مدح و ذم تربتی؛ اشتهار تربتی؛ غلامرضا اعتقادی
غلامرضا اعتقادی در سال 1328 در روستای قلعهنو تربت به دنیا آمده است. وی سالهاست در تریت اقامت دارد و به کارهای وعظ و خطابه مشغول است. همچنین در روستای زادگاه خود کشاورزی میکند. سالهایست در جلسهی شعر استاد نجف زاده شرکت میکند و اشعاری ساده و روان و غالبا به مناسبتهای مذهبی میسراید.
در مورد این شعر این توضیح لازم است که سالها پیش - گمان کنم حدود سال 85 - شعری در ذم تربتیها بین افواه رواج یافت که در واقع قصیدهای 32 بیتی بود با این مطلع: "من از آن روزی که گشتم آشنای تربتی / بیجهت گشتم اسیر و مبتلای تربتی". در آن زمان این شعر بینام منتشر میشد. بعدها از آقای یاوری شنیدم که این شعر از آقای غلامعلی فرهنگ نیا بوده است که خود نیز تربتی است و در پایان همان شعر هم بیتی آورده است که میگوید: "من خود اهل تربتم، گهگاه شوخی میکنم / با بزرگان سخنسنج و غنای تربتی" و بیتهایی دیگر در این معنی که خود تربتی هستم و به تربتی بودنم افتخار میکنم و آرزوی دوام و سلامتی برای تربت و تربتیها میکند. البته در آن تاریخ، در آن شعری که دست به دست میچرخید این ابیات پایانی حذف شده بود. این شعر در همان سالها از طرف شاعران تربتی و غیرتربتی جواب گفته شد، از جمله: آقای تیمور قهرمان در بهار 1376 قصیدهای در 29 بیت سروده بودند با نام «جان فدای تربتی»؛ پس از آن آقای یارمحمد خدنگی که اهل بیرجند و ساکن عشقی مشهد هستند در زمستان 1378 شعری سروده بودند به نام «مدال تربتی» و با این مطلع: "من ندارم شک و تردید از مثال تربتی / مرحبا بر گربه و شیر و شغال تربتی" که در این شعر برعکس شعر فرهنگنیا ابتدا مدح تربت کرده بودند و سپس قلم را به ذم تربت چرخانده بودند؛ پس از آن آقای محمود یاوری زاوه در فروردین 1379 قصیدهای در شصت بیت سروده بودند و نام آنرا «شستیه» گذاشته بودند و در آن قصیده هم شعر فرهنگنیا و هم شعر خدنگی را جواب گفتهاند. در نهایت آقایان علی اصغر یزد فاضلی، محمد تربتی فیض آبادی، محمدمهدی تهرانچی، غلامعلی واحدی و چند تن دیگر هم هر کدام جوابیههای مجزایی سرودهاند. این شعر آقای اعتقادی هم در جواب به شعر فرهنگ نیا سروده شده است. مجموعهی این اشعار را میتوانید در وبلاگ با برچسب «مدح و ذم تربتی» ببینید.
آفرین بر تربتی و اشتهار تربتی
سنجشی باشد طلا را با عیار تربتی
اولین شهری که بر طاغوتیان پیروز شد
د نه دی خلق دیدند اقتدار تربتی
در جهاد هشت ساله شهر ما شد سربلند
از بسیج و ارتش و از پاسدار تربتی
در همه جای جهان دارد بزرگانی غیور
هست در عالم نشان از اعتبار تربتی
شهر قطب زعفران و پنبهی و ابریشم است
شکر حق بد نیست اینک کار و بار تربتی
زادگاه حضرت عطار شهر کدکن است
شهر استاد شفیعی نامدار تربتی
شهر صابکار و مرحوم بهشتی، قهرمان
شاعری شیرینسخن آن شهریار تربتی
از دیار زاوه شد مشهور مردانی بزرگ
مثل راشد عارف شبزندهدار تربتی
بوی عطر زعفران پیچیده در دشت و دمن
فصل زیبای خزان باشد بهار تربتی
باد چون بر گیسوی سبز چمن شانه زند
بوی گل گردد هوای مشکبار تربتی
در خزان هم گل نگردیدهست از تربت جدا
دوست دارد گل بماند در کنار تربتی
رو صنوبر را ببین و کامهی سرسبز را
تنگل رودمعجن و کال حصار تربتی
پیشکوه و باغملی بهتر از باغ اِرَم
هست زیبا دشتهای و سبزهزار تربتی
ای که در هر جا نشستی و بدِ ما گفتهای
کینه در دل داری از ایل و تبار تربتی
اعتقادی دائما ورد زبانش این بود
آفرین بر تربتی و اشتهار تربتی
***
غلامرضا اعتقادی
1392
تربت حیدریه
برچسبها: شعر طنز, شعر غلامرضا اعتقادی, مدح و ذم تربتی