سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

۵- شاعر هم‌شهری – شمس‌الدين زابي

شمس‌الدين محمد ابن محمود زابي از شاعران و عالمان قرن ششم بوده كه همان‌طور كه از نامش بر مي‌آيد از اهالي زاوه‌ بوده است. محمد عوفي در لباب الالباب مي‌نويسد: شمس‌الدين قاضي نسا بود اما در مضمار فضل ار فحول رجال بود. جواني كه چرخ پير در فنون علم نظير او نديده بود و آفتاب، سايه بر همچو اويي نگستريده. در خوارزم با آن كه بحري است بي‌پايان و فضلاي آن خطه در كثرت چون نجوم آسمان، او از آن جمله، قصب سبق ربوده بود و در نظم و نثر بر جمله فايق آمده و تدريس نصف مدرسه‌ي سلطان كه معتبرترين مدارس است در خوارزم، بدو تفويض فرموده بودند و قضاي شهر نسا و شهرستانه به اسم و رسم او بود - يعني قاضي زنان بود - او را شعر تازي است به غايت مصنوع و مطبوع و شعر پارسي در سلامت و رقت. چند بيت از يكي از قصيده‌هايي كه در لباب الالباب آورده شده:

بر بي‌قراري‌ست فتاده قرار عشق

بر نامرادي‌ست نهاده مدار عشق

آن‌كس كه عاشق است به نزدش خليل‌وار

سازنده‌تر ز نور بود سوز نار عشق

ار وصل مهر مي‌طلبي در هواي دوست

پيوسته باش ذره‌صفت، خاكسار عشق

گويند عشق عار بود مرد را وليك

راضي‌ست مرد عاشقِ صادق به عار عشق

گر عشق گنج صدق و صفا نيست پس چرا

جز در دل خراب نباشد قرار عشق؟

تا نقد عشق را نبود بوته قلب تو

قلب است نزد اهل حقيقت عيار عشق

***

و اين دو رباعي از اوست:

اي گشته فراخ از لب تو قند به شهر

ديوانه‌ي تو هر كه خردمند به شهر

وين طرفه نگر كه پسته‌ي شيرينت

از پر نمكي شور درافكند به شهر

***

در فرقت تو چو ناله آغاز نهم

خود را ز غمت عاشق جان‌باز نهم

خطّي بفرست تا من، اي شاهد جان

خط تو چو شاهدان به رخ باز نهم

***

علاوه بر آنچه محمد عوفي نوشته مطلبي نيافتم اما به استناد همين ابيات مي توان دريافت او شاعري توانا بوده است. متاسفانه از تاريخ دقيق تولد و وفات او چيزي در دست نيست.

نقل از سخنوران زاوه نوشته محمود فیروزی مقدم


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 934 به تاریخ 900926, شاعر همشهری, زندگی‌نامه شمس‌الدين زابی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۰ساعت 13:34  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |