سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

۶- شعر طنز؛ مناظره؛ محمود یاوری زاوه؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

آقای محمود یاوری زاوه در 19 مردادماه 1321 خورشیدی در تربت حیدریه به دنیا آمده است. سال‌هاست در مشهد زندگی می‌کند و بیشتر او را با شعرهای طنز روان، صمیمی، و صریحش می‌شناسند. او سال‌های سال در مطبوعات فعال بوده است و اکنون دوران بازنشستگی را در شهر مشهد سپری می‌کند.  

 

گفتمش: از عشقت، ای گل، سر به صحرا می‌گذارم

گفت: من صحرای مشرق را به تو وامی‌گذارم

گفتمش: بدنام خواهی شد اگر مجنون بگردم

گفت: من هم نام خود آن‌گاه لیلیٰ می‌گذارم

گفتمش: اندیشه کن آن روی من بالا نیاید

گفت: چون بالا بیاید طاقچه‌بالا می‌گذارم

گفتمش: پُرچانگی آخر به دستت می‌دهد کار

گفت: من دنبال کارم، پایش امضا می‌گذارم

گفتمش: دیروز گفتی می‌شوم فردا به کامت

گفت: حالا نیز این وعده به فردا می‌گذارم

گفتمش: بیعانه را حداقل یک بوسه‌ام ده

گفت: باشد، شب خیال خویش را جا می‌گذارم

گفتمش: پس مرحمت کن عکس زیبای خودت را

گفت: ول کن روی عشق کاغذی پا می‌گذارم

گفتمش: با این سخن دیوانه‌ام کردی عزیزم

گفت: حالا شد، تو را دیوانه تنها می‌گذارم

گفتمش: پس کی، کجا، با چی کنی کامم تو شیرین؟

گفت در یخچال از فردا مربا می‌گذارم

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1009 به تاریخ 920505, شعر طنز, شعر طنز یاوری
+ نوشته شده در  شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ساعت 16:59  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |