همنشینی شاعرانه؛ گزارشی یک جلسهی شعر صمیمانه؛ بهمن صباغ زاده
همنشینی شاعرانه
بهمن 1395 بود که صدای شیرین محمود اکبرزاده از پشت خط تلفن گفت چند شب دیگر در خانهی ما جلسهی شعر است و تو هم دعوتی. از آن زمان تا امروز من یکی از همراهان «همنشینی شاعرانه» هستم و ماه به ماه چشم میکشم تا باز سهشنبهی آخر بُرج شود و در خانهی محمود شعر بشنوم، نقد بشنوم و شعر بخوانم.
محمود را از اوایل دههی هشتاد میشناسم. از همان زمانی که با بچّههای شعر تربت رفیق شدم و با هم وقت میگذراندیم، شعر میخواندیم و لذّت میبردیم. از همان وقتی که با هم در دنیای ادبیات پُرسان پُرسان جلو میرفتیم و ترسان ترسان چرخ میزدیم. محمود از آن دسته دوستان شاعرم هست که به شدّت پیگیر ادبیات است و در زندگیاش همیشه اولویت شمارهی یک ادبیات بوده. خلاصه بگویم، شاعری است که کار هم میکند و نه مثلاً کارمندی که شعر هم میگوید. محمود را هر وقت میبینم بحث تازهای در ادبیات دارد و یا با شاعر جدیدی آشنا شده است که میخواهد یکی دو تا از شعرهایش را برایم بخواند و او را به من معرفی کند.
تا جایی که من میدانم جلسهی همنشینی شاعرانه با سه چهار نفر از شاعران تربت پا گرفت از جمله محمود اکبرزاده، محمد امیری، محسن اسلامی و جواد بلندی. اینها از سال 1393 ماهی یک بار دور هم جمع میشدند و راجع به ادبیات سخن میگفتند و هر کس نکتهای، نقدی، شعری، چیزی در ذهن داشت بر زبان میآورد و ساعتی را از ادبیات لذّت میبردند و میرفتند. کمکم ماجرا به سمت نقد شعر کشیده شد. هر ماه شعری را از پیش تعیین میکردند و در ساعتی که با هم بودند،در کنار شعرخوانی، راجع به آن شعر هم سخن میگفتند. بعد از مدّتی نیز جلسات نقد به سمت شاعران تربت کشیده شد و دوستانمان تصمیم گرفتند برای نقدِ شعر گاهی هم شعر شاعران همشهری را انتخاب کنند. اواخر سال 1394 محمود اکبرزادهی عزیز که به تازگی خانهای در ابتدای جادهی دیزقند ساخته بود به دوستانش پیشنهاد میدهد که جلسه را به طور ثابت در خانهی او برگزار کنند و بقیه هم قبول میکنند. بعد از آن یعنی از اواخر سال 1394 جلسات همنشینی شاعرانه به طور منظّم در خانهی محمود برگزار میشود و کم کم دوستان دیگری هم به این جلسه دعوت شدند.
به تجربه دیدهام که بهترین جلسات شعر جلساتی هستند که دوستانه شکل میگیرند. یعنی چند دوست با هم تصمیم میگیرند به طور منظّم ساعتی را دور هم جمع شوند و هدفشان هم فقط و فقط ادبیات است و بس. در این سالهایی که جریانهای شعری تربت حیدریه و خراسان را دنبال کردهام بسیار شاهد بودهام که بنا به هدفی و یا به سفارش نهاد و اُرگانی جلسهای شکل گرفته و خیلی با طمطراق و پُرسروصدا برای آن جلسه افتتاحیهای گرفتهاند و وزیر و وکیل را آوردهاند و نشاندهاند اما کمکم جلسهی هدفمند(!) آب شده و یکی یکی از شرکتکنندگان آن کاسته شده تا تعطیل شده است. یا حتّی جلساتی که برخی دوستان شاعرمان که کمی ادّعا هم چاشنیِ کارشان است گرفتهاند به زودی تعطیل شدهاند و دوامی نداشته. این دوستانمان هم معمولاًهمان اول سنگ سنگین را برمیدارند، همان ابتدای راه به فکر اساسنامه هستند وصورتجلسه و مجوّز گرفتن و دنبال اسپانسر گشتن و میز آنچنان و مبل فلان و رئیس و نایب رئیس و هیأت مدیره و مدیرعامل و بازرس اصلی و علی البدل و دستور جلسه و چه و چه و چه؛ اما کمی بعد به عنوان مثال رئیس و نایب رئیس به اختلاف میخورند و بازرس علی البدل توزرد از آب درمیآید و آن کس که میز آنچنان و مبل فلان را خریده بود مدّعی می شود که جلسه از من است و اختلافها بالامی گیرد و میشود آن چه نمیخواستند بشود. بهترین جلسات شعر و پُردوامترینشان همین جلسات ساده و بیریایی است که نه افتتاحیهای دارند و نه اساسنامهای. آن چه دارند عشق به ادبیات است با کمی نمکِ دوستی و رفاقت.
جلسهی «همنشینی شاعرانه» که ما«جلسهی خانهی محمود» میگوییمش هم از همین جلسات ساده و بیریا است که امیدوارم سالیان سال تشکیل شود و هر سهشنبهی آخر بُرج دو سه ساعت وقتِ شاعران همشهری را خوش کند و بر اطلاعات و دانش و ذوق آنها بیفزاید.
خانهی محمود اکبرزاده در ابتدای جادهی دیزقند است جایی است تقریباً در حاشیهی شهر که اینروزها با ساخت و ساز زمینهای اطراف به شهر ملحق شده است. خانهای است دوطبقه و کوچک با نمای سرامیک کِرِم-قهوهای که جنوبی ساخته شده است. در ورودی یک محوطهی سرپوشیدهی حدوداً پانزده بیست متری دارد و بعد دری که به هال باز میشود. دور تا دور هال مبل چیده شده است و در مواردی که دوستانِ بیشتری تشریف بیاورند معمولاً از صندلیهای پلاستیکی کمک گرفته میشود. معمولاً یک گوشهی هال هم همیشه وسایل بازی «آیلین» دختر یکییکدانهی محمود خیلی منظّم و مرتّب چیده شده است.بعد از هال یک آشپزخانهی اُپن وجود دارد و در انتهای آشپزخانه دری آهنی آن را به حیاطخلوتِ پشت ساختمان وصل میکند. حیاطی کوچک و دلباز که چند باغچهی نُقلی و زیبا دارد.
در دو سه سال اخیر روال جلسات به این صورت است که حدود یک یا دو هفته پیش از جلسه، محمد امیری عزیز که بیشتر کارهای هماهنگی جلسه بر دوش اوست در گروه تلگرامیای که داریم اطلاعرسانی میکند که این ماه نوبت نقد شعرهای فلان شاعر همشهری است و در ادامه هم معمولاً سه شعر از اشعار او را با نظر شاعر انتخاب میکند و به اشتراک میگذارد.
شروع جلسه همیشه با نقد شعر است و یک ساعت اول جلسه به نقد شعر شاعران همشهری میگذرد. شاعری که شعرهایش را به نقد گذاشته اولین شعر را میخواند و دوستان به ترتیب و به دعوت محمد امیری یک به یک نظرشان را راجع به آن شعر میگویند. حضور جواد بلندی عزیز در این بخش از جلسه غنیمتی است که باید قدرش را دانست. وقتی همه نظرشان را گفتند معمولاً در انتها خودِ امیری جمعبندی میکند و نظرش را اضافه میکند و به سراغ شعر بعدی میرود. باز شاعر شعرش را میخواند و جلسه نقد به همان ترتیبی که در بالا آمد ادامه پیدا میکند.اگر زمان داشته باشیم به شعر سوّم میرسیم وگرنه به همان دوشعر بسنده میشود و بخش شعرخوانی را آغاز میکنیم.
بخش دوّم جلسه شعرخوانی با اندکی نقد و نظر است. باز به اشارهی محمد امیری که جلسه را میگرداند هر کدام از دوستان شعری را که از پیش آماده کرده است میخواند و اگر کسی نکتهای به ذهنش برسد در مورد شعر او بیان میکند. بیان نظرات در این بخش بسیار به اختصار است و معمولاً سعی میشود کسی در این بخش دوباره وارد نقد به معنی جدّیاش نشود بلکه فقط تاکید و پیشنهاد و ارائهی نظر باشد.
پذیرایی جلسهی خانهی محمود ساده است و دوستان در این بخش همیشه مهمانِ صاحبخانه هستند معمولا چای تازهدم و خوشبو با نبات و بیسکوئیت موجود است که دوستان گلویی تر کنند. چای اول را محمود میریزد و میگرداند اما در طول جلسه هر کدام از دوستان که خواست میتواند برود و برای خودش چای بریزد و برگردد. معمولاً بدون اینکه کسی تاکید کند همهی دوستان تلفنهای همراه را روی حالت سکوت میگذارند و به ندرت هم که کسی کار واجبی داشته باشد و لازم باید جواب تلفن را بدهد از جلسه خارج میشود و در پارکینگ ورودی ساختمان یا حیاط پشتی تلفنش را جواب میدهد.
بخش سوم و مهم جلسه وقتیست که شعرخوانی تمام میشود و جلسه از رسمیت میافتد. این بخش معمولاً با سلام و احوالپرسی دوستان همراه است و دوستانی که دیرتر به جلسه آمدهاند با هم خوش و بِشی میکنند و بعد همه با هم عکس دستهجمعی میگیرند. عکاس جلسه محمد امیری است که با تایمر دوربین تلفن همراهش این مهم را انجام میدهد و خیلی آرام و با طمأنینه به جمع اضافه میشود و در جایی که از قبل تدارک دیده دست به سینه میایستد تا عکس گرفته شود. بعد از عکس گرفتن، محمود چای آخر جلسه را میآورد. کسانی که عجله دارند میروند و دوستانی که سیگار میکشند به حیاط خلوت میروند و سیگاری چاق میکنند و اگر تابستان باشد و هوا خوب باشد بقیه هم چای آخر جلسه را میبرند در حیاط میخورند و صحبتهای دوستانه هم در حیاط خلوت ادامه پیدا میکند تا دوستان یکی یکی به خانهها احضار(!) شوند و همسر محمود عزیز هم همراه با آیلین کوچولو از بیرون برگردد.
دعوت از شاعران جدید هم معمولاً کار محمد امیری است امّا هر کدام از ما هم که بخواهیم کسی را به جلسه بیاوریم کافیست تماسی تلفنی با او داشته باشیم و او هم همیشه با روی باز میپذیرد. در این مدّت که من در جلسات شرکت میکنم جوانهای زیادی به جمع اضافه شدهاند و هر کدام از دوستان شاعری که اکنون در شهر دیگری زندگی میکند هم اگر بخواهد تربت بیاید برنامهی سفر خود را با جلسهی خانهی محمود هماهنگ میکند تا بتواند با دوستان شاعرش دیداری تازه کند و ساعتی را به شعر بگذراند.
از اساتید بزرگواری که لطف میکنند در جلسه شرکت میکنند باید از استاد نجف زاده و استاد سید علی موسوی و جناب عباسی نام برد که لطف میکنند و با حضور خودشان به جلسه اعتبار میبخشند. مهدی سهراب، جواد بلندی، کورش جهانشیری، محمود خرقانی، محسن اسلامی، نجمه محمودی، اعظم خندان، محمد امیری، همه از شاعرانی هستند که دههی هشتاد در جلسات شنبههای استاد نجف زاده شرکت میکردند و اینک هم به جلسهی خانهی محمود رفت و آمد دارند. از شاعران جوانی که در جلسهی خانهی محمود شرکت میکنند هم میشود از مهدی حسن زاده، مهران محمدیان، محمدرضا شعبهگی، راضیه عمرانی، صبا اسدی، سمیرا قمبریان، حسین جعفری، علی مزدوران، احمدرضا محمدی، مجید معصومی، مریم ابراهیمی، مرضیه امامی، مهدی بلوچ زاده، محمد بلوچ زاده، محمد قائمی زاده نام برد.البته جلسه به طور دربست در اختیار شاعران نیست و معمولاً غیر از عزیزان شاعری که در جلسه شرکت میکنند تعدادی دوست علاقهمند به ادبیات هم داریم که از باب نمونه میشوداز آقای رضا وفاپور، مهدی یعقوبی، رضا نجاتیان، زهرا رستم زاده نام برد. البته دوستانی هم بودهاند که چند جلسهای مهمان همنشینی شاعرانه بودهاند و از ایشان نام نبردهام. آرزو میکنم این همنشینی شاعرانه همواره پایدار بماند و خِشتی کوچک باشد در بنای دیرسال ادب پارسی. تا چه قبول افتد و که در نظر آید.
هشتم شهریور 1397؛ تربت حیدریه؛ بهمن صباغ زاده
برچسبها: همنشیرینی شاعرانه, محمود اکبرزاده, انجمن شعر