سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

7- شعر طنز؛ مستزاد؛ شیر پاک خورده؛ محمود یاوری زاوه؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هستند آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهت این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

 

آقای محمود یاوری زاوه در 19 مردادماه 1321 خورشیدی در تربت حیدریه به دنیا آمده است. او سال‌های سال در مطبوعات فعال بوده است و اکنون دوران بازنشستگی را در شهر مشهد سپری می‌کند. بیشتر او را با شعرهای طنز روان، صمیمی، و صریحش می‌شناسند. آقای یاوری تا کنون مجموعه‌ای از اشعار خود منتشر نکرده اما شعرهای ایشان چند دهه است که در مجلات و نشریات مختلف چاپ می‌شود.

 

اهل می‌باشم، از این رو عاشق انگور و تاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

اهل عشقم، دوستدار ریمل و ماتیک و لاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

مفتخوارم، بی‌جهت نبود که خوش اخلاق هستم

خوب گفتی، ناز شصتم

هر کجا سوری‌ست بر آن سفره مخلص سینه‌چاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

جز ضرر چیزی ندارد دست مسکینان گرفتن

ای رفیقان، بعد از این من

گرد مسکینان نگردم تا نبینی خویش، ناکم

شیر پاکم، شیر پاکم

در تمام شادخواری‌ها شریک این و آنم

پیرو خط فلانم

صاحب ایزو در این فن شریف اشتراکم

شیر پاکم، شیر پاکم

تا به کی باشم به امید بهشت نسیه علاف

آخدا، یک‌خورده انصاف

لذت عقبیٰ نمی‌خواهم، ز دوزخ نیست باکم

شیر پاکم، شیر پاکم

در همین دنیا مرا بس یک‌هزارم آن‌چه حق است

کار و بارم تق و لق است

طالب نقدم در این سودا، نه بندِ بیش یا کم

شیر پاکم، شیر پاکم

در کنار ... جنّت هم کم از قعر سقر نیست

راحت و بی دردسر نیست

مثل آقای هلاکوخان در آن جا هم هلاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

بنده‌ی پول ِ دُرشتم، از کسی پنهان ندارم

این بود اصل شعارم

زین جهت از مردی و مردانگی هم پاک پاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

هر کسی را بهر کاری ساختند و آفریدند

داخل ویترین چیدند

بنده هم آدم‌فروشی شاغل این آب و خاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

هرچه شیطان امر فرماید مطیع و سربه‌راهم

گاه کوهم، گاه کاهم

صحنه‌گردان محیط هرج و مرج و اصطکاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

بین شیرینی چو بگذشت از لب شیرین دلبر

مثل اول، دست آخر

عاشق نان خامه‌ای و زولبیا و کیک و کاکم

شیر پاکم، شیر پاکم

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1069 به تاریخ 930726, شعر طنز, شعر طنز یاوری
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ساعت 20:17  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |