سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

4- شعر محلی تربت؛ فریادهای تربتی؛ گردآوری از استاد محمد قهرمان؛ قسمت چهارم

برای بهتر خواندن شعرهای محلی و دیدن اعراب آن به طور کامل، خوب است از خط هما (B Homa) استفاده کنید و برای بازخوانی ادبیات کلاسیک هم خط دوات (B Davat) مورد استفاده می‌گیرد. دوستان عزیز برای دانلود هر خط کافی است روی آن کلیک کنید. پس از دانلود دو فایل با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشه‌ی windows؛ پوشه‌ی fonts انتقال دهید. (C:\WINDOWS\Fonts) پس از انتقال، این خط‌ها (فونت‌ها) در رایانه‌ی شما قابل مشاهده خواهد بود.

جِوانان بشكِنُم شرم شما را / بگيرُم مِجلِسِ گرمِ شما را / مُو كه در خوندَنُم باكِ نِدارُم / خجالت مي‌كشُم پيشِ صدايُم. فرياد كردن معمولا با اين‌چنين فريادي شروع مي‌شده. درصد بالايي از مردم اين ناحيه شاعرند و فريادهاي محلي تربتي ساخته و پرداخته‌ی ذهنِ مردم و دل‌هاي عاشقِ جوانانِ اين ناحيه است. به‌راستي بعضي از اين فريادها از هر شعري شعرتر است. در شعر سنتي سه عنصر هم‌واره با هم بوده‌اند و سخن مي‌بايست موزون، مقفيٰ و مخيّل باشد تا به آن شعر اطلاق شود. در فريادها، وزن اصلي همان وزن دوبيتي و گاه رباعي است و قافيه هم معمولا همان مصرع اول و دوم و چهارم است كه البته اين‌ها هيچ‌گاه ثابت نيست. مقايسه‌ي فرياد با شعر شايد درست نباشد. اصلا فرياد، فرياد است. شعر را از دلِ خوش مي‌خوانند و فرياد را از سرِ درد. مردم معمولا در شبهاي بلند زمستان در چراغان‌هايشان دور هم جمع مي‌شدند و اصطلاحا، صدا به صدا (صدا وِر صدا) مي‌انداخته‌اند و به محض خوانده شدن مصرع چهارم يك فرياد، نفر بعد مصرع اول فريادش را به آن وصل مي‌كرده و اغلب در همان موضوع فريادي مي‌خوانده. آنها كه طبعي داشته‌اند هم بر اساس شرايط زمان و مكان فريادي مي‌ساخته‌اند. بله، برادر جان! خراسان است اين‌جا. برای دیدن قسمت‌های دیگر می‌توانید به آرشیو وبلاگ، برچسب "فریادهای محلی تربت"، مراجعه کنید.

31

اَوَل، دنیا به نامِت یا محمد

دُیُم، مِکَّه مَقامِت یا محمد

سِیُم، موسای کاظم در مناجات

خودُم چارُم غُلامِت یا محمد

***

32

دل دارُم و دلدار ندارُم، چه کنم؟

سر دارُم و سِردار ندارُم، چه کنم؟

صد کوزه ی سِر دِبِستَه دارُم از غم

غم دارم و غِم‌خوار ندارُم، چه کنم؟

***

33

غمُم از مویِ سر گشتَه زیادَه

غمُم چابک‌سوار و مُو پیاده

سوارِ مِرکبِ رَهوارِ بودی

تو را از اسب، اَجل کِردَه پیاده

***

34

مویُم مِجنون و نام مُو قلندر

نه سر دارم نه سامون و نه لِنگر

به هر جا شُو درآیه مِنزلِ مُو

به هر جا خُو درآیه می‌نِهم سر

***

35

نشینُم در سرِ سنگِ ملامت

نشینُم در وفایت تا قیامت

نشینم تا زِ خاکم نی درآیه

وِطن در خاک و وعده در قیامت

***

36

سرِ کوهِ بُلن پن پِنجِه‌يِ شیر

خِبر آمد که یارُم خورده شِمشیر

پیالَه‌رْ پور کنن از دانه‌ی نار

بریزن با قت و بالایِ بیمار

***

37

خودم اینجِه که یارُم در شِگستَه

عرق در پوشتِ ابروش ژاله بِسته

خداوندا مرا مرغ هوا کُ

که یارُم جاهِلَه، تِنها نشسته

***

38

شمالِ باد! بزن با زیرِ شستم

خِبَر از مو ببر با کوکِ مستم

بگو دلبر سلامت می‌رسانه

دعاگویِ تویم تا وَختِ هستم

***

39

بنالُم که تا دلِ نالو بِناله

بنالُم که پِلِنگای کو بِناله

پِلَنگ در کوه و نِخجیر در بیابان

نهنگ در موجِ هندستو بناله

***

40

دلم دیوانه بود، دیوانه‌تر شد

رُباطِ کهنه بود، ویرانه‌تر شد

هنو دانِه‌یْ دلُم سر وا نِکِرده

دِ بالایْ دانه‌اش دانِه‌یْ دگر شد

***

32- سِر دِبِستَه: سربست، سربسته

34- مویم: من هستم / لِنگر: تکیه، محل زندگی درویشان / شُو درآیه: شب از راه برسد / خُو درآیه: خوابم بیاید

35- در آیه: بیرون بیاید

36- بُلن: بلند / پن: پنج / پیالَه‌رْ: پیاله را / با: به

37- اینجِه: اینجا / شگسته: تپه‌ و پشته‌های به هم پیوسته / پوشت: پشت

38- شمال: باد خنک / کوک: کبک، استعاره از معشوق

39- نالو: نالان / کو: کوه / هندستو: هندوستان

30- رباط: کاروان‌سرا / هنو: هنوز / دانه: معانی مختلفی دارد و در اینجا به معنی دُمل

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 983 به تاریخ 911016, شعر محلی تربت, فریادهای محلی تربت
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۱ساعت 21:12  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |