سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

7- شعر طنز؛ نان داریم؛ سلیمان استوار فدیهه؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هستند آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهت این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

سلیمان استوار فدیهه در اولین روز از زمستان سال 1342 در روستای فدیهه واقع در غرب تربت حیدریه به دنیا آمده است. مشغول تحصیل در سال سوم راهنمایی بود که مصادف می‌شود با انقلاب اسلامی و با مشکلات فراوان موفق می‌شود مدرک سوم راهنمایی را اخذ کند. سال 1360 در حالی که 18 سال بیشتر ندارد به عضویت جهاد سازندگی در می‌آید و در اداره‌ی جهاد سازندگی تربت حیدریه مشغول به کار می‌شود. پس از یک سال کار در اداره‌ی جهاد به استخدام شهربانی درمی‌آید و در تربت حیدریه مشغول به خدمت می‌شود. او تا بازنشستگی در همین اداره که بعد تبدیل به نیروی انتظامی شد در شهرهای مختلف خدمت کرده و در سال 1388 از خدمت بازنشسته می‌شود.

او که به عنوان شاعری طنزپرداز شناخته می‌شود و معمولا در جلسات شعر طنز می‌خوانند. شعر طنز ایشان اغلب گرایش به مسایل اجتماعی دارد و بسیاری از اوقات با توجه به مسایل روز و اخبار داغ روزنامه‌ها شعر می‌سراید. شرح حال ایشان در وبلاگ در بخش شاعر همشهری در گزارش جلسه‌ی 995 http://www.bahmansabaghzade2.blogfa.com/post-734.aspx آمده است. در ضمن ایشان وبلاگی دارند با نام شعر و شوخی استوار فدیهه http://sadedelfadihe.blogfa.com که خواندن آن را به تمامی علاقه‌مندان شعر طنز توصیه می‌کنم.

 

ما تکیه نه بر این و نه بر آن داریم

زیرا به خدای خویش ایمان داریم

در بهمن و دی اگر نبارد برفی

ما را چه غمی! دعای باران داریم

گر مولوی و حافظ و سعدی رفتند

اما به عوض حافظِ قرآن داریم

در مُلک عجم ریا و تزویری نیست

یک امّت مؤمن و مسلمان داریم

دنیا همه در دوزخ و، ما اهل بهشت

زیرا که دوصد مرد سخنران داریم

هر ساله به حجّ و کربلا در سفریم

جشن دگری به عید قربان داریم

در کشور ما گریه و زاری قدغن!

بشکن زده و صورتِ خندان داریم

دولت دَهَد از غیب به ما یارانه

در سفره هنور لقمه‌ای نان داریم

آدینه‌ی هر هفته به اصواتِ بلند

مرگی به فلان و یا به بهمان داریم

دشمن بکُند خنده و ما در هَچَل‌ایم

کوبیدن ِ مُشت را به سندان داریم

هی مشت زده بر دهن آمریکا

اما خودمان درد ز دندان داریم

تو دزدی و اختلاس دیدی؟! هرگز

چون پاک‌تر از یوسفِ کنعان داریم

هر جا که رَوی حساب قرض‌الحسنه است

سی درصد از آن ربای پنهان داریم

خواننده اگر خانه‌نشین است چه غم؟

مدّاح به هر کوی فراوان داریم

ما گوش به BBC ِ لندن ندهیم

ما چشم به 20:30 و کیهان داریم

هرگز  نزده لگد به بختِ خودمان

رامیم و همه گوش به فرمان داریم

از حُجب و حیا مگو که خیلی عالی‌ست

زیرا که به پا هنوز تُنبان داریم

اصلا خبر از طلاق و بیکاری نیست

کی گفته که معتاد در ایران داریم؟

بخشنده‌تر از حاتم طائی ماییم

هر روزه همایش است و مهمان داریم

حالا نبُوَد چراغ بر خانه روا

جایی که عراق و شام و لبنان داریم

با غرب همیشه در نزاع و به ستیز

با شرق هزار عهد و پیمان داریم

وقتی که به زور می‌بَرَندت به بهشت!

دیگر چه غم از حیله‌ی شیطان داریم

هر گز نرویم از پی ِ قند و شکری

تا دفتر شعری از سلیمان داریم

***

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

9 آذر‌ماه 1393

سلیمان استوار فدیهه

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1081 به تاریخ 391027, شعر طنز, شعر طنز سلیمان
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ساعت 15:25  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |