سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

درود دوستان عزیز. قیصر امین پور کتابی دارد با عنوان "شعر و کودکی" که در آن به مقایسه سخن گفتن شاعران و کودکان پرداخته است و سعی کرده است با کمک گرفتن از نظریه‌پردازان آموزش و روان‌شناسان کودک درک بهتری از کلام کودکان و به تبع آن شاعران داشته باشد.

دختر من, غزل کوچولو سه سال و نیم دارد. از حدود هجده ماهگی حرف زدن را شروع کرد. من به خاطر خواندن کتاب قیصر در پروسه‌ی حرف زدن غزل دقت می‌کنم و نکاتی را یادداشت می‌کنم. برخی از آن‌ها را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذارم.

قیصر امین‌پور در بخشی از کتاب آورده است: "مساله این است که آیا شعر نوعی بازگشت به کودکی است؟
البته این سخن که شعر گونه‌ای بازگشت به کودکی است گه‌گاه در این‌جا و آن‌جا مطرح شده است, اما معمولا در حد یک تشبیه و نه بیشتر.
آیا می‌توانیم از دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد طرف دیگر تشبیه (کودکی) استفاده کنیم و چراغی را که به دست روانشناسان کودک بویژه پیاژه در خانه‌ی کودکی روشن شده است, به وسیله‌ی آینه‌ای به خانه‌ی تاریک شعر بتابانیم؟ با این فرض که شعر و کودکی دو خانه‌ی قرینه و همانند و همسایه‌ی دیوار به دیوارند یا اصلا دیواری در میان نیست."

 

41- جاندارپنداری:

(غزل کوچولو هم مثل خیلی از بچه‌ها گاهی زدن رو اَتِه کردن می‌گه)

+ دندونمو اَتِه کن!
- چی؟
+ دندونمو اته کن! انگشتمو گاز گرفته.
😢

 

42- جاندارپنداری:

(داره ماکارونی می‌خوره و چند تا ماکارونی به هم چسبیده‌ن)

+ بابا! نیگا اینا با هم دوستن؟
- آره. بخور غذاتو.
+ از اینا که دوس نیستن می‌خورم. 😍

 

43- تلفظ اشتباه برخی واژه‌ها

هر بچه‌ای تو تلفّظ بعضی کلمات مشکل داره. غزل کوچولو هم بعضی کلمات رو اشتباه می‌گه و ماه هم اصراری نداریم که درست بگه. به نظر من که بامزه هم هست. چند نمونه‌ش اینا هستن:

دَبسَن (dabsan): دستبند
اُختاد (oxtâd): افتاد
خیتَن (xitan): ریختن
خوشِمَز (xošemaz): خوش‌مزه
پنگوئنگی (pangu'angi): پنگوئن.
شلبال (šalbal): شلوار

 

44- جاندارپنداری:
(اول عذرخواهی کنم اگه حالتون به هم خورد)

- نگفتم دستت رو تو دماغت نکن؟
+ صب کن! موش داره خودش.
- (براش به آواز می‌خونم) دس توی بینی، هس کار نی‌نی.
+ دس توی بینی، هس کار نی‌نی.
- با دستمال کاغذی تمیز کن.
(چند دقیقه بعد)
- باز که دستت رو تو دماغت کردی!
+ موشه مخواد بره خونه‌ش. 😅

 

45- جاندارپنداری در حد اعلا و در عین حال بی‌جان پنداری: 😂

(غزل کوچولو خیلی دوست داره که من یک عروسک رو بردارم و تکون بدم و باهاش حرف بزنم. اغلب هم از من فراموش می‌کنه و واقعا با عروسک صبحت می‌کنه و به اون نگاه می‌کنه.
یک شب داشتم فیلم نگاه می‌کردم و برای این که غزل کوچولو سر و صدا نکنه یک عروسک هم دستم گرفته بودم و تکونش می‌دادم و غزل باهاش حرف می‌زد.
غزل یک روسری برداشته و به عروسک میگه:

+ لاک‌پشت! من برم قیچی بیارم، اینو قیچی کنیم.
(من با صدای لاک‌پشتانه)
- بابات دعوا می‌کنه.
(غزل با صدای آروم)
+ داره فیلم نگاه می‌کنه. تو همین جا باش. من میرم قیچی بیارم. خوب؟
(بعد هم رفت قیچی بیاره. حالا من موندم بابا بشم یا تو نقش لاک‌پشت بمونم) 😂😍


برچسب‌ها: غزل صباغ زاده, شعر و کودکی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ساعت 20:5  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |