5- شعر محلی تربت؛ غزل؛ شو چله بلنده؛ تیمور قهرمان
برای بهتر خواندن شعرهای محلی و دیدن اعراب آن به طور کامل، خوب است از خط هما (b homa) استفاده کنید. دوستان عزیز برای دانلود خط هما کافی است روی آن کلیک کنید. این فایلهای دانلود در سایت 4shared.com قرار دارد. اگر بر روی download کلیک کنید و پس از آن گزینهی freedownload را انتخاب کنید، پس از باز کردن لینک دانلود جملهای را میبینید که به انگلیسی نوشته است «اینجا کلیک کنید»، با کلیک بر روی کلمهی اینجا (here) فایل دانلود خواهد شد. پس از دانلود فایلی با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خط (فونت) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
جناب آقای تیمور قهرمان یکی از شاعران خوب تربت در قرن اخیر بوده است. تا جایی که من اطلاع دارم کتاب مستقلی از آثار وی چاپ نشده است و زندگینامهی مفصلی هم از وی موجود نیست. چند سالی است که شروع به جمعآوری زندگینامهی شاعران همشهری کردهام اما متاسفانه از این شاعر همشهری هنوز نتوانستهام زندگینامهای جمعآوری کنم. امیدوارم خود شاعر یا دوستان و اقوام وی این نوشتهها را ببیند و دست به کار شود و زندگینامه و اشعار خود را حداقل جهت درچ در وبلاگ منتشر کند که همشهریان عزیز از اشعار ایشان محروم نباشند. در همین جا اعلام آمادگی میکنم که حاضرم در صورتیکه اطلاعات در اختیارم قرار دهند اشعار و زندگینامهی این شاعر همشهری را نوشته و منتشر کنم. شعری که در ذیل خواهید خواند یکی از اشعار تربتی آقای تیمور قهرمان است. تا جایی که من با اشعار گویشی تربت سر و کار داشتهام شعر زیر خالی از سهو نیست و در جاهایی از آن اشکالاتی وجود دارد که حدس میزنم در نسخهبرداری به وجود آمده است. برای اینکه امانتدار باشم این اشکالات را در توضیحات ابیات میآورم و حدس خودم را در خصوص شکل اولیهی بیت اضافه میکنم. از دوستانی که به گویش تربتی احاطهی بیشتری دارند و یا این شعر را از زبان شاعر شنیدهاند خواهش میکنم شکل صحیح این ابیات را در قسمت نظرات نوشته و بنده را راهنمایی کنند. این غزل یازده بیت دارد و نام آن «شب چله بلند است» است که به گویش تربتی میشود «شُو چِلَّه بِلندَه».
وِر سُورِ قَدِت زلفِ سیات حُکمِ کِمَندَه
وَرگو دَهَنَه او به مُو یا دولوکِ قندَه؟
1- بر (به) سروِ قدت زلف سیاهت مانند کمند است / برگو (بگو) دهان است آن به من یا کیسهی قند است. (قدّ در گویش تربتی به صورت «قَتّ» تلفظ میشود و ممکن است در این شعر «قَتِت» بوده باشد. محمد قهرمان در قطعهای خطاب به دکتر احمد علی رجایی میگوید: اِی رجایی که رِئیسیرْ خدا کِردَه لباس / اوم لِباسِ که فِقَت وِر قَتِ تو راست میَه. دولوک کیسهای مدور و نه چندان بزرگ که از برگردانِ لبهی آن نخی گذراندهاند و با کشیدن آن، سرِ کیسه جمع میشود. در صورت باز شدن از آن میشود به عنوان سفرهای برای قند شکستن استفاده کرد و در مواقع جمع شدن به عنوان کیسهای برای نگهداری قند شکسته استفاده میشود)
دستَه یا بلورَه؟ اونا چَشمَه یا پیالَه؟
از کُجِ اَوُردِیْ؟ نِه خدا دیدَه، نِه بِندَه
2- دست است یا بلور است؟ آنها چشم است یا پیاله؟ / از کجا آوردهای؟ نه خدا دیده است، نه بندهی خدا (پیاله در گویش تربتی به صورت «پیَلَه» تلفظ میشود البته فتحهی حرف «ی» کمی کشیدهتر از معمول تلفظ میشود. در گویش تربتی آ«اَوُرْدی» با «اَوُرْدِی» فرق دارد اولی یعنی آوردی و دومی یعنی آوردهای که گمان کنم در اینجا دومی مراد شاعر بوده است. مصدر فعلِ دیدن هم در گویش تربت «دیَن، دییَن» میشود که دیده هم به صورت «دیَه، دییَه» تلفظ میشود که در اینجا میتواند بدون اشکال جایگزین دیده شود)
روی از مُو مَگیر، اُقذِرِ که مُشتِریُم مُو
یَگ جا مِخِرُم، نرخِ دو تا بوسَه به چَندَه؟
3- روی از من نگیر، آنقدری که مشتریام من (به قدری که مشتری هستم) / یک جا میخرم، نرخ دو تا بوسه به چند است؟ (دقت کنید که 2 در گویش تربتی با مصورت بلند و به وزن قو تلفظ میشود)
دو تا نِمِتی، یَکی بتِه، نَذر و نیاز کُ
نذرِ مُو کُ، محتاج نِمِرَه دستِ دِهَندَه
4- دو تا نمیدهی (اشاره به بوسه) یکی بده، نذر و نیاز کن / نذر من کن، محتاج نمیرود (نمیشود) دست دهنده (در گویش تربتی وقتی میخواهند بگویند یکی بده گفته میشود «یَکِ بِتِه» که احتمالا در اینجا هم به همین صورت بوده است. دیگر این که در گویش تربتی وقتی دو واژه به هم اضافه میشوند یا عطف میشوند واژهی اول اگر در صورت مفرد با فتحه شروع شود در صورت اخیر با کسره شروع میشود مثلا «دَست» با فتحه شروع میشود ولی وقتی با دل میآید میشود «دِست و دل» یا «دَرد» با فتحه است اما وقتی به به سَر اضافه میشود میشود «دِردِسَر» در مصرع اول این بیت هم «نِذر و نیاز» درست است. «دستِ دِهَندَه» به معنی دست است که میدهد یا میشود گفت دست بخشنده مثلا وقتی میگویند «فِلَنی دستِ دِهَندَه دَرَه» یعنی بخشنده است)
باغِت بِرَه آباد، که او سیبِ زِنِخْدور
از پیر و جِوو هر که بِبینَه مِپِسِندَه
5- باغت برود آباد (آباد بشود)، که آن سیب زنخدان را / از پیر و جوان هر که ببیند میپسندد (سیب در گویش تربتی به صورت «سِب» تلفظ میشود البته با کسرهی کشیده که شاید در این جا همین به همین شکل بوده است. باید این توضیح را هم اضافه کنم که وقتی کسره به صورت کشیده تلفظ شود یک هجای بلند حساب میشود و به لحاظ وزنی اشکالی ایجاد نمیکند)
بیخود چه نِصیحت مُکنی یا مِدی پَندُم؟
با سَر مِکِشُم خُودِمِه، دِلُم دِ اونجِه بَندَه
6- بیخود چه (چرا) نصیحت میکنی یا میدهی پندم / بر سر میکشم خودم را، دلم در آنجا بند است (چه در گویش تربت «چی» تلفظ میشود که اینجا هم شاید به همین شکل بوده، خُودُم در حالِ عادی به ضَمِّ دال است اما در این جا میتواند به صورت «خُودِمِه» هم تلفظ شود)
اِمشُوْ به هَوایْ دیدنِ قوما و رِفیقا
بال زَن تو بیا خَنِهی ما حُکمِ پِرِندَه
7- امشب به هوای دیدن قومها (خویشاوندان) و رفیقان / بال بزن تو بیا خانهی ما مانند پرنده (به هوای در گویش تربت صورت «وِرموخت» یا «وِرمُخت» رایج است. رفیق هم به صورت «رِفِق» تلفظ میشود)
بِنْشین تو دِ ای پِلَّه، مُو او پِلِّهیِ کُرسی
زیرچَشمی نِگام کُن که دلُم پاک وِرکِندَه
8- بنشین تو در این پله، من آن پلهی کرسی / زیرچشمی نگاهم کن که دل برکنده است (کنده شده است) (بنشین در گویش تربتی به صورت «بِنْشی» یا «بِنْچی» تلفظ میشود. پلهی کرسی عبارت است پای کرسی هر کرسی از یک میز کوتاه درست شده است که زیر آن در قدیم با یک منقل ذغالی و امروزه با یک چراغ برقی گرم میشود. هر طرف کرسی را میشود گفت یک پلّهی کرسی. در اینجا مراد شاعر مقابل نشستن است. مصرع دوم یک مشکل وزنی کوچک دارد که بعید میدانم اشکال از تیمور قهرمان باشد و گمان کنم به این صورت بوده است «زیرچَشمی نِگام کُ که دلُم پاک رَ و کِندَه» که معنی اش این میشود که زیر چشمی نگاهی بکن که دلم پاک شود و بُریده. زیر در گویش تربت به صورت «زِر» است و فعل امرِ کُن در گویش تربت به صورت «کُ» تلفظ میشود با ضمّهی کشیده )
دوتایی بِگِم، بِشنُفِم، اِقذِر که بُتُمبَه
سَقفِ خَنَه از کَرکَرِ خوش دعوی و خِندَه
9- دوتایی (دو نفری) بگوییم، بشنویم، آنقدر که فروبریزد / سقف خانه از هِرهِرِ خوش دعوی و خنده («تُمبیَن، تُمبییَن» یا «لُمبیَن، لُمبییَن» در گویش تربتی معادل فروریختن است و برای طاق و سقف و نظایر آن استفاده میشود. صدای خنده را در گویش تربتی «کَرکَر» میگویند چنانچه قهرمان میگوید: وِری حرفای مُو کَرکَر مِخِندَن / دَر و دِرچَهرْ به روی مُو مِبِندَن. راجع به کلمهی دعوی در مصرع دوم نظری ندارم و شکل درست آن را درنیافتم، از دوستان خواننده خواهش میکنم که کمک کنند)
امشُو دِگَه یِکَّه بیا، وِر دورِ تو گِردَم
مادَرتِه نیاری که او پُر فِتنَه و فَنده
10- امشب دیگر تنها بیا، بر (به) دور تو بگردم / مادرت را نیاوری که پر فتنه و فن است (مصرع اول این بیت به این شکل بود «امشُو دِگَه یِکَّه بیا، دورِ تو گِردَم» که روشن بود اشکال دارد و احتمال دادم کلمهی «وِر» جا افتاده باشد. در گویش تربتی علامت مفعول بیواسطه به صورت یک «ر» ساکن به کلمه میچسبد مثلا در ابتدای مصرع دوم این بیت «مَدَرِتِر» صحیح است اما در گویش مشهدی «مادَرِتِر» «مادرِت رِ» «مادرِتِه» صحیح است و به این جهت سرودن به گویش تربتی از مشهدر بسیار دشوارتر است. «فَنْدْ» همان فنّ است و در گویش تربت به معنی حیله و مکر است، برای تلفظ راحتتر تربتیها دال به انتهای آن اضافه کردهاند.
واز مثلِ همیشَه اَگِه گُف: زودِ بیَیی
ورگوش که: شُوِ چِلَّهیَه، شُو چِلَّه بِلَندَه
11- باز مثل همیشه اگر گفت: زود بیایی (اگر مادرت گفت که: زود به خانه برگردی) / برگو اَش (به او بگو) که: شب چله است، شب چلّه بلند است. (شب چله طولانی است)
***
برچسبها: گزارش جلسه شماره 1079 به تاریخ 931013, شعر محلی تربت, شعر محلی تیمور قهرمان