شعر محلی تربت؛ مثنوی؛ جنّت آباد؛ جنت آباد ای بهشت سرکور؛ تیمور قهرمان؛ قسمت هفتم
این مثنوی 118 بیت دارد و همراه با شرح آن در دوازده قسمت در وبلاگ خواهد آمد که بعد از کامل شدن میتوانید با برچسبهای «مثنوی جنت آباد» و «شعر محلی تیمور قهرمان» و «شعر محلی تربت» در آرشیو وبلاگ بیابید. سعی میکنیم در توضیحات به جزئیات نکات مردمشناسی و زبانشناسی بپردازم که البته تربتیها غالبا از این توضیحات بینیاز هستند. از دوستان خواننده خواهش میکنم در مواردی که اشکالی در متن یا توضیج وجود دارد تذکر بدهند که پیشاپیش صمیمانه از همهی عزیزان تشکر میکنم. قبلا تمام ابیات مثنوی «جنّتآباد» را در وبلاگ گذاشتهام و در این قسمت شرح ابیات 61 تا 70 این مثنوی را خواهید خواند.
7
پوشتِشُم نُوبِهیْ گُلُوْشو میرِسید
از در و دیفال بِلایْ جو میرِسید
61- پشتش هم (یعنی بعد از آبله) نوبت سرخک میرسید/ از در و دیوار بلای جان میرسید («نُوْبَه» (nowba) همان نوبت است. بیماری سرخک را در گویش عامیانه «گُلُوْشو» (golowšu) میگویند. شاید نام این بیماری از ریشهی «گلافشان» باشد که به خاطر دانههای سرخرنگی که بر پوست ایجاد میشود به این نام خوانده شده است. «دیفال» (difâl) همان دیوار است که مُبدَل شده، حرف «ر» به حرف «لام» بدل شده است. در گویش تربتی نمونههایی زیادی از ابدال در کلمات به چشم میرسد از جمله «بَلک» (balk) به جای برگ، «دیفال» به جای دیوار، «فِلار» (felâr) به جای فرار، «سِفِْددال» (sefēddâl) به جای سپیدار، «سُلفَه» (solfa) به جای سرفه و نظایر آن. این ابدال، یعنی بَدَل شدنِ حرف «ر» به «لام» یکی از پُربسامدترین ابدالها در زبان فارسی است که در ادب کلاسیک نمونههایی زیادی از آن را میتوان مشاهده کرد، مانند این بیت از مولوی: «ابروان چون پالدُم زیر آمده / چشم را نم آمده تاری شده» که «پاردُم» به «پالدُم» بدل شده است؛ یا این بیت از نظامی: «هم از آب دریا به دریا کنار / تلاوشگهی دید چون چشمهسار» که «تلاوُش» به جای «تراوُش» از مصدر تراویدن آمده است؛ یا باز از مولانا: «نکنی خمُش برادر چو پُری ز آب و آذر / ز سبو همان تلابَد که در او کنند یا نی». باید گفت که به اعتقاد زبانشناسان، ابدالِ «لام» به «ر» يکي از پُربسامدترين ابدالها در سير تاريخي از زبان فارسي پهلوي به فارسي دَري است. یعنی میشود نتیجه گرفته که شکل گویشی این کلمات به زبان فارسی پهلوی نزدیکتر است.)
هَمَّهما بیمارِ زارِ نیمِهجو
ایکَّه زِردی داشت، اوکَّه اَرغِوو
62- همهمان (اشاره به مردم روستا) بیمار زار نیمهجان/ اینیکی زردی داشت، آنیکی ارغوان.
گوش دُلُم، دَ ْغی و آزارِ بابا
ای دِ تُوْ لَرز بو و اوکّه وِر تَهپا
63- کهیر، داغی، وبا/ این در تب و لرز بود و آنیکی اسهال شده بود. («گوشدلم» نام عامیانهی کهیر است. دغی یا داغی بیماریای بوده غیرقابل درمان که خالی کوچک در جایی از بدن میزد و بعد بزرگ میشد و درد میکرد. در روش سنتی خال را با میلهای داغ میکردند. بیماری وبا را «آزاربابا» میگفتهاند. «تُوْ لَرز» (towlarz) یعنی تب و لرز. «تَـْپا» (tāpâ) هم یعنی اسهال.
دِست و پا وِر لِقوَه، تَهرو پور اَشول
بی دماغ و بی دل و سَکول و مَکول
64- (مردمِ ده همه) دست و پا در حال رعشه، صورت پُر وَرَم/ بی دل و دماغ و افسرده. («لِقوَه» همان رعشه است که معمولا در سنین بالا به آن مبتلا میشوند.در گویش تربتی صورت را «تَـْرو» (tāru) یا «تَهرو» (tahru) میگویند و باید دقت داشت که «تَـْرو» یا «تَهرو» همان روی و صورت است و نباید آن را به معنی تَهِ روی در ذهن آورد. اَ ْشول (āšul) یعنی ورمِ صورت، و نیز ورمِ زیر چشم، ورم و پُف غیرطبیعی صورت در اثر برخی امراض، مثلا ازدیاد آلبومین. سَکول مَکول» (sakul makul) به معنی بیحوصله، افسرده، غمگین و بی حال است. اصطلاح «بیحال و هُمب» (bi hâlo homb) را هم در گویش تربتی داریم که مترادف با همین معنی است.)
با اَویشونا و خاکشیر و فُلوس
بادِیو، کلپورَه، زیرَه، تاج خُروس
65- با آویشنها و خاکشیر و فلوس/ بادیان، کلپوره، زیره، تاج خروس (نام هفت داروی گیاهی در این بیت آمده است که جهت پرهیز از اطناب توضیحی راجع به آنها نخواهم نوشت. علاقهمندان میتوانند به کتاب «مخزنالادویه» مراجعه کنند.)
کِتِری جوشُندِههایْ گُلگُوْزِبو
شولِهشِرواهایِ پُر بیمادِرو
66- کتری جوشاندههای گلگاوزبان/ شله شورباهای پر از بیمادران (گل گاو زبان و بیمادران هم از داروهای گیاهی است. «شولِه شِربا» یعنی آش و سوپ و شوربا.)
هر کَسِ خودْشِر دِوا دِرمو مِکِرد
یا به فالبین و دُعادِه رو مِکِرد
67- هر کسی خودش را دوا و درمان میکرد/ یا به فالبین و دعا ده مراجعه میکرد.
ایکّه رو میکِرد به پیرِ باغمِزار
لِتَّه میبَست ور دِرِختایِ چنار
68- اینیکی رو میگرد به پیر باغمزار (زیارتگاهی در ترشیز)/ پارچه میبست به درختهای چنار.
اوکَّه وِر خَـْنَه زیَـْرَت سر مُکوفت
گپ مِزَد با پیر و خودْشَم میشِنُفت
69- آنیکی به خانه زیارت (زیارتگاهی نزدیک فیضآباد) سر میکوبید/ حرف میزد با پیر و خودش میشنید.
اَمبا گوشِ پیر مِگی کَر بود و کَر
که نِمُنْد زِندَه از اونا یَگ نِفَر
70- اما گوش پیر گویی کر بود، کر/ که نمانده زنده از آنها (همانها که به مزار میرفتند) یک نفر (در گویش تربت واژهی «امّا» را «اَمبا» (ambâ) تلفظ میکنند.)
...
ادامه دارد
برچسبها: شعر محلی تربت, شعر محلی تیمور قهرمان, مثنوی جنت آباد