سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

۶- شعر طنز؛ قصیده‌ی شستیه؛ محمود یاوری زاوه؛ قسمت اول؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

سال‌ها پیش - گمان کنم حدود سال 85 - شعری در ذم تربتی‌ها بین افواه رواج یافت که در واقع قصیده‌ای 32 بیتی بود با این مطلع: "من از آن روزی که گشتم آشنای تربتی / بی‌جهت گشتم اسیر و مبتلای تربتی". در آن زمان این شعر بی‌نام منتشر می‌شد. بعد‌ها از آقای محمود یاوری شنیدم که این شعر از آقای غلامعلی فرهنگ نیا بوده است که خود نیز تربتی است و در پایان همان شعر هم بیتی آورده است که می‌گوید: "من خود اهل تربتم، گه‌گاه شوخی می‌کنم / با بزرگان سخن‌سنج و غنای تربتی" و بیت‌هایی دیگر در این معنی که خود تربتی هستم و به تربتی بودنم افتخار می‌کنم و آرزوی دوام و سلامتی برای تربت و تربتی‌ها می‌کند. البته در آن تاریخ، در آن شعری که دست به دست می‌چرخید این ابیات پایانی حذف شده بود. این شعر در همان سال‌ها از طرف شاعران تربتی و غیرتربتی جواب گفته شد، از جمله: آقای تیمور قهرمان در بهار 1376 قصیده‌ای در 29 بیت سروده بودند با نام «جان فدای تربتی»؛ پس از آن آقای یارمحمد خدنگی که اهل بیرجند و ساکن عشقی مشهد هستند در زمستان 1378 شعری سروده بودند به نام «مدال تربتی» و با این مطلع: "من ندارم شک و تردید از مثال تربتی / مرحبا بر گربه و شیر و شغال تربتی" که در این شعر برعکس شعر فرهنگ‌نیا ابتدا مدح تربت کرده بودند و سپس قلم را به ذم تربت چرخانده بودند؛ پس از آن آقای محمود یاوری زاوه در فروردین 1379 قصیده‌ای در شصت بیت سروده بودند و نام آن‌را «شستیه» گذاشته بودند و در آن قصیده هم شعر فرهنگ‌نیا و هم شعر خدنگی را جواب گفته‌اند؛ در نهایت آقایان علی اصغر یزد فاضلی و محمد تربتی فیض آبادی هم هر کدام جوابیه‌های مجزایی سروده‌اند. به احتمال زیاد شعرهای دیگری نیز در همین خصوص سروده شده که بنده از آن‌ها بی‌اطلاع هستم. اگر خوانندگان عزیز و دوستان شاعر دسترسی به این اشعار دارند یا خود سروده‌اند لطف کنند به آدرس بهمن صباغ زاده ایمیل کنند. (بالای وبلاگ سمت چپ) چند تا از آن جوابیه‌ها که هر کدام قصیده‌‌ی بلندبالایی است را آقای یاوری لطف کردند و به بنده سپردند که به نوبت و به ترتیب تاریخ در همین بخش یعنی شعر طنز خواهید خواند. این مطالب با برچسب «مدح و ذم تربتی» منتشر خواهد شد.

 

طبع یاری کرد تا گویم ثنای تربتی

واژه‌ها بستند صف را در دعای تربتی

مانده بودن تا چه بسرایم جواب مدعی

خامه زد بر قله‌ی معنا لوای تربتی

اهل تربت مرد و زن باشند محجوب و غیور

جای خود ضرب‌المثل باشد حیای تربتی

از ضرر شد برکنار و از خطر محفوظ ماند

هر که کوشش کرد خالص در بقای تربتی

متکی یک‌دم نشد بر خلق «خود محتاج» خلق

نیست آری جز به خالق اتکای تربتی

چون که باشد در تکاپو بهر روزی حلال

می‌کند تامین خدا قوت و غذای تربتی

دست رد هرگز نزد بر سینه‌ی اهل نیاز

با قناعت هر که شد از اغنیای تربتی

کی برای نان کند آلوده نام خویش را؟

دور باد این ننگ از فقر و غنای تربتی

در جوانمردی و جود از جان و مالش بگذرد

باج دادن کفر باشد در ملای تربتی

پای رندی گر نباشد در میان؛ از هر چه هست

می‌برد بیگانه سهم از آشنای تربتی

اهل سازش نیست در کاری که سازش نارواست

کار اگر حتی کشد بر انزوای تربتی

یک تلنگر هر که زد از روی عمد آخر گذفت

در قصاص خویش تیپایی به جای تربتی

چون‌که ندهد زیر بار و زور شانه، هر کسی

می‌کند از ظن خود ذم و ثنای تربتی

سودجو و قالتاق و دزد، بی‌تردید نیست

باعث تروج نام و اعتلای تربتی

این جماعت را ولو از خویش می‌راند ز خود

هیچ شیادی نمی‌بیند عطای تربتی

در نبرد زندگی هرگز نشد بی رنگ و رو

تا ابد خوش‌رنگ می‌باشد حنای تربتی

نیست طوفان را به غرق کشتی وی زهره‌ای

تا سکاندار است در آن ناخدای تربتی

در کجای کشور ما هست کانجا نیست نام

از بزرگان و رجال پارسای تربتی

زاده و پرورده و پرواز داده تا به اوج

بس ادیب و عارف و عالم، فضای تربتی

می‌شود گرم از حضور تربتی هر محفلی

ویژه گر همراه باشد با نوای تربتی

بر تن نابخردان البته نازیباستی

پرنیان یا پنبه گر باشد ردای تربتی

اولین شهری که بر ضد یزید از جای خاست

شهر تربت بود با لطف خدای تربتی

اولین تندیس از طاغوت آنجا کنده شد

کاخ‌های ظلم لرزد از صلای تربتی

در کتاب آفرینش نام تربت در خور است

تربتش پاک آن‌که بگزیند ولای تربتی

سیرت هر کس اگر در صورتش بود آشکار

آفرین می‌گفت هر کس بر لقای تربتی

هر که شد با تربتی محشور حتی یک نشست

با ارادت شد اسیر و مبتلای تربتی

این نباشد غیر خالص بودنش در دوستی

هیچ‌کس ناحق نمی‌بیند جفای تربتی

کار و کوشش، کار و بارش را ترقی داده است

نردبان شد خلق بهر ارتقای تربتی

کردگارا حاسدان را گنج قارون کن عطا

تا نباشد چشم طامع در ورای تربتی

...

... ادامه دارد

محمود یاوری زاوه

فروردین 1379

مشهد

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1022 به تاریخ 920811, شعر طنز, شعر طنز یاوری, مدح و ذم تربتی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ساعت 18:57  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |