگ‌دوستان شاغل در شهرداری از جمله آقای مرتضی شبان، بعد از وفات مرحوم تهرانچی با سردیس‌های از بزرگان شعر و ادب تربت و آثار معرّق مرحوم محمدمهدی تهرانچی تربت تزیین شد و به شکل موزه‌ای کوچک درآمد. چند سالی هم در این منزل بودیم تا این‌که شورای شهر و شهرداری در سال ۱۳۹۸ تصمیم گرفتند این مکان را از انجمن‌های ادبی تربت بگیرند و بدهند به اداره‌ی حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس که گرفتند و دادند است و آن‌چه به جایی نرسید فریاد بود.

شاعران همشهری  انجمن قطب

در چند سالی که در موزه‌ی مشاهیر بودیم هم اعضای زیادی به انجمن شعر قطب اضافه شدند. مرکزیت این مکان و این‌که ساختمان در باغی مصفا قرار داشت باعث شده بود تا جلسه هم فال باشد و هم تماشا. مهدی اسماعیلی، احسان احمدیان، حجت یدالهی، زینب نجفی، حنانه پوررضا، مطهره حسن زاده، پروین جهانشیری، حسین شعبانی، علی نشاط، معین جلالی، شکوفه زارعی، مریم احمد زاده، بی‌بی زهرا بهشتی و بسیاری از دوستان جوان دیگر کسانی بودند که در این ایستگاه به انجمن قطب پیوستند.

شاعران انجمن قطب

از مهرماه سال ۱۳۹۸ انجمن قطب تربت حیدریه ییلاق و قشلاق می‌کند. بهار و تابستان را مهمان آقای محمدرضا کرمانی در اقامتگاه بومگردی تهمینه هستیم. اقامتگاه تهمینه یک رباط تاریخی بسیار زیاست که به شکلی عالی بازسازی شده، با درخت‌های سر به فلک کشیده و بوی نم خشت خام، که عصرهای شنبه در بهار و تابستان میزبان شاعران است. پاییز و زمستان هم در سالن مطالعه‌ی کتابخانه‌ی شهید بهشتی دور هم جمع می‌شویم.

شاعران همشهری عضو انجمن قطب

چراغ انجمن شعر ادب قطب روشن است و هر سال شاعرانی با انجمن قطب آشنا می‌شوند و قدیمی‌ترها گرفتار کار و زندگی می‌شوند و کم‌تر در جلسات شرکت می‌کنند. به عنوان نمونه در سال اخیر نسل جدیدی از شاعران همشهری به انجمن شعر و ادب قطب اضافه شدند. در سال‌های اخیر هم بسیاری از جوانان و نوجوانان به جمع شاعران تربت حیدریه اضافه شده‌اند که می‌توان فقط به اجمال به شاعرانی مانند نرگس پاکروان، زهرا کرمانی، نرگس رنجبری، ملیحه یعقوبی، ناهید زبردست، نسرین زبردست، آمنه فرامرزی نژاد، مهردخت یوسف زاده، سیده مهناز مهدوی، زینب ناصری، مهدی اخلاقی، رضا وفاپور، احسان نجف زاده، محمود شریفی، غلامرضا عبدالله زاده، نازنین مرادی، میثم تاتاری، مسعود بافتی، حمید زارع، امیرحسن خاکشور، مریم شیبانی، خدیجه وفایی راد، محمد یعقوبی اشاره کنم. خوشبختانه در سال‌های اخیر خانم‌ها در انجمن خیلی فعال شده‌اند و نقش مهمی دارند. تعداد دوستان آن‌قدر زیاد است که هر چقدر هم من با دقت و حوصله سعی کنم اسم‌ها را به خاطر بیاورم مطمئن هستم باز دوستانی عزیز از قلم خواهند افتاد.

اعضای شاعران همشهری

در تمام این سال‌ها جلسه‌های انجمن شعر و ادب قطب به پایمردی استاد احمد نجف زاده برگزار شده است و همچنان برگزار می‌شود. هر شنبه‌شب شاعران و علاقه‌مندان به شعر دور هم جمع می‌شوند و اشعار خود را می‌خوانند و نقد اساتید و دوستان‌شان را می‌شنوند. امیدوارم این چراغ همواره روشن و پرنور بماند. سعی خواهم کرد از این پس و در شماره‌های بعدی اندک اندک کسانی که این چراغ را روشن نگاه داشته‌اند و می‌دارند معرفی کنم.

 

بهمن صباغ زاده

بهمن ۱۴۰۰ تربت حیدریه

 

#بهمن_صباغ_زاده 

#پیک_تربت

#چراغ_شعر

#شاعران_همشهری

#انجمن_قطب 

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

پی‌نوشت: از دوستانی که اسم‌شان از قلم افتاده است صمیمانه عذر می‌خواهم.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, شاعران جوان
+ نوشته شده در  دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 14:51  توسط زینب ناصری  | 

عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست/ دیرگاه است کز این جام هلالی مستم

 

اوایل دهه‌ی هشتاد از مشهد به تربت حیدریه آمدم و اولین جایی که مرا در این شهر جذب خودش کرد «انجمن شعر» بود. آن‌وقت‌ها جلسه، شنبه‌ها ساعت پنج عصر در ساختمانی متعلق به اداره‌ی ارشاد واقع در میدان شهدا برگزار می‌شد. خیلی زود با شاعران انجمن هم‌نشین شدم و بهترین دوستانم شدند شاعران تربت حیدریه.

چراغ شعر

چراغ شعر

چراغ شعر

چند سالی که گذشت شروع کردم به نوشتن راجع به شعر تربت حیدریه و تا امروز این کار را از دست نگذاشته‌ام. با وبلاگ سیاه‌مشق شروع کردم، زندگی‌نامه‌ی شاعران این آب و خاک و گزارش جلسات انجمن قطب را هفته به هفته در وبلاگ منتشر می‌کردم. بعد کار را در تلگرام به همان صورت ادامه دادم. چند سالی‌ هم هست که مطالبم را در نشریات محلی تربت حیدریه منتشر می‌کنم.

www.bahmansabaghzade2.blogfa.com

 

حالا به لطف دوست عزیزم آقای مهندس سید کاظم خطیبی چراغ شعر در نشریه‌ی «پیک تربت» روشن شده است. مهندس خطیبی از همان اولین سال‌هایی که راجع به شعر تربت حیدریه شروع به نوشتن کردم کنارم بود. ایشان در تهران زندگی می‌کنند و نسبت به دیار و همدیاران لطف سرشار دارند.

 

«چراغ شعر» قرار است معرفی شعر و شاعران تربت حیدریه باشد به قلم بهمن صباغ زاده. یعنی سعی خواهم کرد از منظر خودم خوانندگان این نشریه را با هشتصد نهصد سال شعر مکتوب این منطقه آشنا کنم، کمک کنم پایتخت‌نشینان تربتی، شاعران همشهریِ خود را بشناسند و از شعرشان لذت ببرند.

 

اولین چراغ را در معرفی انجمن شعر و ادب قطب که یکی از قدیمی‌ترین انجمن‌های حال حاضر خراسان است روشن کردم. تا چه قبول افتد و که در نظر آید.

 

بهمن صباغ زاده

سه‌شنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۰ تربت حیدریه

 

#یادداشت_ها 

#بهمن_صباغ_زاده 

#پیک_تربت

#سید_کاظم_خطیبی

#چراغ_شعر

#شاعران_همشهری

#انجمن_قطب 

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

پی‌نوشت:

بیت آغازین از حافظ است که البته برداشتی‌ست از بیت همشهری‌اش سعدی شیرازی که گفته: «عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست/ دیر سال است که من بلبل این بستانم»


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, شاعران همشهری
+ نوشته شده در  دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 13:48  توسط زینب ناصری  | 

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۱/۲۷ به قلم شاعر همشهری خانم آمنه فرامرزی نژاد

انجمن شعر و ادب قطب

#پروین_جهانشیری

شاعران انجمن قطب

اععضای  انجمن شاعران قطب

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من، نه این‌که مرا شعر تازه نیست

من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

 

عصر شنبه ۲۷ فروردین، در این هوای دلبرانه بهار که به زادروز شاعر غزل‌های عاشقانه معاصر، محمد علی بهمنی گره خورده، راهیِ کتابخانه بهشتی می‌شوم. از آخرین باری که در جلسه‌ی قطب حضور داشتم چند ماهی می‌گذرد. دلتنگ شده‌ام. دلتنگ این جلسه دوست‌داشتنی، دوستانِ اهل دل و مهربانش و شعر خوانی‌های گرم و صمیمانه‌اش.

 

با کمی تاخیر وارد کتابخانه می‌شوم. از دیدن استاد نجف زاده، بعد از مدت‌ها به وجد می آیم. جناب صباغ زاده هم طبق روال دقایق اولیه جلسه، متواضعانه و پُرتلاش مشغول تنظیم سیستم صوتی هستند.

 

کم کم یاران انجمن از راه می‌ رسند و جلسه با اجرای بی نقص جناب صباغ زاده رسماً آغاز می شود. غزلی زیبا از محمدعلی بهمنی زینت‌بخش جلسه می‌شود و در ادامه خلاصه‌ای از زندگی این شاعر غزل‌سرا نیز بیان می‌شود.

 

حافظ‌خوانی جلسه را استاد نجف زاده بر عهده دارند و با همان لحن شیوا و گرم‌شان ما را به سیری کوتاه در میان ابیات بی‌نظیر خواجه شیراز می‌برند: «دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم/ گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم» تفسیر و تحلیل این غزل را آقای صباغ زاده آغاز می‌کنند. سخن از طبع موزون حافظ و عشوه‌ی معشوق به میان می‌آید، از معانی متفاوت سودا و سرو و صاحب‌قران در شعر فارسی، از شکایت‌های لطیف حافظ از معشوق، از لیلی که در این غزل خوش نشسته است و از تلفیق مدح و عشق در غزل‌های خواجه که او را در میان دیگر شاعران برجسته می‌کند. در ادامه جناب زنگنه هم مطالبی در تحلیل کلی شعر حافظ از نگاه شاعران و اندیشمندان به ویژه دکتر دادبه عنوان می‌کنند.

 

شعرخوانی این جلسه را جناب شریفی با یک غزل زیبای دیگر از بهمنی آغاز می‌کنند: «از زندگی، از این همه تکرار خسته‌ام/ از های و هوی کوچه و بازار

 خسته‌ام». در ادامه جناب یدالهی دو شعر کوتاه را که یکی از آن‌ها استقبالی از شعر کاظم بهمنی است به جمع تقدیم می‌کند: «شبیه شاعری هستم که در باران خدایش را/ میان زلف‌های دختری زیبا رها کرده» 

 

سپس استاد نجف زاده توضیح مختصری در مورد انجمن قطب و قدمت آن و شاعران این انجمن ارائه می‌دهند و جناب امیر عنایتی، عکاس هنرمند همشهری، تصاویر و لحظاتی از انجمن را در دوربین خود ثبت و ضبط می‌کنند.

 

جناب مهندس جهانشیری برای شعرخوانی دعوت می شوند و ایشان شعری محلی که به یاد مرحوم تیمور قهرمان برای مراسم بزرگداشت ایشان سروده‌اند به جمع تقدیم می کنند: «اِمشُو۪ که نیَه دستْ دِ فرمونِ همِه‌یْ ما/ مِهمو اَمیَه واز به چرَ ْغونِ همِه‌یْ ما»

 

همیشه جناب عباسی را با شعر طنزش می‌شناسیم و ایشان هم در این جلسه ما را به آخرین شعرشان که سرایش آن مربوط به دقایقی قبل از جلسه است، مهمان می‌کنند: «گر چه در ظاهر فروشش کاملاً قاچاق بود/ کسب و کار ساقیان اما به شدت داغ بود»

 

و در ادامه، این عصر شنبه با شعرخوانی سرکار خانم جهانشیری، رنگ و بوی زعفرانی به خود می‌گیرد: «شهر تربت شهر با نام و نشان/ قطب با ارزش‌ترین گل در جهان».

 

پس‌ از ایشان من یک چهارپاره‌ی قدیمی را می‌خوانم و سپس جناب مهدوی از شاعرانی که به تازگی به انجمن پیوسته اند، با شعری در استقبال از غزل حافظ جمع را مهمان می کنند.

 

در انتها نیز جناب اعتقادی سروده خود را در مدح امام حسن مجتبی در شب میلاد این امام بزرگوار به جمع تقدیم می‌کنند. به دلیل اتمام وقت فرصت دست نمی‌دهد تا از حضور استاد موسوی و خوانش خسرو و شیرین استفاده کنیم و به جلسه بعد موکول می‌شود.

 

حالا غروب نزدیک می‌شود و این عصر شنبه دوست‌داشتنی به لحظات دلنشین افطار گره می‌خورد. 

 

گزارش را با شعری از محمد علی بهمنی آغاز کردم و با شعر دیگری از ایشان پایان می‌دهم. به قول خواجه شیراز «تا چه قبول افتد و که در نظر آید» 

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت

که در این وصف، زبان دگری گویا نیست

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#آمنه_فرامرزی_نژاد

 

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: انجمن قطب, بهمن صباغ زاده, پروین جهانشیری, آمنه فرامرزی نژاد
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ساعت 18:1  توسط زینب ناصری  | 

گزارش مراسم بزرگداشت عطار به تاریخ پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۲۵ در تربت حیدریه به قلم شاعر همشهری آقای محمود شریفی

#رضا_وفاپور #احسان_نجف_زاده#سید_جعفر_علمداران

#مهدی_زنگنه

#احمد_نجف_زاده#محمد_زنگنه

#محمود_اسماعیلیان #آواز  #مهدی_اسکندری#نی

#محمد_زنگنه#سید_جعفر_علمداران

#زینب_ناصری#محمد_زنگنه

#مهدی_اسکندری#محمود_اسماعیلیان#احسان_انوریان

#رضا_نجاتیان#یاسر_فتحعلیان#سید_جعفر_علمداران

#حسین_رجایی

#محمود_شریفی#علیرضا_پورعباس#مهدی_اخلاقی

#علیرضا_پورعباس#محمد_زنگنه

#علی_اکبر_عباسی#محمد_زنگنه

#سید_جعفر_علمداران#محمد_زنگنه

#زینب_ناصری#محمد_زنگنه

#فاطمه_خالق_پناه#محمد_زنگنه

#عطار #عکس_دسته_جمعی

#محمد_زنگنه#بهمن_صباغ_زاده

اینجا دلت از عشق شرربار شود 

سیمرغ شود همدم عطار شود... 

 

 «روایتی از شبی با عطار» 

 

گوشی‌ام به صدا درمی‌آید و نام استاد بهمن صباغ زاده عزیز بر آن نقش می‌بندد. به وجد می‌آیم. با همان لحن شاعرانه و صمیمی مرا به جلسه‌ی بزرگداشت روز عطار فرا می‌خوانند برای شعرخوانی و نوشتن گزارش جلسه. با افتخار می‌پذیرم. 

ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه روستای طاهرآباد، تالار پدر خوب (با خودم می‌گویم مگر پدر بد هم داریم؟!). فضای دلپذیر و سرسبزِ جلسه نوید می‌دهد که ساعتی را از دنیا و غم‌های آن رها خواهی شد و در گلستان شعر و معرفت عطار، هفت شهر عشق را مرور خواهی کرد... استاد نجف‌زاده همچون همیشه مایه‌ی دلگرمی و امید جمع حضور دارند و جناب صباغ‌زاده باز هم بی‌ادعا مشغول آماده کردن سیستم صوتی و مقدمات جلسه هستند‌‌؛ دو عزیزی که در میان همه‌ی بادهای ناموافق روزگار، شمع شعر را در این شهرِ از یادها رفته، روشن و پرفروغ نگه داشته‌اند. استاد عباسی هم می‌آیند با همان روحیه‌ی شوخ و طنزپرداز همیشگی. اندک اندک جمع ادیبان و ادب‌دوستان می رسند.

 

مجری جلسه شعر می‌خواند و خیر مقدم می‌گوید و از همان ابتدا نشان می‌دهد که اهل ادب است و مطالعه و آگاه از ادبیات، جناب زنگنه عزیز معلم ادبیاتی که ادبیاتی است... همان اول مرا محمود شریفی کدکنی خطاب می‌کند و به شعر خواندن فرا می‌خواند. شاید به خاطر همشهری بودن با عطار که زادگاهش را کدکن دانسته‌اند. وادی عشق را از منطق الطیر خواندم و اندکی از عطار و کدکن گفتم و شعری از خودم خواندم:‌ «ما سالخوردگان به تاریخ ماتمیم/ طفلان خو گرفته به لالایی غمیم» تا چه قبول افتد و چه در نظر آید...

 

جناب صباغ زاده عزیز، غزلی عزیز را این‌بار از عطار به شیوایی و دلنشینی هدیه‌ی جان‌ها کردند: «ای در درون جانم و جان از تو بی خبر/ وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر»

 

مجری می گوید : چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد... دکتر نجاتیان با آن صدای گرم و پرشور جمع را می‌برد به آسمان عرفان، به مدار جذبه‌ی عطار و مولانا، از سالکان مجذوب می‌گوید و مجذوبان سالک. از فیه‌‌مافیه می خواند و شیرین‌حکایت‌هایی از عطارِ جان. کلیدواژه‌ی عطار را درد می داند و جذبه... و چه خوب می‌داند... 

 

«بشنو از نی چون حکایت می‌کند» نی نوازی و آواز سنتی شروع می‌شود تا باز هم آن‌جا که زبان و بیان درمی‌ماند موسيقی ما را در آسمان عشق به پرواز درآورد: «ای در درون جانم و جان از تو بی خبر...» چه غزلی، چه نی‌نوازی‌ای، چه آوازی و چه تحریرهایی... دمتان گرم هنرمندان خوب تربتی... 

 

شعرخوانی فاطمه خانم خالق‌پناه با آن صدای زیبا و دلنشین و پر از شوق: «ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش/ بر در دل روز وشب منتظر یار باش» و خانم زینب ناصری با آن شور و گرمی که خواند:

«عقل در عشق تو سرگردان بماند/ چشم جان در روی تو حیران بماند» امیدها را به آینده‌ی شعر وادب این شهر زنده می کنند. زنده بادا این امید... 

 

دکتر علمداران عزیز خوش‌سخن و شیرین‌گفتار و مسلط، مختصر می‌گوید اما به شدت مفید: «عشق مغز کاینات آمد مدام...» عطار آمیزه‌ای از شریعت و طریقت و ایرانیت، آیینه‌ی تمام‌نمای تاریخ ایران، عطار شهید راه عرفان ، اندیشه اختصاصی عطار درد است...

 

نوبت جناب عباسی است. خالق سمندرخان است و طنازی‌هایش... با شعر «وعده» خنده تلخی را که طنز نامند بر لب‌ها می‌آورد و این همان اصل هنر است. دست مریزاد... 

 

و در پایان علیرضا پور عباس گرامی محجوب و مودب و با احساس از میان سنگ‌های سخت معدنی شهر سنگان شعری می‌خواند به نرمی آب... استقبالی از قصیده‌ی آبی، خاکستری، سیاه حمید مصدق می‌کند و غزلی با این مطلع: «مرحبا بر رسم هستی کاینچنین بی تاب نیست/ روح این آزرده را هم مرهمی جز خواب نیست...»

 

جلسه پایان می‌یابد و یک عکس دسته‌جمعی با دوستانی که هدف جمع شدن‌شان جاه و مقام و ثروت و قدرت و سیاست و ... نیست. تنها عشق است و عشق است و عشق...

 

ای خدا این وصل را هجران مکن 

سرخوشان عشق را نالان مکن... 

 

محمود شریفی، ۲۵ فروردین ۱۴۰۱، مراسم بزرگداشت روز عطار، تربت حیدریه، انجمن ادبی قطب

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#عطار

#محمود_شریفی

 

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: عطار, بهمن صباغ زاده, زینب ناصری, محمد زنگنه
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ساعت 17:10  توسط زینب ناصری  | 

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان قرار است به دعوت انجمن مثنوی خوانی دور هم جمع شویم

انجمن مثنوی خوانان

«نقش سکوت در سلوک انسان بر مبنای روایات و عرفان» بحث اصلی جلسه است که توسط دکتر رضا نجاتیان ارائه خواهد شد. حضور برای علاقه‌مندان آزاد است.

 

🌸 چهارشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۳۱ ساعت ۲۱:۰۰

🌸 ابریشم ۴ ارکیده پلاک ۵ منزل نجاتیان

 

#انجمن_مثنوی_خوانی

#اطلاعیه

 

https://t.me/masnavikhani


برچسب‌ها: شب نوزدهم ماه رمضان, انجمن مثنوی خوانان, انجمن قطب, زینب ناصری
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ساعت 13:1  توسط زینب ناصری  | 

خون شهید عشقیم بر خاک ره چکیده

پامال اگر توان کرد، نتوان سترد ما را

استاد محمد قهرمان

به تنها صفحه‌ی رسمی استاد محمد قهرمان در اینستاگرام بپیوندید👇👇👇

www.instagram.com/ostad_mohammad_ghahreman

مرحوم استاد محمد قهرمان در کنار بی‌شمار ویژگی‌های مثبتی که داشت، همیشه اهل آموختن بود. کار با رایانه و پیام گذاشتن در فیس‌بوک را در هفتاد هشتاد سالگی یاد گرفت و همیشه سعی می‌کرد به‌روز باشد. یاد گرفتن فیس‌بوک برای استاد خیلی سخت بود و این شبکه‌ی اجتماعی وقت زیادی از ایشان می‌گرفت اما خیلی مرتب و منظم صفحه‌ی فیس‌بوک خود را اداره می‌کردند.

 

یادم است یک‌بار به استاد قهرمان گفتم وقت‌تان گرفته می‌شود استاد. لازم نیست همه‌ی پیام‌ها را یک به یک جواب بدهیدگفت پسر جان این هم مثل اجتماع واقعی است، فقط شکلش فرق می‌کند. کسی سلام می‌گوید باید علیک بگویی، چیزی پرسیدند باید جواب بدهی و خلاصه... یا نباید صفحه باز کنی یا اگر باز کردی باید جواب مردم را بدهی.

 

استاد قبل از ورود به هر کاری حسابی ته و توی کار را در می‌آوردند تا در میانه‌ی کار نمانند. مثلا خواهرزاده‌ی استاد، آقای سعید یوسف که در امریکا زندگی می‌کند استاد را به چت در اینترت دعوت کرده بود و استاد در نامه‌ای این رباعی را به گویش تربتی نوشته بودند:

 

مَشنُو۪ که خِدِیْ کَسِ رفاقت نِمِنَه

از قُو۪م و رِفِق، یاد به غربت نِمِنَه

ای شازده‌مَمَّدِ که مُو مِشنَـْسُم

تا وَختِ که خُب بِلَد نِرَه، چَت نِمِنَه

محمد قهرمان ۱۳۸۵/۰۱/۱۷

یعنی: مشنو که با کسی رفاقت نمی‌کند/ از قوم و رفیق در غربت یاد نمی‌کند/ این شازده‌ممّدی که من می‌شناسم/ تا وقتی که خوب یاد نگیرد چت نمی‌کند

 

حالا هشت سال پس از درگذشت استاد، با هماهنگی خانواده‌ی مرحوم قهرمان و با همکاری سرکار خانم سعیده موسوی زاده، دکتر محمدرضا سرسالاری و بنده، صفحه‌ی اینستاگرام استاد محمد قهرمان شروع به کار کرده است.

قرار است در این صفحه، شعرهای استاد قهرمان را بخوانید و با قهرمان شعر خراسان بیشتر آشنا شوید. من هم سعی خواهم کرد شما را با شعر گویشی استاد بیشتر آشنا کنم. تلاش خواهم کرد با شرح و توضیح شعرهای گویشی استاد، غیرخراسانی‌ها را هم از زیبایی شعر استاد قهرمان بی‌نصیب نگذارم. 

 

بهمن صباغ زاده

دوشنبه ۱۴۰۰/۱۲/۰۲ تربت حیدریه

 

#یادداشت_ها 

#محمد_قهرمان

#سعیده_موسوی_زاده

#محمدرضا_سرسالاری

#بهمن_صباغ_زاده

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

پی‌نوشت‌ها:

بیت آغازین از استاد محمد قهرمان است.

اقوام، دوستانِ نزدیک و اهالی روستای امیرآباد به استاد محمد قهرمان �شازده مَمَّد� می‌گفتند.

به تنها صفحه‌ی رسمی استاد محمد قهرمان در اینستاگرام بپیوندید:

www.instagram.com/ostad_mohammad_ghahreman


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, محمدقهرمان
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ساعت 13:49  توسط زینب ناصری  | 

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی/ که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی/ من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش/ که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

روستای ییلاقی و زیبای حصار

نوبهاران بسیاری پیش از ما بوده، پس از ما هم بهار بسیار خواهد آمد و چند نوبهار هم در میان سهم ماست. باز قرار است دور هم جمع شویم در یک عصر دل‌انگیز بهاری در تربت حیدریه. عصرهای شنبه در این شهر کوچک فرصتی فراهم می‌شود برای گل گفتن و شعر شنفتن. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۱/۲۰ ساعت ۱۷:۰۰

🌸 باغملی، کتابخانه‌ی شهید بهشتی

 

#انجمن_قطب

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

ابیات آغازین از حافظ است.

روستای حصار در ۶۰ کیلومتری غرب تربت حیدریه قرار دارد.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, انجمن های ادبی
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ساعت 13:33  توسط زینب ناصری  | 

خوش آن گروه که مست بيان يکدگرند

لوح تقدیر جشنواره ادبی یزد

سال‌هاست یکی از دل‌مشغولی‌های من مصاحبه با شاعران و نوشتن زندگی‌نامه‌ی ایشان است. در این مصاحبه‌ها یکی از سوال‌هایم این است: «در جشنواره‌های ادبی شرکت می‌کنید؟ اگر بله چه مقام‌هایی را کسب کرده‌اید؟ و اگر خیر چرا شرکت نمی‌کنید؟» در سال‌های اخیر معمولا جواب می‌شنوم که: «نه شرکت نمی‌کنم» و دلایل متنوعی شنیده‌ام که بیانش این یادداشت را طولانی می‌کند اما بیشترین دلیل دستوری بودن جشنواره‌هاست.

 

برگزار کردن جشنواره‌ی مستقل در این روزگار سخت است اما غیر ممکن نیست. هستند معدود جشنواره‌هایی که توسط شاعران مستقل برگزار می‌شود. این جشنواره‌ها اگر هم با کمک نهاد یا سازمانی برگزار می‌شود معمولا یا به صورت آزاد و یا در موضوع‌های غیر ایدئولوژیک هستند.

 

به نظر من لازم است که از این جشنواره‌ها حمایت کنیم. حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم این است که به این جشنواره‌ها شعر بدهیم و شرکت در آن را به دوستان شاعرمان توصیه کنیم. وقتی یک جشنواره‌ی آزاد اثرهای زیادی را دریافت می‌کند اولین تاثیرش این است که این جشنوار‌ه‌ها در مقایسه با جشنواره‌های دستورالعملی و بخشنامه‌ای تقویت می‌شود. 

 

چند روز پیش لوح تقدیر و تندیس جشنواره‌ی ادبی یزد به دستم رسید. این جشنواره به غزل اختصاص داشت و من بعد از سال‌ها رغبت کردم در یک جشنواره شرکت کنم. برگزاری جشنواره‌های بدون موضوع واقعا ارزش دارد. شرکت کردن در این جشنواره که با محوریت غزل برگزار می‌شد برایم اهمیت داشت، نه برگزیده شدن. از دوستان شاعرم در استان یزد که این جشنواره را برگزار کردند سپاسگزارم. برگزاری این جشنواره نور امیدی بود برای برگزاری جشنواره‌های مستقل. امیدوارم ما هم در این گوشه از خراسان بتوانیم جشنواره‌های آزاد در سطح کشور برگزار کنیم و میزبان شاعران عزیز از تمام ایران عزیز باشیم.

 

تندیس زیبای «جشنواره‌ی ادبی یزد، اولین دوره، بهار ۱۴۰۰» بهترین جای کتابخانه‌ام را به خود اختصاص خواهد داد.

بهمن صباغ زاده

پنجشنبه ۱۴۰۰/۱۱/۲۸ تربت حیدریه

 

#یادداشت_ها 

#بهمن_صباغ_زاده

#غزل

#جشنواره_ادبی_یزد

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

عنوان یادداشت برگرفته از غزلی از صائب تبریزی است: «خوش آن گروه که مست بيان يکدگرند/ ز جوش فکر می ارغوان يکدگرند/ نمی‌زنند به سنگِ شکست گوهرِ هم/ پیِ رواج متاع دکان يکدگرند»

جشنواره ادبی یزد

و اما غزلی که در این جشنواره برگزیده شد:

 

شب است و باز مثلِ ماه بالای سرم هستی

میانِ خواب و بیداری کنار بسترم هستی

 

منِ بی‌سرزبان را می‌بَری سمتِ غزل گفتن

در این بی‌دست‌وپایی‌های من، بال و پرم هستی

 

محال است این همه اعجاز را ایمان نیاوردن

تو با آن چشم‌های مهربان پیغمبرم هستی

 

نشان عشق من هم بر دل است و هم به پیشانی

در آغوش تو فهمیدم که نیمِ دیگرم هستی

 

غزل‌های عزیزم خط‌به‌خط بوی تو را دارد

تویی که روحِ حاکم بر تمام دفترم هست

 

بکُش یک شب مرا و خون‌بهایم را بگیر از عشقت

و که عمری به قصد کُشتنم همسنگرم هستی

 

#بهمن_صباغ_زاده

#غزل

#جشنواره_ادبی_یزد

 

https://t.me/bahman_sabaghzade


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, انجمن ادبی یزد
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ساعت 13:16  توسط زینب ناصری  | 

خوشا نزهت باغ در نوبهار

جوان گشته هم روز و هم روزگار

 بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی است و بوی نوروز ۱۴۰۱ نیز با نسیم خوش‌نفس می‌آید. می‌خواهیم وقت را غنیمت بدانیم و به استقبال بهار برویم. شعرخوانی، داستان‌خوانی، مثنوی‌خوانی، اجرای موسیقی و بحث ادبی از بخش‌های این جشن نوروزی-ادبی است. اگر به ادبیات علاقه‌مندید جای شما در جمع ماست، بدون شما صفا ندارد.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۰/۱۲/۲۱ ساعت ۱۷:۰۰

🌸 باغملی تربت حیدریه، تالار اندیشه

 

#جشن_نوروزی

#نظامی

#انجمن_نویسندگان_اوسنه

#انجمن_قطب 

#انجمن_مثنوی_خوانی 

#اطلاعیه

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

پی‌نوشت‌:

بیت آغازین از اسکندرنامه‌ی نظامی است.

حافظ گفته است: «وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی»


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, تالار اندیشه
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ساعت 19:57  توسط زینب ناصری  | 

لحظه‌ی دیدار نزدیک است/ باز من دیوانه‌ام، مستم/ باز می‌لرزد، دلم، دستم/ باز گویی در جهان دیگری هستم

 

این هفته هم جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب تشکیل نمی‌شود ولی این نوید را می‌توانم به علاقه‌مندان شعر و ادبیات در تربت حیدیه بدهم که هفته‌ی آینده ان‌شاءالله جلسه خواهیم داشت. بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت نظامی است. شنبه‌ی آینده به بهانه‌ی بزرگداشت نظامی و نزدیک شدن بهار دور هم جمع خواهیم شد. زمان و مکان برنامه به زودی اطلاع‌رسانی خواهد شد.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۴ 

🌸 انجمن شعر قطب برگزار نمی‌شود

 

#انجمن_قطب

#اطلاعیه

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

مصرع‌های آغازین از مهدی اخوان ثالث است.

مهدی اخوان ثالث در دهم اسفندماه ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد.


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, تعطیل
+ نوشته شده در  شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ساعت 15:52  توسط زینب ناصری  | 

انجمن شعر و ادب قطب:

و اما این جلسه دو گزارش داریم یکی به قلم خانم پروین جهانشیری که به خواهش بنده دست به قلم شده بودند. دیگری به قلم خانم زهرا آرین نژاد که در عصر بارانی شنبه به خواهش دل، در انجمن قلم در دست گرفتند و گزارش نوشتند.

اعضاي انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه

#سید_جعفر_علمداران#سید_کاظم_بهشتی#حجت_یدالهی#بهمن_صباغ_زاده  #مسعود_بافتی#بهمن_صباغ_زاده  #حمید_زارع #بهمن_صباغ_زاده  #ناهید_زبردست #بهمن_صباغ_زاده  #احمد_رضا_مختاری_فر#بهمن_صباغ_زاده  #غلامرضا_عبدالله_زاده#بهمن_صباغ_زاده  #نازنین_مرادی#بهمن_صباغ_زاده  #امیر_حسن_خاکشور #بهمن_صباغ_زاده  #لیلی_پوردایی #بهمن_صباغ_زاده  #زهرا_آرین_نژاد#بهمن_صباغ_زاده  #اکبر_میرزابیگی#بهمن_صباغ_زاده  #مسعود_بافتی#بهمن_صباغ_زاده #غلامرضا_اعتقادی بخت خوش شاعران انجمن قطب تربت حیدریه و مخاطبان انجمن است که در این جلسه دو گزارش زیبا می‌خوانند.

 

بهمن صباغ زاده

یک‌شنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۶ تربت حیدریه

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#پروین_جهانشیری

#زهرا_آرین_نژاد

 

https://t.me/anjomanghotb

 

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۵ به قلم شاعر همشهری خانم پروین جهانشیری

 

هر روزمان در دل اگر چه عادت آشوب شد

نوبت به عصر شنبه و آن محفل مجذوب شد

 

داشتم با عجله آماده می‌شدم برای رفتن به انجمن، صدای همسرم به گوشم خورد که گفت به کجا چنین شتابان؟در حالی که با دستم به قلبم اشاره می‌کردم گفتم به باغ دلگشا. برایم جالب بود که با این حرکت، همسرم متوجه شد که شنبه است و دارم می‌روم انجمن 😊 

 

به کتابخانه‌ی باغملی که رسیدم، دوستان یکی یکی به جمع پیوستند و این شنبه هم جای استاد نجف زاده‌ی عزیز را خالی دیدم. جناب صباغ زاده مثل همیشه جلسه را به خوبی شروع کردند. دکتر علمداران با صدای گرم‌شان غزل ۳۴۶ حافظ را قرائت کردند و از تفکر خلاق و اندیشه‌های ناب حافظ سخن گفتند. طبق معمول شرح تک تک ابیات بر عهده‌ی استاد صباغ زاده بود.

 

جناب بلندی منتقد ادبی این هفته مهمان این جلسه بودن سعادت نصیب شد‌ تا بتوانیم از نقدهای مفید ایشان استفاده کنیم.

 

شعرخوانی با اجرای شعر خانم پوردایی که اولین حضور ایشان در جلسه بود، شروع شد. شعر کودک که کتاب را یک دوست خوب توصیف می‌کرد. خانم زبردست هم مثل همیشه با لحن مهربان متنی خواندند که از هیاهوی زمین می‌گفت.

آقای بافتی شعری زیبا که حکایت از دوری و دلتنگی و بغض داشت خواندند. نوبت آقای خاکشور رسید، باز هم شعری فوق‌العاده زیبا از عشق و آزاربا صدایی رسا و بیانی دل‌انگیز خواندند. جناب زارع این‌بار سبک شعرشان با قبل فرق داشت و قصیده‌ای آیینی در ستایش حضرت علی با موضوع حق و عدالت و تقدیر گفتند. و جناب میرزابیگی هم که بعد از مدت‌ها دوباره در انجمن شرکت کردند، از وفای حضرت زهرا شعری خواندند. خانم آرین‌نژاد که خواستند خانم پوردایی را همراهی کنند این بار شعر کودک خواندند.

 

در این جلسه چهره‌های دوستان جدید فضای خالی سالن رو پر کرده بود و نسبت به قبل محفلی باصفاتر و گرمتر به نظر می‌رسید

 

محو شعرخوانی دوستان بودم که استاد صباغ زاده من را صدا زدند برای خواندن شعر و من هم شعری از بی‌وفایی خواندم که بر اساس واقعیت از دل یک دوست نوشته بودم.

 

دوستان به ترتیب می‌آمدند و شعر می‌خواندند، آقای اعتقادی از حضرت زهرا، خانم فرامرزی از درد شیرین، جناب یداللهی هم دو شعر زیبا خواندند که اولی را به صورت نقضیه در جواب صحبت من وفای شاعر گفتند که قانع‌کننده بود: شاعری حالت خطر ناکیست 👍 شعری تلخ و شیرین. و اما یک بداهه از بنده👇در همین خصوص: شاعران در عشق‌شان انکار نیست/ در غزل‌ها جعبه‌ی اسرار نیست/ شاعری در شعله‌ی عهد و وفا/ گر نسوزد عاشقی قهاّر نیست شعر بعدی ایشان هم از سوره‌ی عشق و کام دل حکایت داشت و بسیار زیبا بود

 

سپس خانم مرادی شعری از دل رنجور و شهر عاشقی گفتند و جناب عبدالله زاده اولین جلسه را با شعری که مضمونش عشق کمرو بود و غزلی دلنشین قدری بخند ای لبت از غنچه کال‌تر را با خوانشی عالی اجرا کردند.

 

شعر پایانی را هم عضو جدید انجمن جناب مختاری فر از این بی‌قراری دل و دیده با هم گرفته خواندند. جلسه به پایان رسید و دوستان سرشار از انرژی با امید دیداری دوباره محفل را ترک کردند.🌹🌹🌹🌹

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#پروین_جهانشیری

 

https://t.me/anjomanghotb

 

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۵ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین‌نژاد

 

شنبه از راه می‌رسد. ساعت قطب نزدیک می‌شود. کوله‌بار شعر را بر دوش می‌کشم و از شهرک راهیِ شهر می‌شوم. هوا بارانی‌ست. یاد این غزلم می‌افتم: ای ابرهای غمزده باران بیاورید نور چراغ مغازه‌ها با ترکیب درخشش پرتوهایی از آسمان صحنه‌ی زیبایی را به نمایش گذاشته‌اند.

 

واقعا دلم یک زمستان سخت می‌خواهد که ببارد. 

ببارد.  

ببارد. 

و تمام راه‌ها بسته شوند تا هیچ‌کس هیچ‌کجای دنیا نرود

و چاره‌ای جز ماندن نداشته باشند.     

 

در همین افکار کم‌کم به باغ ملی نزدیک می‌شوم. از شیشه‌ی ماشین کلاغ‌هایی را که بی‌قرار بر درخت‌های بلند پارک می‌چرخند به نظاره می‌نشینم. شالم را به دور گردنم سه بار می‌پیچم. صدای اذان از مناره‌های مسجد به گوش می‌رسد. همه چیز شاعرانه شده است. ماشین روبه‌روی کتابخانه می‌ایستد. استاد صباغ زاده را می‌بینم که با دوستانش وارد سالن می‌شوند. من هم وارد سالن می‌شوم تا در این فصل زمستان اجاق شاعری را با واژه‌های ناب روشن بگذاریم و دچار سردیِ فاصله‌ها نشویم.

 

اندک اندک شاعران از راه می‌رسند و استاد علمداران صدرنشین مجلس می‌شوند. باز باران با ترانه شعر منتخب ایشان است که ما را با خود به دنیای کودکی می‌برد. غزل ۳۴۶ حضرت حافظ با تفسیر آرامش‌بخش استاد صباغ زاده روشنای محفل می‌شود. استاد بلندی لطف کرده‌اند و زینت‌افزای محفل ما شده‌اند. متین و باوقار و دقیق اشعار را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهند.

 

مهمان‌های جدیدی در این شب سرد زمستانی به چشم می‌خورند. خانم لیلی پوردایی با شعر کودک آغازگر برنامه‌هاست. او از کتاب‌های به چاپ رسیده‌اش می‌گوید. خانم ملیحه یعقوبی برایمان شعری نیاورده است. ‌خانم ناهید زبردست با متن زیبایش کره‌ی زمین را از بالا ساکت و بی‌هیاهو می‌بیند و آقای مسعود بافقی در مورد خط ممتدی که نفسش را بسته است به درد دل می‌نشیند. آقای امیرحسن خاکشور با صدای رسا و شعر به قول خودش چکش‌کاری نشده‌ی خود جان تازه‌ای به سالن می‌دهد. او عشق را در ابتدا انکار می‌داند. آقای حمید زارع قصیده‌ای آیینی در مدح حضرت علی می‌خوانند و آقای اکبر میرزابیگی با الفبای فاطمه آن را تکمیل می‌کنند. خانم جهانشیری به سراغ آدم‌های بی‌وفا می‌رود: رفتی برو مانندِ من پیدا نخواهی کرد که خوش‌بختانه او شاعران را از این قبیله جدا می‌دارند.

 

نوبت به من می رسد. چیزی برای این جلسه آماده نکرده‌ام، اما وقتی خانم پوردایی را در آن گوشه‌ی سالن تنها می‌بینم، جرات می‌کنم و شعر کودکم را که به اعتقاد بعضی‌ها شعری کودکانه در لباس بزرگسال بود می خواندم. آقای اعتقادی با همان انرژی مثبت خود بی‌هیچ حاشیه ‌و درگیری از ام‌البنین می‌خواند: سردار دشت کربلا عباس آب‌آور. استاد صباغ زاده با آوردن مثال مش ابوالقاسم فضای جلسه را عوض می‌کند: رفیق نازنینم مش ابوالقا/ سِم‌ات در مصرع اول نشد جاشاید در آینده‌ها بتوانیم مش ابوالقاسم را در مصرع‌هایمان جا و دلش را شاد کنیم.

 

خانم فرامرزی‌نژاد این بار برایمان غزل عاشقانه و ‌شیرین می‌نویسد ویرایش فرقی نمی‌کند کجای این زمین باشد.

آقای حجت یدالهی آنقدر در شروع شعری زیبا می‌خوانندکه من دست از نوشتن برمی‌دارم و ‌فقط گوش می‌دهم، هیچ‌چیز از آن شعر در خاطرم نمی‌ماند.

 

خانم نازنین مرادی از شاعران جوان است و در دو جلسه حضور از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند، ‌خوب می‌سراید: روزه‌ی چشمان تو افطار لب‌هایم شود آقای غلامرضا عبدالله زاده در دقایق پایانی جلسه از شگفتانه‌های مجلس بود. هیچ‌کداممان انتظار این‌گونه غزل‌هایی از ایشان نداشتیم: نمی‌آیی به خوابم نازنین! از بس که کم‌رویی. آقای احمدرضا مختاری فر دوست خبرنگار هم که بذر شعر در جلسه‌ی قبل بر وجودش پاشیده شده بود هم ما را بی نصیب نگذاشت.

 

استاد پایان جلسه را اعلام کرد. دوست داشتم آقای عباسی و استاد صباغ زاده هم برایمان شعر بخوانند که این اتفاق نیفتاد. نفهمیدم چه کسی شیرینی آورده بود اما الحق این باعث شد شاعران یکی یکی با شیرینی بدرقه شوند. شب خوبی بود.

 

اصلا چه فرقی می‌کند زمستان چه قدر بتازد و چه قدر سرد شود

شاعر که باشی هوا که هیچ، زندگی خوب است

حتی اگر کولاک به وسط تاریخ ببارد

 

شالم را سه دور دورِ گردنم می‌پیچم و بی‌صدا راه می‌افتم...

زهرا آرین‌نژاد

 

#انجمن_قطب 

#گزارش

#زهرا_آرین_نژاد

 

https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, پروبن جهانشیری
+ نوشته شده در  شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ساعت 0:33  توسط زینب ناصری  | 

مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر