4- شعر محلی تربت؛ فريادهای تربتی - گردآوری از استاد قهرمان (قسمت ششم)
برای بهتر خواندن شعرهای محلی و دیدن اعراب آن به طور کامل، خوب است از خط هما (b homa) استفاده کنید و برای بازخوانی ادبیات کلاسیک هم خط دوات (b davat) مورد استفاده میگیرد. دوستان عزیز برای دانلود هر خط کافی است روی آن کلیک کنید. پس از دانلود دو فایل با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خطها (فونتها) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
جِوانان بشكِنُم شرم شما را / بگيرُم مِجلِسِ گرمِ شما را / مُو كه در خوندَنُم باكِ نِدارُم / خجالت ميكشُم پيشِ صدايُم. فرياد كردن معمولا با اينچنين فريادي شروع ميشده. درصد بالايي از مردم اين ناحيه شاعرند و فريادهاي محلي تربتي ساخته و پرداختهی ذهنِ مردم و دلهاي عاشقِ جوانانِ اين ناحيه است. بهراستي بعضي از اين فريادها از هر شعري شعرتر است. در شعر سنتي سه عنصر همواره با هم بودهاند و سخن ميبايست موزون، مقفيٰ و مخيّل باشد تا به آن شعر اطلاق شود. در فريادها، وزن اصلي همان وزن دوبيتي و گاه رباعي است و قافيه هم معمولا همان مصرع اول و دوم و چهارم است كه البته اينها هيچگاه ثابت نيست. مقايسهي فرياد با شعر شايد درست نباشد. اصلا فرياد، فرياد است. شعر را از دلِ خوش ميخوانند و فرياد را از سرِ درد. مردم معمولا در شبهاي بلند زمستان در چراغانهايشان دور هم جمع ميشدند و اصطلاحا، صدا به صدا (صدا وِر صدا) ميانداختهاند و به محض خوانده شدن مصرع چهارم يك فرياد، نفر بعد مصرع اول فريادش را به آن وصل ميكرده و اغلب در همان موضوع فريادي ميخوانده. آنها كه طبعي داشتهاند هم بر اساس شرايط زمان و مكان فريادي ميساختهاند. بله، برادر جان! خراسان است اينجا. برای دیدن قسمتهای دیگر میتوانید به آرشیو وبلاگ، برچسب "فریادهای محلی تربت"، مراجعه کنید.
51
اَگِر یادِت کُنُم دیوانَه گِردُم
قِلِندَروار در وِیْرانَه گِردُم
قِلِندَروار در مِلْکایِ مُردُم
ز عشقِت بی سِرا و خانَه گِردُم
***
52
سِفِدْمرغِ بودُم بر شاخِ پستَه
فِلَک سنگی زِدَه، بالُم شِگِستَه
به هر جا میرَوُم نِه قوم و نِه خویش
غبارِ بیکسی وِر مُو نِشِستَه
***
53
خُودُم اینجا، وِطَن در جام دارُم
نِه خوابِ شُو، نِه روزْ آرام دارُم
شما که میرَوین رو بر ولایت
بِرایِ دلبَرُم پیغام دارُم
***
54
نِخُورْدُم نار و بَر جونُم بِلا رَف
نِکِردُم کار و بَر مُو اِفتِرا رَف
نِخُوردُم بوسِهیِ چند از لِبانِت
میونِ ما و تو رُسوائیا رَف
***
55
نشینُم بر سرِ بالینِ دلبر
که تا پَرْم و تِرازوها زِنَه سر
نشینُم تا گُلُم بیدار گِردَه
زِنُم لب با لبِش یَگ بارِ دیگر
***
56
زِمینِ نرم را مالَه کُنُم مُو
ز دردِ عاشقی نالَه کُنُم مُو
هَمَه میگَن که ترکِ یارِ خود کُن
چِطُو ترکِ گُلِ لالَه کُنُم مُو؟
***
57
لبِت بوسُم، زِبونِت برگِ نِیْ باد
دو چشمونِت خِراجِ مُلکِ ری باد
مرا وعدَه مِتی اِمرو به فِردا
خدا دانَه که فِردایِ تو کِی باد
***
58
اِلاهِه شُو نِمیبو، روز میبو
نگینِ بختِ مُو فیروز میبو
دَرو روزِ که مُو دل با تو دادُم
الهی مرگِ مُو او روز میبو
***
59
اَلا ماهَک، به زیرِ ابرْ تا کِی؟
مُسِلمونُم، به دینِ گَبْر تا کِی؟
هَمَه مایل به خونِ عاشِقانَن
بُکوش ای بیمُرُوّت، صبر تا کِی؟
***
60
ماهَک بهدَرآمدی تو خِرمَن خِرمَن
خونِ دِلَکُم چِکیدَه بر برگِ سِمَن
ای برگِ سِمَن چه گیلَه داری تو ز من؟
عاشقِ دگری، بهانَه در گردن من
***
51- یادِت کُنُم: از تو یاد کنم / قِلِندَوار: مثل درویشها / مِلکای مُردُم: ملکهای مردم، زمینهای مردم / سِرا: سَرا، منزل
52- سِفِدْمرغِ بودُم: سفیدْمرغی بودم، مرغِ سفیدی بودم / شاخ: شاخه / شِگِستَه: شکسته / وِر مُو: بر من
53- اینجا: منظور تربت حیدریه است مطابق ضبط استاد قهرمان این فریاد در روستای امیرآباد واقع در 8 کیلومتری تربت ثبت شده است / وطن در جام دارم: زادهی تربت جام هستم / خواب شُو: خواب شب / ولایت: وطن، در اینجا تربت جام
54- نار: انار / بر جونُم بِلا رَف: مریض شدم، مصرع به طور کلی معادل ضربالمثلی معروف است، آش نخورده و دهن سوخته / بر مُو افترا رَف: به من تهمت زده شد / رُسوائیا رَف: رسواییها رفت، بین مردم بیآبرو شدیم
55- پَرم: پِرمی، در گویش تربتی ستاره پروین را "پِرمی" میگویند / ترازو: ستارهی میزان / زِنَه سر: سر بزند / با: به / زنم لب با لبش: به لبش لب زنم، ببوسمش
56- مالَه کِردَن: با تختهای پهن به اسم ماله که به پشت گاو میبستهاند زمین را بعد از شخمزدن و کاشتن صاف میکردهاند / ترکِ یارِ خود کن: یار خود را ترک کن / چِطُو: چطور، چگونه
57- مِتی: میدهی / امرو: امروز / خدا دانه: خدا میداند
58- نمیبو: نمیبود / دل با تو دادم: دل به تو دادم
59- ماهک: ماه، استعاره از معشوق به علاوهي کاف تحبیب / مسلمونم: مسلمانم، مسلمان هستم / گبر: کافر / بکوش: بکُش
60- ماهک: ماه، استعاره از معشوق به علاوهي کاف تحبیب / بهدر آمدن: بیرون آمدن / سمن: گل، نوعی گل سهبرگ، مدور و یاسمنیرنگ / گیله: گله، گلایه، شکایت / عاشقِ دگری: عاشق دیگری هستی
***
برچسبها: گزارش جلسه شماره 1029 به تاریخ 920930, شعر محلی تربت, فریادهای محلی تربت