سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

خوش آن گروه که مست بيان يکدگرند

لوح تقدیر جشنواره ادبی یزد

سال‌هاست یکی از دل‌مشغولی‌های من مصاحبه با شاعران و نوشتن زندگی‌نامه‌ی ایشان است. در این مصاحبه‌ها یکی از سوال‌هایم این است: «در جشنواره‌های ادبی شرکت می‌کنید؟ اگر بله چه مقام‌هایی را کسب کرده‌اید؟ و اگر خیر چرا شرکت نمی‌کنید؟» در سال‌های اخیر معمولا جواب می‌شنوم که: «نه شرکت نمی‌کنم» و دلایل متنوعی شنیده‌ام که بیانش این یادداشت را طولانی می‌کند اما بیشترین دلیل دستوری بودن جشنواره‌هاست.

 

برگزار کردن جشنواره‌ی مستقل در این روزگار سخت است اما غیر ممکن نیست. هستند معدود جشنواره‌هایی که توسط شاعران مستقل برگزار می‌شود. این جشنواره‌ها اگر هم با کمک نهاد یا سازمانی برگزار می‌شود معمولا یا به صورت آزاد و یا در موضوع‌های غیر ایدئولوژیک هستند.

 

به نظر من لازم است که از این جشنواره‌ها حمایت کنیم. حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم این است که به این جشنواره‌ها شعر بدهیم و شرکت در آن را به دوستان شاعرمان توصیه کنیم. وقتی یک جشنواره‌ی آزاد اثرهای زیادی را دریافت می‌کند اولین تاثیرش این است که این جشنوار‌ه‌ها در مقایسه با جشنواره‌های دستورالعملی و بخشنامه‌ای تقویت می‌شود. 

 

چند روز پیش لوح تقدیر و تندیس جشنواره‌ی ادبی یزد به دستم رسید. این جشنواره به غزل اختصاص داشت و من بعد از سال‌ها رغبت کردم در یک جشنواره شرکت کنم. برگزاری جشنواره‌های بدون موضوع واقعا ارزش دارد. شرکت کردن در این جشنواره که با محوریت غزل برگزار می‌شد برایم اهمیت داشت، نه برگزیده شدن. از دوستان شاعرم در استان یزد که این جشنواره را برگزار کردند سپاسگزارم. برگزاری این جشنواره نور امیدی بود برای برگزاری جشنواره‌های مستقل. امیدوارم ما هم در این گوشه از خراسان بتوانیم جشنواره‌های آزاد در سطح کشور برگزار کنیم و میزبان شاعران عزیز از تمام ایران عزیز باشیم.

 

تندیس زیبای «جشنواره‌ی ادبی یزد، اولین دوره، بهار ۱۴۰۰» بهترین جای کتابخانه‌ام را به خود اختصاص خواهد داد.

بهمن صباغ زاده

پنجشنبه ۱۴۰۰/۱۱/۲۸ تربت حیدریه

 

#یادداشت_ها 

#بهمن_صباغ_زاده

#غزل

#جشنواره_ادبی_یزد

 

https://t.me/bahman_sabaghzade

 

عنوان یادداشت برگرفته از غزلی از صائب تبریزی است: «خوش آن گروه که مست بيان يکدگرند/ ز جوش فکر می ارغوان يکدگرند/ نمی‌زنند به سنگِ شکست گوهرِ هم/ پیِ رواج متاع دکان يکدگرند»

جشنواره ادبی یزد

و اما غزلی که در این جشنواره برگزیده شد:

 

شب است و باز مثلِ ماه بالای سرم هستی

میانِ خواب و بیداری کنار بسترم هستی

 

منِ بی‌سرزبان را می‌بَری سمتِ غزل گفتن

در این بی‌دست‌وپایی‌های من، بال و پرم هستی

 

محال است این همه اعجاز را ایمان نیاوردن

تو با آن چشم‌های مهربان پیغمبرم هستی

 

نشان عشق من هم بر دل است و هم به پیشانی

در آغوش تو فهمیدم که نیمِ دیگرم هستی

 

غزل‌های عزیزم خط‌به‌خط بوی تو را دارد

تویی که روحِ حاکم بر تمام دفترم هست

 

بکُش یک شب مرا و خون‌بهایم را بگیر از عشقت

و که عمری به قصد کُشتنم همسنگرم هستی

 

#بهمن_صباغ_زاده

#غزل

#جشنواره_ادبی_یزد

 

https://t.me/bahman_sabaghzade


برچسب‌ها: زینب ناصری, بهمن صباغ زاده, انجمن قطب, انجمن ادبی یزد
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ساعت 13:16  توسط زینب ناصری  |