سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

بهار و گل طرب‌انگیز گشت و توبه‌شکن/ به شادی رخ گل بیخِ غم ز دل برکن/ رسید باد صبا، غنچه در هواداری/ ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن

اولین جلسه‌ی اردیبهشتی‌مان را باز قرار است در بهشت کوچک تهمینه برگزار کنیم. «عصر شعر»های زیبایی در اقامتگاه بومگردی تهمینه برگزار شده است و شاعران انجمن قطب در گزارش‌هایی که نوشته‌اند بارها و بارها با قلم شاعرانه این زیبایی‌های این بهشت کوچک را توصیف کرده‌اند. شاعر هم که نباشی، رباط با بوی نم خشت و عطر گلش شاعرت می‌کند.

 

برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.

 

🌸 شنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۰ ساعت ۱۷:۰۰

🌸 بهشتی ۵ اقامتگاه بومگردی تهمینه

 

#انجمن_قطب

#اقامتگاه_بومگردی_تهمینه

#اطلاعیه

 

https://t.me/anjomanghotb

 

پی‌نوشت‌‌ها:

ابیات آغازین از حافظ است.

در یکی از جلسات بهاری انجمن قطب که در اقامتگاه بومگردی تهمینه برگزار می‌شد، خانم سیده مهناز مهدوی مجری بود و جلسه را با این جمله شروع کرد: «از بهشت کوچک تهمینه به شما سلام می‌کنم...»


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, رباط تهمینه
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 12:0  توسط زینب ناصری  | 

 

بیا و با پدر تقسیم کن این شور و حالت را
خدا از مهربانی پُر کند همواره بالت را

#بداهه
#غزل_صباغ_زاده
#بهمن_صباغ_زاده

پی‌نوشت‌:
در تربت حیدریه به دامنِ لباس «بال» می‌گویند. مثلا اگر این عکس را ببینند خواهند گفت «بالِشِر پور گُرجَه کِردَه بو»
غزل کوچولو از باغچه، گوجه‌فرنگی چیده بود و خوشحال به سمت آشپزخانه روان بود. به زحمت توانستم نگهش دارم تا این عکس را بگیرم.

غزل صباغ زاده


برچسب‌ها: بهمن صباغ زاده, غزل صباغ زاده, زینب ناصری
+ نوشته شده در  شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ساعت 15:31  توسط زینب ناصری  | 

درود دوستان عزیز...

غزل کوچولو  چهار و نیم سال را رد کرده است و آن‌قدر بزرگ شده است که بتواند بدون من و مادرش به یک اردوی نصف روزه برود.

بگذارید کمی به عقب برگردم... از حدود یک سال پیش کم‌کم جوّ کلاس‌زده‌ی جامعه به خانه‌ی ما هم سرایت کرد و خاله و دایی و عمو و عمه گاه می‌پرسیدند که چرا غزل را در کلاسی ثبت نام نمی‌کنید؟ غزل هم می‌گفت: «بابا من دوست دارم کیف داشته باشم، کلاس برم» من می‌گفتم اگر دوست داشته باشد، حاضرم در یک کلاس ورزشی ثبت‌نامش کنم ولی غزل طبق نظر بقیه می‌گفت «من دوس دارم کلاس زبان برم تا بتونم انگلیسی صحبت کنم» یک بار در جمع خانوادگی صحبت کلاس زبان غزل کوچولو شد و به شوخی گفتم هر وقت بلیط لندنش OK شد، کلاس زبان هم می‌فرستمش. آخر این چه کاری است که وقت و انرژی‌اش برود برای یادگیری زبان که مثلا در جمع‌های خانوادگی یا دوستانه، خودی نشان بدهد.
به نظر من بهترین کار برای بچه‌ها بازی کردن است، آن‌هم با هم‌سن و سال‌های خودشان، با دیگر بچه‌هایی که عاشق بازی کردنند. برای همین هر وقت فرصتی دست می‌دهد غزل را پارک می‌برم و در مکان‌های بازی بچه‌ها، از دور نگاهش می‌کنم تا برود با بچه‌های دیگر آشنا شود، گرم بگیرد، خوراکی بدهد، خوراکی بگیرد، دعوا کند و تا وقتی که مجبور نشوم در کارش دخالت نمی‌کنم. فقط دورادور مواظبش هستم.
مدتی پیش با خانم دکتر حجازی آشنا شدم که دکترای جامعه‌شناسی دارند و در دانشگاه پیام نور تدریس می‌کنند. در اولین صحبت بحث به تربیت کودک و کلاس‌های آموزشی کشیده شد. ایشان حرف‌هایی بسیار شنیدنی در این زمینه داشتند. چقدر جالب بود وقتی فهمیدم تصویر ذهنی من نمونه‌ای عینی هم دارد. چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم ایشان به جای کلاس آموزشی، جایی برای بازی کودکان در باغ تدارک دیده‌اند و با نیروهای متخصص مدتی‌ست این‌کار را شروع کرده‌اند و از قضا این اتفاق مبارک در شهرستان کوچک من افتاده است.
این فکرِ خوب، یعنی بازی کودکان در محیط طبیعی از اول تابستان 1398 در تربت حیدریه با عنوان «باغ کودک تیهو» اجرایی شده است و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفته. متاسفانه فعلا به دلیل پاره‌ای از مشکلات این طرح خوب معطل مانده است. امیدوارم به زودی این جریان خوب ادامه پیدا کند تا من و دیگر پدران و مادرانی که علاقه‌ای به پُر کردن ذهن کودکان‌مان نداریم، جایی برای تفریح و بازی آن‌ها داشته باشیم.
در این فاصله خانم دکتر حجازی عزیز اردوهای کوچکی برگزار می‌کند تا رابطه‌اش با بچه‌ها حفظ شود و با این کار رنگ‌های زیبای طبیعت را به دنیای شاد کودکان هدیه می‌دهد؛ آخرینِ آن‌ها گردش و بازدید از مزرعه‌ی بلدرچین در روستای زمان‌آباد به تاریخ پنجشنبه 1398/06/28 بود. غزل کوچولو هم در این گردش شرکت کرد و از آن‌روز کلی خاطره‌ی شیرین برای تعریف کردن دارد.

https://t.me/bahman_sabaghzade


برچسب‌ها: باغ کودک تیهو, غزل صباغ زاده, بهمن صباغ زاده, دکتر مهلا حجازی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ساعت 17:58  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

81- معنای حقیقی و مجازی افعال:

(تو حیاط خونه‌ی مادربزرگ غزل یک درخت انجیر هست)
- غزل جون انجیر میخوای؟
+ نه؛ باید صب کنی بیاد.
- کجا بیاد؟
+ نه؛ خودش بیاد.
چی می‌گی؟ می‌خوای انجیر یا نه؟
+ نه؛ یعنی هنوز نیومده الان سبزه، الان سیاه نشده، الان خوشمزه نیست خوب.
- آها! بگو هنوز نرسیده. رسیده هم داره ببین.

 

 

82- اشتباه لفظی و اتفاق در زبان:

(داریم با ماشین می‌ریم مشهد و غزل حوصله‌ش سر شده)
+ گرسنمه!
- یه جا نگه می‌دارم برات چیپس یا کیک می‌خرم.
+ نه خورشید می‌خوام.
- چی؟
+ خورشید میخوام بخورم؟
- خورشیدِ آسمون؟
+ نه خورشیدِ با برنج.
- ها! خورشت.

 

83- تنگناهای زبانی، صفت‌های متضاد و معنی پارادوکسیکال:

(داریم با موتورسیکلت خیلی آروم از کنار خیابون میریم و غزل دوست داره کمی تندتر بریم)

+ بابا تند برو.
- بابا جون اگه تند برم تصادف می‌کنیم.
+ تندِ یواش برو.
(سرعتم رو زیاد می‌کنم. غزل از سرعت زیاد هم خیلی خوشش نمیاد و می‌خواد یواش‌تر برم)
+ نه! نه! یواشِ تند برو. ☺️

 

84- الفِ جمع در گویش محاوره:

(یکی از کارتون‌های مورد علاقه‌ی غزل انیمیشن موآنا هست و در این کارتون یک هیولای آتشین هست که آخر تبدیل به یک شخصیت خوب می‌شه. آخر کارتون موآنا با هیولا روبه‌رو می‌شه غزل تو این قسمت میاد چشمای من رو می‌گیره)

+ هیولِ موآنا میاد! الان چشماتو ببند.
- هیولا بگو نه هیول.
+ نه، خودِ هیولشه. فقط خودشه.
(غزل گمان کرده هیولا یعنی جمع هیول 😂)

 

85- اسم ترکیبی:

غزل کوچولو با خانمی در باغملی گرم گرفته و دارد از تخیلاتش برایش می‌گوید:

+ من یه دایناسور دارم.
- چه جالب!
+ آره تو حیاطمونه بهش غذا می‌دم. ماکارونی دوست داره.
- آفرین.
(و خالی‌بندی ادامه داشت...)
+ من یک داداش کوچولو دارم. خیلی کوچولویه. اونقه می‌کنه
- اسمش چیه؟
+ محمدزهرا. خیلی نازه. 😊


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:18  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

76- نوعی سفسطه (نفی شیء هم نفی ماعدا نمی‌کنه) 😅:

(غزل داره از کابینت بالا می‌ره تا اون بالا بشینه. بهش می‌گم)

- هر کسی از کابینتا بره بالا دیگه براش بستنی نمی‌خرم؟
+ یعنی من؟
- بعله. شما. اگه از کابینتا بری بالا دیگه برات بستنی نمی‌خرم.
+ بستنیِ چی نمی‌خری؟
- بستنی نمی‌خرم دیگه.
+ بستنیِ چی نمی‌خری؟
- دیگه بستنی نمی‌خرم.
+ خوب، بگو بستنیِ چی نمی‌خری؟
- بستنیِ شکلاتی نمی‌خرم.
+ خوب پس بستنی سوتی بخر.

 

77- حس آمیزی؛ صفت و موصوف شاعرانه:

غزل کوچولو داره خربزه می‌خوره و من هم تماشاش می‌کنم. یک کم که دقت کردم دیدم قسمت وسط خربزه که شیرین‌تره و کمی نارنجی‌رنگه رو نمی‌خوره و قسمت‌های کال‌تر رو دوست داره. از شما چه پنهون من هم که بچه بودم قسمت های کال خربزه و هندوانه رو دوست داشتم.

- ایناشو چرا نمی‌خوری؟
+ ازین آتیشای شیرینش دوست ندارم بخورم. دهنم میسوزه.

 

78- چند واژه در فرهنگ لغت غزل کوچولو (البته الان بیشتر این‌ها رو درست میگه وقتی این‌ها رو یادداشت کردم غزل کوچک‌تر بود)

کروکدیل: کرکلیت (korkolit)

مگس: لگس (laqas)

سُس: سوسک (susk)

لیوان: لیبان (liban)

ملوان زبل: اله زره (alezere)

 

79- مجاز:

علیرغم توافق قبلی غزل کوچولو تو مغازه اصرار داره که براش ژله بخرم. بعد که اومدیم بیرون بهش می‌گم:

- از دستت ناراحت شدم
+ (غزل نگاهی به دستش می‌اندازد) دستم چیکار کرده مگه؟

 

80- تشخیص:

(با موتور سیکلت داریم از کنار خیابون می‌ریم که چهارتا جوون با دو تا موتور تک‌چرخ‌زنان و با سرعت از کنارمون عبور می‌کنن. غزل با اشتیاق می‌گه)

+ بابا ازین موتور وحشیا بخر. 😄


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:17  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

 

71- مصدر مرکب ساختن از یک جمله‌ی دعایی:

غزل منتظره تا با مامانش بره خونه‌ی خاله‌ش و با محمد پسرخاله‌ش بازی کنه. من و دوستم هم قراره بریم بیرون و الکی به غزل اصرار می‌کنیم که با ما بیا. دوستم می‌گه:

- غزل جون! بیا بریم خونه‌ی ما؛ (به تقلید از غزل) چشم؟
(غزل که می‌خواست بهانه‌ای بگیرد و مودبانه عذر ما را بخواهد گفت)
+ نه. الان شبم بخیره. خداحافظ. 😊

 

 

72- مصدر فعل عجیب:

غزل کوچولو رفته دستشویی و شیر آب رو باز کرده (فعلا قانون اینه که وقتی کارش تموم شد من یا مامانش رو صدا بزنه) برای این که خودشو خیس نکنه با عجله رفتم بالای سرش.

- داری چکار می‌کنی؟
+ (با دستپاچگی) دارم می‌شوردم خودمو. ☺️

 

73- لِرنینگ اینگلیش 😂

معمولاً به غزل کوچولو نمی‌شه چیزی یاد داد مگر این که خودش دلش بخواد. وقتی رو فرم نباشه طفره می‌ره. ما هم خیلی اصرار نداریم به همین خاطر هنوز یک شعر کودکانه رو به طور کامل یاد نداره.

- گربه به انگلیسی میشه کَت. بگو
+ کووووووووت
- کَت!
+ کِت
- بگو کَت دیگه. آسونه که.
+ کَت
- آفرین. حالا بگو گربه به انگلیسی چی میشه؟
+ میگه میو 😂
- (دیدم فایده‌ای نداره) آفرین. درست گفتی. 😌
+ کَت نگم دیگه؟

 

74- روزه گرفتن:

+ بابا می‌خوام روزه بگیرم.
- اِ چه جالب!
+ آره می‌خوام همه‌شونو بگیرم.
- آفرین.
+ می‌خوام همه‌ی روزه‌ها رو اول بگیرم بعد تو پلاستیک کنم با خودم ببرم پارک. چشم؟
- چجوری؟
+ مث کَبَز 😂
(سرگین غلطانک رو در تربت کِوَز kevaz میگن. غزل یکی دو بار توی پیشکوه چند تا کوز گرفته)

 

75- جاندارپنداری:

غزل کوچولو یک در قابلمه‌ی شیشه‌ای آورده و سعی می‌کنه آجرهاش رو روی اون بچینه.

- اون نشکنه بابا!
+ (خطاب به در قابلمه) نشکن!
+ (و خطاب به من) گفتم بهش. 😂

#غزل_صباغ_زاده


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:15  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

66- ناهماهنگی در لفظ و معنی:

غزل کوچولو معنی حرف‌هایی رو که می‌زنه دقیقا نمی‌فهمه مثلا فرق بین «اشتباه کردی» و «غلط کردی» رو نمی‌فهمه، یا «چکار می‌کنی» و «چه غلطی می‌کنی» از نظر غزل یکسانه.

یک شب من دارم با تلفن حرف می‌زنم. غزل هم سعی داره با من حرف بزنه.

+ حرفم گوش کن. بابا حرفم گوش کن.
(من اعتنایی نمی‌کنم و باز خیلی جدی با یکی از اساتید راجع به چاپ یک کتاب صحبت می‌کنم و سعی دارم با چشم و ابرو به غزل حالی کنم که الان وقتش نیست. غزل با التماس گفت)
+ بابا جون! لطفا خفه شو یه دقه. حرفم گوش کن.

😅 مردم از خنده.

 

67- تشبیه:

هوا هنوز دارد تاریک می‌شود و ما داریم به خانه برمی‌گردیم از جلو باغملی رد شدیم و غزل اصرار دارد که برویم تاب‌بازی.

+ بریم دیگه. هنوز شب نشده که.
- ببین بابا خورشید دیگه رفته بخوابه. وقتی شب نبود میارمت.
+ نه ببین این خورشید بیدار شده باز اومده. بریم دیگه. چشم؟ 😊

(نگاه کردم دیدم اشاره‌ش به ماهه که تازه طلوع کرده)

 

68- جناس خط:

داریم با غزل کوچولو دوزبازی می‌کنیم. بازی با غزل ساده‌ست. هر کس زودتر مهره‌هاش رو تموم کنه برنده شده.

+ آخ جون پرنده شدم.
- برنده بابا جون. برنده بگو.
(بعد از یک نگاه عاقل اندر سفیه)
+ پرنده میره تو هوا پرواز می‌کنه خوشحال میشه.
(لابد تو دلش می‌گه این بزرگترا چقدر خنگن)😕

 

69- کاربرد اسم به جای صفت:

غزل کوچولو به خرس عروسکی بزرگش اشاره می‌کنه و میگه:
+ این خیلی خرسه بابا!
😂

 

70- ترکیب دو جزء جمله:

غزل اصرار دارد او مادر باشد و من پسرش؛ بعد من بهانه‌گیری کنم و او نازم را بکشد.
- من آب می‌خوام؟
+ آفرین پسرم الان برات آب میارم رو لباست نریزی، چشم؟
(خلاصه بازی ادامه داشت تا من به لهجه‌ی مشهدی گفتم)
- مُو لِبو مُخوام. 😢(از دیالوگ‌های قصّه‌ی علی‌مردان‌خان بود که در کودکی نوارش را شنیده بودم)
+ مُولِبو molebu نداریم مامان جون! بستنی می‌خوای بهت بدم؟😊

#غزل_صباغ_زاده


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:14  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

61- جاندارپنداری:

غزل کوچولو خیلی راحت اشیاء را جاندار می‌پندارد و خیلی جدّی هم این‌کار را می‌کند. او ده تا حیوان پلاستیکی دارد که گاهی با آن‌ها بازی می‌کند.
بعدازظهر نسبتاً سرد بهاری سرم را زیر پتو کردم و از غزل خواستم با حیواناتش آرام بازی کند تا من نیم ساعت بخوابم. چند دقیقه بعد غزل در حالی که ببر در دستش بود پتو را کنار زد و با صدای ببرانه گفت:

+ بابای غزل! شب بخیر. منم می‌خوام بخوابم. دست بده. (به ببر دست دادم) بوس بده (بوس دادم). شب بخیر.
- شب بخیر ببر. آفرین آروم باش و بخواب.
(چند دقیقه بعد باز پتو را کنار می‌زند و باز در حالی که سعی می‌کند صدایش با دفعه‌ی اول فرق داشته باشد با صدای کلفت می‌گوید)
+ بابای غزل! کاری نداری؟ منم می‌خوام بخوابم. تو هم بخواب. باشه؟
- باشه. شب بخیر. غزل جون. گفتم دیگه بیدارم نکنی. باشه؟
+ من پلنگم، بَرب (یعنی ببر) الان خوابه. منم می‌خوام بخوابم.
(خلاصه درد سرتون ندم دیدم فیل و خرس و دایناسور و عروسک انگشتی هم توی نوبت هستند. گفتم اون‌ها رو هم آورد و شب بخیر و دست و بوس و رفتن که بخوابن. با خودم گفتم الانه که به یک بهانه‌ی دیگه بیاد که پتو کنار رفت 🤗 و باز یک صدای حسابی کلفت گفت)
+ سلام بابای غزل! شب بخیر. منم می‌خوام بخوابم.
- شب بخیر کرگدن جان. برو بخواب. به همه‌ی حیوونا هم بگو بابای غزل خوابه دیگه نرین بیدارش کنین. (با عصبانیت) فهمیدی؟ 😠
(ده دقیقه‌ای گذشت. صدای غزل میومد که داشت خیلی آروم با حیووناش صحبت می‌کرد. چشمام گرم شده بود که پتو کنار رفت و این‌بار با عصبانیت نشستم و دیدم غزل میمون رو گرفته دستش و می‌خواد همون بازی رو ادامه بده)
مگه نگفتم دیگه نیای منو بیدار کنی؟ 😡(غزل به میمون نگاه می‌کنه یعنی به اون بگو)
میمون! مگه نگفتم دیگه کسی بابای غزل رو بیدار نکنه؟😭
ـ (غزل با صدای میمون) من دستشویی بودم خوب. کرگدن به شیر گفت ولی من دستشویی بودم. شب بخیر. 😂

به ناچار بقیه‌ی زمان رو برای حیوانات غزل کوچولو قصه گفتم تا بخوابن. 😊

 

62- حرف حساب.

+ فردا بریم پارک اسب سوار بشم.
- باشه. الان پاشو عینکتو بزن که چشمت ضعیف نشه.
+ عیبی نداره. فردا اسبو می‌تونم ببینم. 😕
(می‌خواستم بگم اگه چشمات ضعیف بشه دیگه اسبو نمی‌بینی که سوارش بشی ولی دیدم حرف حساب زده بچه اسبو با چشم 0.1 هم میشه دید) 😂

 

63- جاندارپنداری:

(غزل کوچولو داره عکس‌ها رو می‌بینه)

+ چه گل قشنگی! ببین! (و بعد با ذوق انگار که کشفی کرده به سایه‌ی زیر گل اشاره می‌کنه و داد می‌زنه)
+ جیش کرده گل. جیش کرده گل. 😉

 

64- اسم‌گذاری جالب:

+ بابا ببین چه لباس قشنگی دارم.
- آره قشنگه.
+ رنگش (کمی فکر می‌کند🤔) هویجیه.

(می‌خواستم بهش بگم نه نارنجیه امّا دیدم خیلی هم اشتباه نگفته مگه آلبالویی نداریم یا زرشکی، خوب نارنجی هم یه جور هویجیه دیگه)

 

65- جابه‌جا کردن علت و معلول:

نزدیک غروبه و قول دادم غزل کوچولو رو ببرم باغملی تاب بازی کنه و دارم لباساشو تنش می‌کنم.
غزل یه دونه از این کاپشن‌های بادگیر داره که برای اسکیموها خوبه و اول خرداد هوای گرم گیر داده که همونو براش بپوشم. منم سعی دارم براش توضیح بدم که الان این مناسب نیست.

+ فردا بپوشم؟
- نه، زمستون.
+ وقتی هوا گرم شد؟
- نه وقتی هوا سرد شد. بیرون سرد بود.
+ الان سردمه. بپوشم؟
- وقتی برف بیاد باید این رو بپوشی. الان که برف نیومده.
+ آخ جون. کاپشنمو بپوشم الان برف بیاد؟ 😊


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:13  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

56- موازنه:

غزل کوچولو چیپس لیمویی دوست نداره. من هم دوست ندارم. پس با اکراه چیپس لیمویی می‌خوره و بیشترش رو به من ‌می‌خواد بده. یک کم باهاش می‌خورم.

+ دهنت رو باز کن.
- دیگه بسه. خوردم.
+ بخور گفتم دیگه.
- من چیپس لیمویی دوست ندارم.
+ پس چی؟
- من چیپس پیاز جعفری دوست دارم.
+ من بیسکوییت خانم جعفری دوست دارم.

(خانم جعفری از دوستانمون هستند که همیشه به غزل کوچولو بیسکوییت ساقه طلایی می‌ده)

 

57- پارادوکس:

+ منو هیچ‌جا می‌بری؟ 😊
- یعنی چی؟
+ دختر خوبی‌ام. منو هیچ‌جا می‌بری؟
- هیچ‌جا که جایی نیست.
+ به عینکم دس نمی‌زنم هیچ جا می‌بریم؟
(اول کمی گیج شدم ولی زود متوجه منظورش شدم)
- باشه فردا ظهر می‌برمت پارک. باشه.

حدس زدنش سخت نبود. احتمالا یکی بهش گفته تو رو دیگه هیچ جا نمی‌برم. 😂

 

58- بازم پارادوکس:

+ بابا جون؟ اگه بمیرم منو می‌بری پارک؟
(این بار با تجربه‌ی قبلی حدسش راحت‌تر بود) 😆
_ آره. دختر خوبی باشی می‌برمت پارک.

جمله‌ای که تو ذهن غزل کوچولو بود به احتمال قوی این بود که اگه بمیری هم دیگه تو رو نمی‌برم پارک. شاید خودم یا کس دیگه‌ای بهش گفته.

 

59- پیچیدگی‌های ترکیب دو زبان با هم. فعل مرکّب اتو کردن از یک اسم ابزار آمده است که به احتمال قوی ترکی است:

+ بابا! بیا نگاه کن گاوه رو زندانی کردن.
(داره راجع به کارتون فردیناند صحبت می‌کنه و من هم دقیقا می‌دونم به کجای کارتون رسیده. لااقل ده بار دیدمش. غزل به این‌جای کارتون که می‌رسه غمگین می‌شه و دوست داره به یکی بگه. منم قصد دارم لباسم رو اتو می‌کنم)
- وایستا پیرهنم رو اتو کنم.
+ کجا کنی؟
- اتو بزنم. اتو کنم.
+ کدوم تو؟ تو کمد بکنی پیرهنت رو؟
- نه. ببین این اتو هست. می‌خوام با اتو بکشم روی پیرهنم که صاف بشه.
+ باشه. بکش. دستت نخوره بهش داغه. 😍

 

60- غزل به تازگی با مفهوم جادویی «پرسش» آشنا شده و فهمیده که دنیا کارکرد علّت و معلولی داره و با سوال کردن می‌شه تا حدّی از این کارکرد سر درآورد. تکنیک ساده‌ای هم داره با «چرا» هر پاسخ رو سریع تبدیل به یک سوال دیگه می‌کنه:

+ ببین دستم اوف شده اینجاش.
- آره. پشه زده‌ت.
+ با چی زده؟
- نیش زده.
+ نیش چیه؟
- پشه یک نیش کوچولو داره میاد رو دستت می‌شینه نیشش رو می‌کنه تو، مث سوزن.
+ چرا نیشش رو می‌کنه تو.
- نیشش رو می‌کنه تو خونارو رو می‌خوره، مث آبمیوه که با نی می‌خوری؟
+ چرا خونم رو می‌خوره، چرا مث آبمیوه با نی می‌خوره؟
- غذاش خونه.
+ چرا غذاش خونه؟ 😕 (می‌خواستم بگم مامانش بهش یاد داده که خون بخوره ولی فهمیدم که ورود مامانِ پشه کار رو پیچیده‌تر می‌کنه و دیگه باید بریم سراغ بحث شیرین تکامل)

- بابا جون، این دفعه که پشه اومد بهت نشونش می‌دم، خیلی کوچولویه.
+ اگه اومد باهاش می‌جنگم. باشه؟ 😠
- باشه.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:11  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

51- مجاز و حقیقت در زبان:

تو حال خودم بودم که غزل کوچولو صدا زد. مشغول نوشتن بودم. گفتم الان میام. باز بلندتر صدا می‌زنه. نگران شدم و دویدم. دیدم خیلی سنگین و رنگین نشسته روی صندلی آشپزخونه.

- بله؟ چیکار داری؟
+ هیچ چی. حالا برو.
- مریضی الکی صدا می‌زنی؟
+ آره حالم بد شده. فک کنم مریض شدم. 😕

 

52- اشتباه در واژه‌هایی که در تلفّظ به هم شبیه هستند:

+ سلام
- سلام عزیزم
+ نگو سلام عزیزم. بگو الکی سلام.
- چرا الکی؟
+ بگو الکی سلام دیگه.
- خوب، الکی سلام.
+ آفرین درست گفتی. همیشه الکی سلام بگو.

بعدا فهمیدم منظورش علیک سلام بوده. 😂

 

53- این بار اشتباه در فعل‌هایی که در تلفّظ به هم شبیه هستند:

به لباس مامانش اشاره می‌کنه و میگه:

+ اینو کی دُزدیده؟
+ اینو کی برات دُزدیده؟
- کسی ندزدیده.
+ خودت دُزدیدی؟
- چی میگی؟ نگفتم حرف بد نزن؟
+ برام لباس نمی‌دوزدی؟ من بلد نیستم لباس بدوزدم.
- آها دوختن! بگو بلد نیستم بدوزم. 😂

 

54- این هم جالب بود:

دارم تایپ می‌کنم. غزل هم داره کارتن پاندای کنگ‌فوکار رو تماشا می‌کنه. پخش کارتون رو متوقف کرده و میگه:

+ بابا نگاه کن.
(ندیده می دونم که می‌خواد یکی از حرکات پاندا رو تقلید کنه. منم می‌ترسم مطلب از ذهنم بپره.)
- شما اجازه بده اینو بنویسم.
+ خوب اجازه دادم بنویس. (و بلافاصله) حالا نگاه کن.

 

55- این هم خیلی بامزه بود:

غزل کوچولو معنی خیلی از حرفایی رو که میگه دقیقاً نمی‌دونه. معنای جمله‌ها رو بیشتر از روی لحن می‌فهمه تا کلمات. به همین دلیل هم گاهی اوقات نمی‌دونه چطور از جملات استفاده کنه.
(شب دارم وسیله آماده می‌کنم که صبح زود با دوستام برم کوه. دارم از توی کابینت‌ها ظرف برمی‌دارم که غزل خیلی آروم اومد و گفت:)

+ بابا جون!
- جون!
(با مهربونی می‌گه)
+ این‌جا چه غلطی داری می‌کنی، بابا جون؟ 😊


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:10  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

 

46- یک فعل عجیب و غریب: 😂

(غزل کوچولو یک لیوان آب برداشته و دستشو کرده تو لیوان و داره بازی می‌کنه که من سر می‌رسم)
- داری چیکار می‌کنی؟
(غزل که حسابی هول شده هول شده. دستاشو نشون میده)
+ داشتم دستامو می‌شوردم.
_ پس که دستاتو می‌شوردی؟
+ نه می‌شوریدم. 😊

 

47- باز هم جابجایی مضاف و مضاف الیه:

(جمله‌ای که فقط بابا می‌فهمه، غزل گاه جمله‌هایی میگه که حتی مامانش هم متوجه نمی‌شه. مثلا این جمله رو شب تولدش با خوشحالی می‌گفت:)

+ تولد کیکم مینیون بوده.

یعنی کیک تولد من مینیون است یا شاید کیک تولد من شبیه مینیون است. 😂

 

48- سه سالگی غزل کوچولو:

(چند روز پیش تولدش بود و سعی داشتم بهش بگم سه سالشه الان. اول که می‌گفت سی سال بعد یاد گرفت سه سالشه)

- هر کی پرسید چند سالته بگو سه سالمه.
+ باشه.
- شما چند سالته؟
+ سه سالِ منه 😍

 

49- جاندارپنداری 😕:

(شک داشتم این رو هم جزو یادداشت‌ها بذارم یا نه. از نظر من جالبه اما یک مقدار حال به هم زنی داره. اول عذرخواهی می‌کنم.😅
ما برای این که غزل رو از پوشک بگیریم نه خودمون و نه اون رو اذیت نکردیم. صبر کردیم تا بالاخره خودش گفت شلوار و پوشکم رو دربیارین تا برم دستشویی جیش کنم.
هفته‌ی پیش که تازه یاد گرفته بود خودش دستشویی برود یک‌بار با خوشحالی از تو دستشویی صدام زد)

+ بابا بابا! بدو بیا جیشِ مار کردم.

 

50- یک یادداشت کوتاه راجع به غزل کوچولو (از مصیبت‌های بچه‌داری): 😂

یکی از تفریحات غزل اینه که وقتی من حواسم نیست یواش بهم نزدیک بشه و یک دفعه محکم بپره رو شکمم. داستان به همین جا ختم نمی‌شه. 😭
مرحله ی بعد اینه که وقتی من بر اثر درد ناخودآگاه لپ هامو باد می‌کنم باز با دو دست محکم بزنه تو صورتم تا باد لپ‌هام خالی بشه. 😭😭
در مرحله‌ی سوم هم غش می‌کنه از خنده و میره و منتظر می‌مونه تا باز حواسم پرت بشه. 😢
اگه همین روزها مُردم حلالم کنید. 😊


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:8  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

41- جاندارپنداری:

(غزل کوچولو هم مثل خیلی از بچه‌ها گاهی زدن رو اَتِه کردن می‌گه)

+ دندونمو اَتِه کن!
- چی؟
+ دندونمو اته کن! انگشتمو گاز گرفته.
😢

 

42- جاندارپنداری:

(داره ماکارونی می‌خوره و چند تا ماکارونی به هم چسبیده‌ن)

+ بابا! نیگا اینا با هم دوستن؟
- آره. بخور غذاتو.
+ از اینا که دوس نیستن می‌خورم. 😍

 

43- تلفظ اشتباه برخی واژه‌ها

هر بچه‌ای تو تلفّظ بعضی کلمات مشکل داره. غزل کوچولو هم بعضی کلمات رو اشتباه می‌گه و ماه هم اصراری نداریم که درست بگه. به نظر من که بامزه هم هست. چند نمونه‌ش اینا هستن:

دَبسَن (dabsan): دستبند
اُختاد (oxtâd): افتاد
خیتَن (xitan): ریختن
خوشِمَز (xošemaz): خوش‌مزه
پنگوئنگی (pangu'angi): پنگوئن.
شلبال (šalbal): شلوار

 

44- جاندارپنداری:
(اول عذرخواهی کنم اگه حالتون به هم خورد)

- نگفتم دستت رو تو دماغت نکن؟
+ صب کن! موش داره خودش.
- (براش به آواز می‌خونم) دس توی بینی، هس کار نی‌نی.
+ دس توی بینی، هس کار نی‌نی.
- با دستمال کاغذی تمیز کن.
(چند دقیقه بعد)
- باز که دستت رو تو دماغت کردی!
+ موشه مخواد بره خونه‌ش. 😅

 

45- جاندارپنداری در حد اعلا و در عین حال بی‌جان پنداری: 😂

(غزل کوچولو خیلی دوست داره که من یک عروسک رو بردارم و تکون بدم و باهاش حرف بزنم. اغلب هم از من فراموش می‌کنه و واقعا با عروسک صبحت می‌کنه و به اون نگاه می‌کنه.
یک شب داشتم فیلم نگاه می‌کردم و برای این که غزل کوچولو سر و صدا نکنه یک عروسک هم دستم گرفته بودم و تکونش می‌دادم و غزل باهاش حرف می‌زد.
غزل یک روسری برداشته و به عروسک میگه:

+ لاک‌پشت! من برم قیچی بیارم، اینو قیچی کنیم.
(من با صدای لاک‌پشتانه)
- بابات دعوا می‌کنه.
(غزل با صدای آروم)
+ داره فیلم نگاه می‌کنه. تو همین جا باش. من میرم قیچی بیارم. خوب؟
(بعد هم رفت قیچی بیاره. حالا من موندم بابا بشم یا تو نقش لاک‌پشت بمونم) 😂😍


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:5  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

36- وقتی می‌خواد هرجور شده قانعت کنه. 😂

+ برام چن تا چیپس می‌خوای بخری؟
- چیپس برات بَده.
+ پس چن تا؟
- گفتم برات بده. سرفه می‌کنی. شربت بخوری خوب بشی برات می‌خرم. باشه؟
+ خوب پس چن تا می‌خری؟
- گفتم چیپس برات بده. 😠
+ خوب پس یکی بخر. 😊

 

37- ساختن ترکیب ساده از ترکیب کنایه‌ای:

+ پامو سفت کن (منظوش اینه که طنابی که آورده رو به پاش ببندم. منم مشغول تایپ هستم)
- الان کارتون ببین بعدا بازی می‌کنیم
+ اول به من نیگا کن گفتم.
- گفتم بعد.
+ وایسا سرت داد بزنم حالا.
(بعد سرم را گرفت در دست‌هایش و دهنش را به پیشانی‌ام نزدیک کرد و جیغ زد)
+ حالا خوب شد؟ 😕

 

 

38- استفاده از افعال مشابه:

- برقو چرا روشن کردی؟ خاموش کن!
+ چشاتو خاموش کن!
- چی؟
+ ای‌جوری (پلک‌هایش را به هم فشار می دهد) چشمای خودتو خاموش کن. ای بابا! 😠

 

39- عشق مشروط غزل کوچولو:

براش کارتون پاگُنده گذاشتم و رفتم مسواک بزنم. اومده در دستشویی با مهربونی میگه:

+ میسکاف بزن بیا پیش من بخواب با هم پاگنده ببینیم.
- عاشقتم! 😍
+ من عاشگت نیستم. اول به حرفم گوش کن. بیا پیشم بخواب تا عاشگت باشم. باشه؟ 😊

 

40- اشتباه گفتنِ یک فعل:

سر شب دو تا پیاله ی کوچک سوپ آوردم و نشستیم با غزل کوچولو بخوریم.

+ می‌خوای تو سوپت تف کنم؟ 😍
- اِ, کار بد؟ 😳
+ تو سوپ خودم تف کنم؟
- کلا تف کردن کار بدیه. تو سوپ خودتم تف کنی کار بدیه.
+ تو بیا تو سوپم تف کن.
- ای بابا، گفتم تف کردن کار بده.
+ ای بابا! برام توف کن دیگه, داغه. 😢
- آها فوت کنم. منظورت فوت کردنه. 😂
+ ای بابا! توف کن برام دیگه.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:1  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

31- ساختن فعل جدید:

- ول کن! دارم کتاب می‌خونم. (غزل کوچولو سعی دارد با یک تکّه طناب دست مرا ببندد)
+ می‌خوام سفتت کنم.

 

32- وقتی لحن و معنا تناقض پیدا می‌کنند:

(با غزل کوچولو بازی می‌کردیم و من نقش گرگ رو داشتم و اون نقش حبه‌ی انگور رو)
- من مادرتونم درو باز کنین (با صدای نازک)
+ خوب, بیا درو باز کردم.
- ها ها ها, من گرگ بدجنسم. درو باز کنین. (با صدای کلفت)
+ نه درو باز نمی‌کنم. تو میای منو می‌خوری.
- آفرین که برای گرگ درو باز نکردی. حالا اگه گرگ اومد صداشو نازک کرد درو باز نکن. باشه؟
+ باشه.
_ من مامان‌بزی‌ام درو باز کنین (با صدای نازک)
+ بیا تو. درو باز کردم.
...
(غزل کوچولو نمی‌تونست بفهمه گرگه که صدای مامان‌بزی رو تقلید می‌کنه. هر وقت صدام رو نازک می‌کردم در رو باز می‌کرد...)
- هاهاها. من مادرتونم درو باز کنین. (با صدای کلفت)
(غزل که تعجب کرده بود کمی نگاهم کرد و گفت:)
+ ها؟ تو مادر ِ گرگ بدجنسی؟ خوب بیا تو. 😂

 

33- عوض کردن جای مضاف و مضاف الیه

(این که به جای کتابِ حسن بگویی حسنِ کتاب اشتباه است اما در برخی مواد ممکن است خیلی هم توهین‌آمیز باشد البته غزل کوچولو که خبری از آن ندارد)

+ بابا منو می‌بری پیش ...ِ سگ؟ می‌خوام باهاش بازی کنم
- باشه. دختر خوبی باشی می‌برمت پیش سگِ ...

 

34- یاد گرفتن اصطلاحات جدید. (این ربطی به شعر و کودکی ندارد ولی برایم جالب بود)

_ برام کارتون مونی بزار! (به minion میگه مونی)
+ همین کارتونش خوبه. همین رو ببین دیگه.
_ بابا جون! بزار دیگه.
+ نمیشه هر دقیقه کارتونو عوض کنی, همینو ببین.
_ بابا! جون مادرت مونی بزار دیگه.

 

35- این مورد هم خیلی جالب بود. غزل کوچولو تازه دو مورد فحش جدید یاد گرفته. معمولا وقتی فحش یاد می‌گیره ما اصلا به روش نمیاریم.

(بدون هیچ مقدمه‌ای انگار که موضوعی رو کشف کرده اومده میگه:)
+ بابا! تو بیشعوری.
_ نه من بیشعور نیستم.
+ تو بیشعور نیستی؟ (با مهربانی😍)
نه بابا جون!
+ پس تو بیشرفی؟ آره؟
_ نه همون بیشعورم. 😊


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:33  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 


26- بکار بردن صفت‌ها به جای هم:

+ دوغ گازدار داری بخورم؟
- آفرین دختر خوب, الان تو لیوان خودت می‌ریزم. (یک کم ته لیوانش ریختم)
+ (با گریه) سنگین بریز.

 

 

27: بهم زدن نظم صفت‌ها (در ادبیات هر صفت جای خود را دارد)

_ اسم شما چیه دختر خانم؟
+ من غزل صباغزاده خانمم. 😊

 

 

28- جاندارپنداری:

+ بابا! بیا شیر گرم شده.
_ شیر می‌خوای؟
+ نه, بیا شیر خودم گرم شده.
(وقتی رفتم دیدم چند تا دستمال‌کاغذی را روی شیر عروسکی انداخته)

 

 

29- برعکس جاندارپنداری 😂

(آمده و با انگشتش روی صورت من می‌کشد)
- برو بابا جون! دارم چیزی می‌نویسم.
+ تکون نخور دیگه.
- چیکار می‌کنی؟
+ تو تبلتی. من باهات بازی کنم.

 

 

30- اختراع تعبیرهای جدید:

(مداد رنگی‌هایش را آورده و دارد مثل بزرگ‌ترها از من رنگ‌ها را سوال می‌کند)
+ ای چی رنگیه؟
- آبی.
+ ای چی رنگیه؟
- زرد
+ ای چن تا قرمزه؟ (به مداد بنفش اشاره می‌کند) 😂


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:32  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

21- استفاده از فعل‌هایی که معانی نزدیک به هم دارند:

_ بیا دیگه, اذیت نکن. (دستش را می‌کشم)
+ نکن, می‌خواستی دستم رو خراب کنی.😢

 

 

22- سادگی و در عین حال ابهام:

- چرا گریه می‌کنی؟
+ چیز دیگه می‌خوام!😭
(وقتی می‌خواد بهانه‌گیری کنه و خودش هم نمی‌دونه چی می‌خواد)

 

 

23- درست کردن فعل جدید با معنی من‌درآوردی و استفاده‌ی دائم از آن:

_ چیکار می‌کنی؟
+ دارم کاری کاری می‌کنم.

("کاری کاری کردن" در قاموس غزل کوچولو یعنی با ضربه روی چیزی زدن و آن را سوراخ کردن مثلا با مداد کاغذ را. بارها این فعل رو به کار برده)

 

 

24- استفاده از فعل متعدی به جای لازم:

_ بیدار شو غزل کوچولو
+ گفتم برو (با گریه)
_ می خوام بیدارت کنم
+ خودم بیدار می کنم

 

25- اختراع تعبیرهای جدید:

+ بابا! بابا! (قاب عکس امیرعلی رو برداشته و می‌آورد)
_ جان؟
+ این خیلی امیرعلیه.

امیرعلی اسم پسر دوستم دکتر نجاتیان است. غزل کوچولو هر عکس نوزادی می‌دید می‌گفت: امیرعلیه. این دفعه با عکس خود امیرعلی مواجه شده بود.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:29  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

16- عوض کردن نحوه ی صرف فعل:

+ پنکه رو روشن کن!
_ هوا سرده.
+ روشن کن! من گرمم میاد.

 

 

17- استفاده از متضاد یک کلمه در معنی مشابه:

_ اون گوجه رو نخور خرابه.
+ بیا. (در حالی که گوجه را به من می‌دهد)
+ درستش کن.

 

 

18- عوض کردن نحوه ی صرف فعل:

_ بشین, اون کارا چیه می‌کنی؟
+ دارم بامزه‌کاری می‌کنم.😚

 

 

19- تغییر در نحوه‌ی صرف فعل:

- چی می‌خوای؟ باز شکلات؟
+ اجازه می‌دی شُلُکات بَربِدارَم؟ (مثلاً می‌خواد با ادب زیاد من رو تحت تاثیر قرار بده)🤔

 

20- حذف و قلب و ابدال و اضافه در کلام:

+ تُمُخُرگ مُخوام! یعنی تخم مرغ می‌خوام. قلب و ابدال.
+ بَلَغَم کن! یعنی بغلم کن. قلب.
+ شُلُکات بده! یعنی شکلات بده. قلب.
+ شیمَکَم چاقال شده. یعنی شکمم چاق شده. قلب و اضافه.
+ رو لباسَم خیدَم. یعنی روی لباسم ریختم. حذف و قلب.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:26  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

11- تبدیل اسم عام به اسم خاص:

- اسم پیشی‌ت چیه؟
+ اسمش پیشی جان بوده.
- اسم نمی‌خوای براش بزاری؟
+ اسم خودش پیشی جان بوده.
- من بابایم. تو غزلی. این چیه؟
+ پیشی جانه (و اسم گربه‌ی غزل شد "پیشی جان")😂

 

12- استفاده از یک فعل برای یک منظور جدید:

+ برا من بخارون (مداد رنگی‌ش رو دستم می‌ده. مداد را می‌گیرم و با ته مداد پشتش رو می‌خارونم)
+ نه. اینجا بخارونش (تراشش رو سمتم می‌گیره و با اشاره‌ی دست متوجّهم می‌کنه که خاروندن یعنی سر کردنِ مداد با مدادتراش)
_ آها. (مداد رو ازش می‌گیرم که براش سر کنم)
+ حالا فهمیدی؟ (بعد مثل عاقل اندر سفیه نگاه می‌کنه. حتما با خودش میگه چقدر این بابا خنگه)🤔

 

13- درک ساده از جمله‌ها:

_ تل پریچهر رو بزن. (با تل به پریچهر می‌زند)
_ نه, تلو بزن. (با دست به تل می‌زند)
_ تلو به سرت بزن (با تل به سرش می‌زند)
_ نه, غزل جان! تلو بزن به موهات (دوباره با تل به سرش می‌زند)
_ تلو بذار رو موهات خوشگل بشی (حالا تل پریچهر را به موهایش می‌زند)
+ خوشدل شدم؟

 

 

14- رفتن در نقش بزرگ‌ترها:

+ جیشتو بگو ببرمت پیش عمورضا
- چی؟
+ جیشتو بگو.
- یعنی چی آخه؟
+ خودت جیشتو بگو ببرمت پیش عمو رضا.
_ جیشمو گفتم.
+ آفیرین. بیا ببرمت پیش عمو رضا.

 

15- استفاده از قید‌هایی که معانی نزدیک به هم دارند:

- درو یواش ببند! (در را محکم می‌کوبد)
+ تند بستم.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:22  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

6- در جای هم به کار بردن اشیاء مختلف:

+ النگو دارم.
- اِ, چه النگوی خوشگلی داری.
+ نه, بگو النگو چنده؟! (مثل ساعت مچی)

 

7- استفاده از فعل‌هایی که معانی نزدیک به هم دارند:
+ سنگینش کن!
- چی رو؟ (به پنجره‌ی پخش فیلم در کامپیوتر اشاره می‌کند)
+ کارتون وودی رو.

 

8- استفاده از اسامی خاص برای چیزی که ما نمی‌دانیم چیست:

+ کُلافیش میاری؟
- کُلافیش دیگه چیه؟
+ بیا, کمکت کردم. (مثلاً کمک می‌کند که من از جایم بلند شوم و مرا به اتاقش می‌بَرَد)
- خوب, کُلافیش کجاست؟
+ قاییم شده.

 

9- استفاده از فعل لازم به جای متعدی:

+ بچرخش (فرفره‌ای را آورده و می‌خواهد برایش بچرخانم)
_ بگو بچرخونش.
+ نه, تو بچرخش.

 

10- صرف فعل به اشتباه با توجه به فعل امر:

- درو ببند.
+ بَندَمِش.


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:18  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.
دختر من, غزل کوچولو دو سال و نه ماه دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

1- محدودیت زبان برای اولین تجربه‌ها. مثلا تب در اثر سرماخوردگی و اولین تجربه‌ی بیمار شدن:

+ خسته شدم.
- می‌خوای بخوابی؟
+ نه, حالم خسته شده.

 

2- استفاده از معانی مختلف یک واژه یا اصطلاح به جای یکدیگر:

+ من دختر خوبی شدم.
- با همین فضولی‌هات؟ کجا دختر خوبی شدی؟
+ (به سمت اتاقش اشاره می‌کند) اینجا.

 

3- استفاده از متضاد یک کلمه در معنی مشابه به خاطر یکسان بودن یکی از طرفین تضاد:

(مداد رنگی‌هایش را آورده و دوست دارد همه‌ی رنگ‌ها را بشناسد. بعد از یادگرفتن قرمز و آبی و زرد و سبز)
+ این سبزه. این آبی‌شه؟
- این سبز روشنه. این سبز تیره‌یه. سبز روشن. سبز تیره. سبز روشن. سبز تیره...یاد گرفتی؟
+ آره. سبز روشن... (کمی مکث. بعد با تردید) سبز خاموش؟!

 

4- استفاده از فعل‌هایی که معانی نزدیک به هم دارند:

- در رو باز بذار بابا.
+ نه. می‌خوام خاموشش کنم.
(شاید به این دلیل که وقتی در را ببندی نور کمتری وارد اتاق می‌شود. شاید)

 

5- ایجاد ترکیب جدید برای معانی تازه با استفاده از اطلاعات قبلی:

+ نای‌نای‌دعوا می‌کنن. (وقتی در انیمیشن "منِ نفرت انگیز 3" دو شخصیت با یکدیگر همراه با موزیک می جنگند. جالب است که در انیمیشن هم اصطلاح dance fight بکار می‌رود)


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ساعت 13:14  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |