درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریهپردازان آموزش و روانشناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسهی حرف زدن غزل دقت میکنم و نکاتی را یادداشت میکنم. برخی از آنها را با شما مخاطبان عزیز در میان میگذارم.
قیصر امینپور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونهای بازگشت به کودکی است گهگاه در اینجا و آنجا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا میتوانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانهی کودکی روشن شده است, به وسیلهی آینهای به خانهی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانهی قرینه و همانند و همسایهی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."
31- ساختن فعل جدید:
- ول کن! دارم کتاب میخونم. (غزل کوچولو سعی دارد با یک تکّه طناب دست مرا ببندد)
+ میخوام سفتت کنم.
32- وقتی لحن و معنا تناقض پیدا میکنند:
(با غزل کوچولو بازی میکردیم و من نقش گرگ رو داشتم و اون نقش حبهی انگور رو)
- من مادرتونم درو باز کنین (با صدای نازک)
+ خوب, بیا درو باز کردم.
- ها ها ها, من گرگ بدجنسم. درو باز کنین. (با صدای کلفت)
+ نه درو باز نمیکنم. تو میای منو میخوری.
- آفرین که برای گرگ درو باز نکردی. حالا اگه گرگ اومد صداشو نازک کرد درو باز نکن. باشه؟
+ باشه.
_ من مامانبزیام درو باز کنین (با صدای نازک)
+ بیا تو. درو باز کردم.
...
(غزل کوچولو نمیتونست بفهمه گرگه که صدای مامانبزی رو تقلید میکنه. هر وقت صدام رو نازک میکردم در رو باز میکرد...)
- هاهاها. من مادرتونم درو باز کنین. (با صدای کلفت)
(غزل که تعجب کرده بود کمی نگاهم کرد و گفت:)
+ ها؟ تو مادر ِ گرگ بدجنسی؟ خوب بیا تو. 😂
33- عوض کردن جای مضاف و مضاف الیه
(این که به جای کتابِ حسن بگویی حسنِ کتاب اشتباه است اما در برخی مواد ممکن است خیلی هم توهینآمیز باشد البته غزل کوچولو که خبری از آن ندارد)
+ بابا منو میبری پیش ...ِ سگ؟ میخوام باهاش بازی کنم
- باشه. دختر خوبی باشی میبرمت پیش سگِ ...
34- یاد گرفتن اصطلاحات جدید. (این ربطی به شعر و کودکی ندارد ولی برایم جالب بود)
_ برام کارتون مونی بزار! (به minion میگه مونی)
+ همین کارتونش خوبه. همین رو ببین دیگه.
_ بابا جون! بزار دیگه.
+ نمیشه هر دقیقه کارتونو عوض کنی, همینو ببین.
_ بابا! جون مادرت مونی بزار دیگه.
35- این مورد هم خیلی جالب بود. غزل کوچولو تازه دو مورد فحش جدید یاد گرفته. معمولا وقتی فحش یاد میگیره ما اصلا به روش نمیاریم.
(بدون هیچ مقدمهای انگار که موضوعی رو کشف کرده اومده میگه:)
+ بابا! تو بیشعوری.
_ نه من بیشعور نیستم.
+ تو بیشعور نیستی؟ (با مهربانی😍)
نه بابا جون!
+ پس تو بیشرفی؟ آره؟
_ نه همون بیشعورم. 😊
برچسبها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی