زحمت تایپ مطالب بخش شاعر همشهری را دوست خوبم آقای نجفی به عهده گرفتند که از ایشان صمیمانه تشکر میکنم.
"شیخ علیاکبر خدابنده" اهل قریه بایگِ تربت و فرزند محمدکاظم است. وی از دانشمندان معاصر بوده که در تربت و مشهد و تهران تحصیل کرد. در سالهای 1300 تا مدتی مجلهای به نام "دنیای نو" مینوشت که آکنده از عقایدش بود. بارها به زندان افتاد و به جرم صراحت لهجه و عقیده، سختیها دید. هیچگاه تأهل اختیار نکرد و با آنکه عمری بود از بایگ بیرون آمده بود و در مشهد و تهران میزیست، لهجهی غلیظِ محلی خود را حفظ کرده بود. با داشتن سیهزار تومان پول نقد هنگام مرگ، همیشه با سختی و قناعت زیست. شعر کم ولی نسبتا خوب و به سبکِ خراسانی فخیم میساخت. شاید اشعارش نزد برادرانش باشد که در همان بایگ سکونت دارند و این قطعه را که خطاب به "محمدهاشم میرزا افسر" سروده و نمایندهی زندگی وی است را در "روزنامهی آزادی" دیدم که نقل میشود:
شب دوشینه میمردم ز سرما
لحاف ابر اگر بالا نمیبود
نمیپرسی ازین مسکین بدبخت
چه میخوردی اگر سرما نمیبود؟
و این رباعی از اوست:
تاریخ زمانه تا به یاد من و توست
آیینهی فتنه و فساد من و توست
تا ما و توئیم این چنین خواهد بود
بدخویی و ناکسی نهاد من و توست
نقل از "سخنوران زاوه" نوشته محمود فیروزی مقدم
برچسبها: گزارش جلسه شماره 928 به تاریخ 900814, شاعر همشهری, زندگینامه خدابندهی تربتی