2- نقد و بررسی زندگی و شعر حسین منزوی - توسط آقای غلامرضا نجفی
باسلام ، بنده با جستجو در کتاب ها ،سایت ها و وبلاگ های منتقدان عزیز،شاعران گران سنگ و ادب دوستان ایران بزرگ ، سعی کردم به اجمال مطالبی ارزنده از زندگی و شعر این شاعر بزرگ برای شمافراهم نمایم تا درنگتان بی نتیجه نباشد.(غلامرضا نجفی)
استادحسین منزوی در پاییز سال 1325 در زنجان به دنیا آمد.
پدر و مادرش معلم روستاهای زنجان بودند ، وی سال های آغازین زندگی را در روستا های نیک پی ، کرگز و پیرسقا یا پیرزاغه زیست. در سال 1332 وارد دبستان فردوسی زنجان شد و 4 سال را در این مدرسه به تحصیل مشغول بود .
سپس دو سال در دبستان صائب تبریزی ، و 2 سال دبیرستان دکتر علی شریعتی ، 4 سال را در دبیرستان محمد منتظری درس خواند. وی در سال 1344 وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد وی همیشه یکی از دلایل گرایش خود به شعر را نام دو تن از شاعرین که اتفاقا نام دبستان دوران تحصیلش هم بوده میدانست ؛ زیرا سرانجام کارش را به کلاس های درس دانشکده ادبیات در تهران کشاند.
اولین دفتر شعرش در سال 1350 با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید؛ و با همان مجموعه برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ هم شد و به عنوان بهترین شاعر جوان این دوره معرفی شد. در همین روزها بود که عنوان بهترین نویسنده نصیب زنده یاد جلال آل احمد گردید که احمد شاملو، جایزه جلال را از طرف سیمین دانشور دریافت کرد.
در همین زمان بود که منزوی وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه «ادب امروز» به سرپرستی زنده یاد نادر نادرپور به فعالیت پرداخت. چندی بعد، مسئولیت برنامه های رادیو و تلویزیونی متعددی را برعهده گرفت که از آن میان می توان به برنامه های «کتاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آیینه و ترازو» و «آیینه آدینه» اشاره کرد.
افزون بر آن، در سرایش نزدیک به 150 ترانه با آوازخوانان و هنرمندان ایران همچون: داریوش اقبالی، حسین خواجه امیری (ایرج)، جمال وفایی، ناصرمسعودی، کوروش یغمایی، بانو فیروزه، بانو گیتی، علی رضا افتخاری و مسعود خادم همکاری داشته است. دو آلبوم موسیقی براساس ترانه های منزوی در دست انتشار است که به زودی به بازار خواهد آمد. آلبوم نخست که زاگرس نام دارد، دربردارنده 8 آهنگ کردی و لری با آواز شهرام ناظری است که ارسلان کامکار آهنگسازی آن را برعهده دارد و شرکت مشکات آن را منتشر خواهد کرد. آلبوم دوم با 6 ترانه از منزوی با آهنگسازی بهزاد محمودی زاده و خوانندگی علیرضا افتخاری روانه بازار خواهد گردید، ولی اکنون نام آن مشخص نیست.
در کنار همه این فعالیت ها، وی چندی مسئول صفحه شعر مجله ادبی «رودکی» بود. در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این نشریه همکاری داشت. مسئولیت صفحه شعر روزنامه محلی «امید زنجان» نیز بر عهده او بود.
دومین کتاب منزوی پس از 8 سال سکوت، با نام «صفر خان» در قالب یک شعر بلند در ستایش از مردانگی صفر قهرمانیان، دیرپاترین زندانی سیاسی دوران محمدرضا پهلوی منتشر شد. وی با ستودن از روحیه آزادگی قهرمانیان از این که گروهی با برچسب های ناچسب سیاسی و خطی قصد انحصاری کردن این زندانی آزادی خواه را داشته و دارند، گفت: این شعر در حقیقت ستایش نامه و ادای دین شعر معاصر بود به صفر قهرمانیان که پهلوان زندانی های سیاسی شاه شد با 33 سال حبس بی وقفه. گفتنی است نخستین چاپ این کتاب را نشر چکیده در سال 1358 به انجام رسانده و نشر یکتا رصد زنجان در سال 1382 به تجدید چاپ آن همت گماشته است.
از دیگر آثار استاداستادحسین منزوی به موارد زیر می توان اشاره کرد:
ترجمه منظومه ترکی «حیدر بابا»ی استاد محمد حسین شهریار (1369 _ آفرینش)
با عشق در حوالی فاجعه (1371 _ پاژنگ)
این ترک پارسی گوی/ بررسی شعر استاد شهریار(1372 _ برگ)
از شوکران و شکر (1373 _ آفرینش)
با سیاوش از آتش (1375 _ پاژنگ)
از کهربا و کافور (1376 _ کتاب زمان)
از ترمه و تغزل / برگزیده غزل ها و شعرهای نیمایی و سپید (1376 _ روزبهان)
به همین سادگی / شعرهای بی وزن (1378 _ چیچیکا)
با عشق تاب می آورم / شعرهای نیمایی (1378 _ چیچیکا)
این کاغذین جامه (1379 _ نغمه)
از خاموشی ها و فراموشی (1380_ کتابکده فرهنگ زنجان)
تغزلی در باران ( 1381_ نیستان)
در وصف منزوی گفته اند که او «شاعر عشق همیشه» است. با این حال، خودش می گفت: «هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته اند، ولی به گمان من، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را دربربگیرد حتا اگر اجتماعی و عرفانی باشد». وی می افزاید: «در شعر هیچ الگویی نداشته ام، ولی به حافظ، مولوی، سعدی و خیام ارادت داشته ام. نیما، شاملو، فروغ و نادرپور نیز برایم بسی عزیزند». بررسی زندگی شعری او را به مجالی دیگر وامی گذاریم.
گفتمش نقاش را نقشی زند از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
***
استادحسین منزوی كه غزلیاتش چه از نظر فرم و چه به لحاظ معنا و زبان تعداد بسیاری از شاعران را تحت سیطره خود داشت دهه 50 را دهه حضور یك نسل تازه تر از شعر معاصر می دانست و در این باره گفته بود:
«این دهه در حقیقت، می توان گفت كه متعلق به هم نسلان من است، یعنی اگر ما نسل نیما را نسل اول شعر معاصر بدانیم، نسل اخوان و شاملو را نسل دوم، نسل فروغ، آتشی، رویایی و فرخ تمیمی را نسل چهارم، یك نیم نسل هم بین این دو می آید كه البته تفاوت زیادی با هم ندارند. یعنی شاعرانی همچون سیروس مشفقی، سیاوش مطهری و اصغر واقدی. بعد می رسیم به نسل ما، یعنی نسل شاعرانی كه بعد از جنگ جهانی دوم متولد شدند، آن هم با ویژگی های خاص تاریخی خود ولی این نسل، نسلی است كه دوباره زبانش را به طرف نوعی لیبرالیسم با نوعی زبان غنایی می چرخاند و دوباره حتی اگر مرثیه می سراید یا حماسه می آفریند از امید هم می گوید.»
استادحسین منزوی را باید از بزرگ ترین غزل سرایان معاصر دانست که ضمن وفاداری به ساختار سنتی غزل، در زبان و دایره ی واژگان نوآوری های دل نشینی را رقم زد. شعر او بیش تر حول مضامین عاشقانه می چرخد، با این حال از رویکرد های اجتماعی تهی نیست.
با اين که بسياري از منتقدان ادبي، حسين منزوي را پدر غزل معاصر ايران مي دانند، اما آثار اين شاعر مورد توجه قرار نمي گيرد، به طوري که پرفروش ترين کتاب منزوي، فقط چهار بار چاپ شده است. به گزارش فارس، پس از گذشت 63 سال از تولد حسين منزوي شاعر غزلسراي فقيد معاصر، تا کنون 20 عنوان کتاب از او به چاپ رسيده که اين کتاب ها بيشتر مجموعه شعرهاي او در قالب نام هاي متفاوت است. همچنين چندين مقدمه از حسين منزوي بر کتاب هاي ديگر شاعران معاصر به چاپ رسيده است. علاوه بر اينها نام حسين منزوي در ميان زندگي نامه شاعران معاصر هم ديده مي شود. با وجود توانايي حسين منزوي در سرودن غزل به نظر مي رسد که کتاب هاي او چندان با استقبال روبه رو نشده است; به طوري که منجر به تجديدچاپ هاي متعدد شود. کتاب هاي «از ترمه و تغزل: برگزيده شعر»، و «از شوکران و شکر» با 4 بار تجديد چاپ پرفروش ترين کتاب هاي اين شاعر معاصر به شمار مي روند و بيشتر کتاب هاي او در چاپ اول و دوم خود مانده اند.
حسين منزوي را مي توان يكي از آن شاعراني دانست كه فضاي شعر معاصر را به خوبي مي شناخت و تسلط خوبي به شعر كلاسيك داشت اما وي هرگز خود را به هيچ يك از اين دو محدود نكرد. چنان كه عليرضا طبايي مي گويد: «منزوي هميشه به دنبال تازگي ها، نوآوري ها و خلق آثار تازه بود. با اين همه هيچ گاه فريب جريان هاي زودگذري مثل شعر حجم ، موج نو و شعر فرم را نخورد. آن جريان ها، همان هايي بود كه بعدها به شعر پست مدرن و معناگريز ختم شد كه هيچ ارتباطي به شعر نداشتند.» طبايي كه به تازگي و بعد از گذشت 25 سال ، مجموعه شعر «شايد گناه از عينك من باشد» را به چاپ رسانده ، در مورد ديگر خصوصيت هاي شعري حسين منزوي مي گويد: «او با ميراث ادبي و فرهنگي گذشته ما آشنا بود و من طي 30 سالي كه با او آشنايي دارم ، به اين شناخت او آگاهي كافي دارم .» شاعر مجموعه «جوانه هاي پاييز» به وجود قريحه شاعرانه در منزوي به عنوان سومين علت ماندگاري و تاثيرگذاري وي اشاره مي كند و مي گويد: «منزوي ذاتا شاعر بود. يعني آن قريحه اي كه بايد در وجود كسي وجود داشته باشد تا بتواند شاعر خوبي باشد، در او بود.»
سهيل محمودي نيز به استفاده منزوي از دستاوردهاي شعري نيما اشاره دارد. او به غزل هاي سايه (هوشنگ ابتهاج ) اشاره مي كند كه رگه هايي از اين تاثير را به نمايش مي گذارد و سپس به شعرهاي منوچهر نيستاني اشاره مي كند كه دستاوردهاي نيما در آن حضوري درخشان دارد. شاعر مطرح معاصر مي افزايد: «حسين منزوي اين روند را به خوبي ادامه داده است و وي را مي توان يكي از درخشان ترين شاعران بعد از دهه پنجاه دانست .» محمودي سپس به شاعراني مثل دكتر محمدرضا شفيعي كدكني و سيمين بهبهاني اشاره مي كند و منزوي را در كنار اين دو از بزرگان شعر معاصر برمي شمرد. سهيل محمودي معتقد است كه منزوي ظرافت زبان و رندي را از حافظ گرفته ، در كنار آن عاشقانه و شادمانه سعدي را افزوده و همه اين ها را با دست افشاني صوفيانه مولانا به خوبي آميخته بود. وي مي افزايد: «او گذشته را به خوبي از نگاه امروز مي ديد.»
این نوع شعر، که قدمتی هزار ساله داشت ،ایجاد کردند.از کارهایی که در این زمینه- بررسي غزل امروز- به انجام رسيده،رساله ي كم حجمي است كه پيش از انقلاب در خصوص اثر ارزنده ي "حنجره ي زخمي تغزْل"به نگارش در آمده و تا جايي كه سراغ دارم پايان نامه ي كارشناسي ارشد دكتر محمد رضا روزبه كه به غزل بعد از مشروطيّت مي پردازد و بعد ها نيز از سوي انتشارات روزبه منتشر شده است و اشاراتي در كتاب هايي از جمله سير غزل دكتر شميسا و پايان نامه ي خود بنده در تحليل غزل نو از دهه ي پنجاه تا امروز و سه پايان نامه ي ديگر در دانشگاه آزاد اسلامي واحد زنجان كه يكي از آن ها هم به سر انجام نرسيد و پايان نامه اي نيز در يكي از دانشگاه هاي تبريز در اين زمينه در حال پژوهش و نگارش است.
سيد مهدي موسوي
زبان منزوي هرچند امروزي ست اما صلابت خاصي دارد كه تركيب آن با محتواي عاشقانه غزلها پارادوكس دلچسبي را به دست مي دهد اما جدا از اين زبان امروزي ونگاه زميني او به معشوق ، شعر منزوي همان دغدغه هاي انسان قرن هفتم را دارد! ابيات داراي استقلال معني و در پي كشف وتكانه و از آن طرف استفاده بكر از قافيه و رديف هستند. منزوي بيش از آنكه محتواگرا باشد به ايجاد زيبايي درسطح غزل فكر مي كند البته قابل ذكر است كه مهارت او نيز در شعرهاي عاشقانه زميني بسيار بيشتر است وهرجا به آن زن ملموس پرداخته قدرت بيشتري راازخود نشان داده است. درهرصورت منزوي تا پايان عمر نيز همان مسير ابتدايي را ادامه داد وبه تجربه جديدي در زمينه غزل دست نزد.
منوچهر آتشي منزوي را پرندهي بيقرار غزل و قرباني فرشتهي بيرحم شعر معرفي ميكرد و او را بهنوعي، بنيانگذار شيوهي ديگري از تغزل ميدانست كه تغزلي بديع و چشمگير در غزل داشت.
بهاعتقاد آتشي، شعرهاي منزوي تا كتاب دوم شعرهاي خوبي بودند، اما بهمرور زمان نقاهت روح او به شعرش نيز سرايت كرد و شعرش را دچار نوعي كمجاني كرد.
محمود مشرف آزاد تهراني (م. آزاد) هم حسين منزوي را از نوآوران غزل معاصر ميدانست كه غزل را با مايههاي شعر نو بيان ميكرد.
همچنين محمدعلي بهمني سهم بزرگي از غزل امروز را متعلق به حسين منزوي ميداند.
كريم رجبزاده نيز گفته است: حسين منزوي يكي از شاخصههاي غزل ماست؛ ازجمله كساني كه از غزل پاسداري كرده و به آن هويت تازه بخشيدند. در دورهاي كه غزل با بيتفاوتي مواجه شده بود، منزوي نوعي از غزل را ساخت و بر آن پايداري كرد و غزل را به جايگاه اصلياش رسانيد.
عليرضا طبايي هم عقيدهاش را اينطور بيان كرده است كه: آثار حسين منزوي در طرح مجدد غزل و چهرهاي تازه به غزل بخشيدن، در بين معاصران تأثيرگذار بود. منزوي ازجمله شاعراني است كه بهرغم گرايش شاعران همدورهاش به آثار نيمايي، به غزل پرداخت و به دور از اين ديدگاه، با غزل شروع كرده و آثار برجستهاي نيز ارايه كرد.
بهروز ياسمي نيز در اظهارنظري عنوان كرده كه منزوي در اوج سردمداري احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث و فروغ فرخزاد، آن غزلها را منتشر كرد و حداقل از سبك هندي هيچ شاعري به اندازه او تأثيرگذار نبوده است.
و همايون خرم با نام بردن از بهار، رهي معيري، هوشنگ ابتهاج و شهريار به عنوان كساني كه تحت تاثير موسيقي بودهاند، حسين منزوي را هم در كنار اين شاعران قرار داده كه سخت تحت تاثير موسيقي بوده و اين به رواني و موسيقايي بودن كلامش كمك زيادي كرده است.
سيدعلي موسوي گرمارودي از حسين منزوي به عنوان يكي از برجستهترين قريحههاي شعري بويژه در ژانر غزل ياد كرده و گفته است كه شعر او داراي نگاه امروزي نسبت به مسائل است.
محمدرضا روزبه هم عقيده دارد: غزل منزوي اگرچه همواره دچار نوسان بود، اما از حيث زبان، ذهن و گرايشهاي فكري تأثير بسياري بر شاعران بعدش گذاشت.
به اعتقاد عليرضا قزوه، منزوي مرد غزل روزگار ماست، با اين توضيح كه شاعران بزرگ در روزگار ما شعرهايشان زبانزد مردم كوچه و بازار ميشوند و منزوي اين خصوصيت را داشت و اين از مشكلات غزل امروز ما يا همان غزل گفتار و پستمدرن، خودنويس، خودكار يا هر اسمي كه ميخواهيم رويش بگذاريم است كه نميتواند ضربالمثل شود و در حافظهي مردم برود. منزوي در روزگاري كه غزل مهجور بود، كارستان كرد.
رضا سيدحسيني كارهاي منزوي را حيرتآور معرفي كرده و شعرش را از نظر قالب در چنان اوجي متصور شده كه به اعتقادش كمتر ميشود با آن برابري كرد و مقايسهها هم اصلاً از نوع هم نيستند.
او خواستار اين شده كه منتقدان و شعرشناسان بيشتر درباره منزوي بنويسند، خصوصاً دربارهي قافيههايش كه حيرتآور است.
اميرحسين سعيدي - شاعر و استاد دانشگاه - با اشاره به اينکه غزلهاي حسين منزوي، خلاقيت غزلهاي حافظ را دارا بوده است، معتقد است: شعرهاي منزوي داراي نوعي موسيقي دروني و بيروني است و با ضرباهنگ جذابي که داراست، هر آهنگسازي را براي ساخت موسيقي جذب ميکند.
اما حسين منزوي عقيده داشت كه اگر منحني يا نموداري براي شعر معاصرمان رسم كنيم، بيشك، دو دههي 30 تا 40، از بردارهاي بالا و بلند اين نمودار خواهند بود، چون نسل حضوريافته در دو دههي يادشده، در حال پيمودن دوران بالندگي، بلوغ و كمال نسبياش بوده و انگيزهي سرودن نيز داشته است.
اين گفتهها را غزلسراي معاصر در آستانهي پنجاهوشش سالگياش (يكم مهرماه سال 81) و پيش از بستري شدنش در بيمارستان وقتي كه در محل ايسنا حضور يافت، به زبان آورد.
او زبان را ابزار شاعر و وسيلهي دست او ميدانست.
به طور کلی می توان به ویژگیهای شعر و شاعری منزوی گزیده وار چنین اشاره کرد:
1- حضور غالب رنگ زلال عشق و خاصیت جاودانگی آن در شعر که نشان از شفافّیت روح شاعر است که به صور مختلف از آن رو نمایی می شود:
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
که به قول خودش «به اعتبار اینکه عشق همان قصۀ واحدی است که از هر زبان که می شنوی نامکرراست» از حضور پررنگ تر عشق زمینی در جایی جای شعرش تا عرفان:
تو «عقل سرخ» را با واژۀ هایم آشتی دادی
سلام، آه ای شعور شعر ناب من سلام، ای عشق!»
2- منزوی به کمک سواد شاعرانه و قریحۀ بی نظیر شاعریش و با استفاده از میراثی که پیشینیان ادبیات فارسی به جا گذاشتند، توانست با تلفیق زبان آرکائیک (سنتی) و امروزی آثار برجسته ای ارائه دهد.
3- آشنایی با موسیقی و تاثیر بیرونی و درونی آن در شعر برای کمک به موسیقیایی کردن بیشتر کلام شعر و ایجاد ضرب آهنگهای جذّاب. در این راستا همایون خرم از حسین منزوی در کنار رهی معیری و هوشنگ ابتهاج یاد می کند.
4-آشنایی و الفت و چیرگی شاعر به باورها، افسانه ها حکایتها، اسطوره ها که بیشتر از ادبیات فلکلورو شفاهی سر چشمه گرفته و پرداختن به آنها به صورتی جدید با استفاده از این پشتوانه که نشانۀ اندیشۀ بلند شاعریست که تکراری شدن تلمیح ها و احساس نیاز به نوآوری را درک کرد:
«شاید به جای آرشی دیگر باید کمانی دیگر اندیشید»
5- استفادۀ بی نظیر، حیرت آور، بدیع و میخکوب کننده از قافیه در جهت موسیقیایی کردن کلامش و نیز تأکید بر کنار گذاشتن ردیفهای تصنّعی که به قابل پیش بینی شدن بیتها تا حدی کمک می کند و به اصطلاح دست شاعر را رو می کند.
6- تأکید بر استقلال غزل به عنوان یک واحد شعری و شخصیت دادن به این قالب و اینکه اجازه دهنده هر غزل از فضایی خاص که متشکل از پیوستگی تصاویر و اجزاء است برخوردار شود و اعتقاد به محدود نکردن این قالب به قیدهایی مثل تعداد ابیات و یا تکرار قافیه.
7- درک ضرورت نو آوری نیما و پذیرفتن و استفاده از دستاوردهای شعر او البته نه به این معنی که راههای دیگر بسته شود و اعتقاد به اینکه شعر آزادی ست و مقیّد کردن آن در یک قالب خود نوعی صلب آزادی از شعر است. اشعار قالبهای نیمایی و آزاد منزوی که حال و هوا و زبان خاص خود را دارد گواهی بر این ادعاست.
8-استفادۀ زیرکانه از لحن و زبان تغزلی، پویایی عمودی و افقی شعرها، بهره بردن شاعرانه از لحن خطابی در اکثر اشعار، حرکت هدایت شده حتی در سرودن تصنیفها و ترانه ها در کنار نگاهی امروزی به مسایل در شعر، واقعیت تأثیر انکار ناپذیر شعر او را در نسلهای بعدی روشن می کند. تاثیری که بعضی از نسل های بعدی منکر آن نشدند و بعضی دیگر علاوه بر انکار مدعی نیز شدند! بگذریم.
****
در پایان، با زمزمه دو غزل عاشقانه از آن شاعر شیرین سخن، امید داریم که در جوار رحمت خدایش، عاشقانه بزیید:
شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی
جمع آیینه ها ضرب در تو، بی عدد صفر بعد از زلالی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضرب در باغ قالی
چند برگی است دیوان ماهت، دفتر شعرهای سیاهت
ای که هر ناگهان از نگاهت، یک غزل می شود ارتجالی
هرچه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت، مشق آن چشم های مثالی
ای طلسم عددها به نامت، حاصل جزر و مدها به کامت
وی ورق خورده احتشامت، هرچه تقویم فرخنده فالی
چشم واکن که دنیا بشورد، موج در موج دریا بشورد
گیسوان باز کن تا بشورد، شعرم از آن شمیم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضرب در وقت تن شستن تو
این سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
نگاه اول :
مطلع این غزل با یه مراعات نظیر خیلی جالب و کم نظیر شروع شده
شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی
جمع آئینه ها ضربدر تو، بی عدد صفر بعد از زلالی
مجموعه ای از علائم ریاضی است و در عین زیبایی خیلی در بافت جا افتاده یعنی مستتره و استادانه مخفی شده
از بیت بعد شاعر شروع کرده به آورن قافیه درونی که در گذشته خیلی مورد استفاده بوده و به نوعی به رخ کشیدن استادی در شعر سرودنه
ولی بین قافیه های درونی که مثلا مولانا استفاده کرده با این خیلی تفاوت هست
مثلا مولانا در یکی از غزل های معروفش اینطور آورده
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار توئی غار توئی خواجه نگهدار مرا
روح توئی نوح تویی فاتح و مفتوح توئی
سینه مشروح توئی بر در اسرار مرا
اینجا یه چیزی فراتر از قافیه درونی وجود داره که شاید بشه گفت قافیه درونی مضاعف و اما در غزل منزوی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی
از بیت دوم تا بیت آخر در هر شش بیت از همین قافیه درونی استفاده شده که موسیقی شعر رو خیلی بالا برده
ولی به نظر من نقطه ضعف این غزل هم همین قافیه درونی هاست که دست و پای شاعر رو تا حد زیادی بسته
و غزل دیگه منزوی وار نیست
غزل رودکی وار نیکو بود / غزل های من رودکی وار نیست
اما به جز بیت آخر
در مقطع غزل دوباره منزوی استاد بودن خودش رو به رخ میکشه دوباره از همون مراعات نظیر جمع و ضرب و منها استفاده میکنه و با این تفاوت که اینبار قافیه درونی رو هم رعایت میکنه اما این بیت که به نظر من شاه بیت غزل هم هست یه چیز دیگه ای شده یعنی فوق العاده زیباست
منتها اگه این بیت رو با بیت دوم تا ششم مقایسه کنید می فهمید که قافیه های درونی فقط در اینجا نشسته
خلاصه همین یک بیت استاد به هزار غزل پهلو میزنه
... و نگاه دوم :
1 - شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی
جمع آیینه ها ضرب در تو، بی عدد صفر بعد از زلالی
شعرخطاب به معشوق است(عشق)
میگوید:که ای معشوق من تمام شهروهمه ی زیبائی هایش بدون حضورتوهمچون جهنمی خشک وخالی بیش نیست (تشبیه مضمر).
سپس ازواژه ی آینه که یکی ازپرکاربردترین لغات درسبک هندی است به گونه ی ماهرانه وزیبا استفاده می کندچون آینه غماض است پس به معشوق خودمی گویداگربه آینه نگاه کنی زیبای ولطافت توو...همچون واژه ی(زلالی )است که بی نهایت صفرجلوش قرارمی گیرد(زیبائی وشفافیت توقابل شمارش واندازه گیری نیست)
2- می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضرب در باغ قالی
دراین بیت شاعرازآرایه تشبیه ومراعات نظیربه زیبائی سودجسته ومعشوق خودرابه گل های میان گلستان،کبک وآهوی مرغزارتشبیه کرده ودرپایان ازاضافه ی تشبیهی :«باغ قالی»بهره می گیردآن پاهای توآنقدرزیبا ولطیف هستندکه این زیبایی ،زیبایی ونقش ونگارهای یک قالی زیباراچندبرابرمی کند.
3- چند برگی است دیوان ماهت، دفتر شعرهای سیاهت
ای که هر ناگهان از نگاهت، یک غزل می شود ارتجالی
شاعرخطاب به معشوق می گویدکه این چندبیت، شعرهای ماخجالت زده وشرمنده ی تواست(مثل رویم سیاه درفرهنگ عامیانه )درادامه می گویدکه هریک ازنگاه های تومانندیک غزل عاشقانه است .چگونه غزلی ؟غزلی که فی البداهه آنرابسرایند.
4- هرچه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت، مشق آن چشم های مثالی
این بیت آرایه «حصر»یا«قصر»داردیعنی هرگاه شاعریانویسنده معشوق یاهرپدیده ای راازبقیه جداکندباحروفی ازقبیل :اما-جزء .
که دراین بیت ازازحرف«جزء»به خوبی سودجسته وبابه کاربردن ابن آرایه برزیبایی شعرافزوده است(مفهوم این مصرع : زیبایی وشفافیت چشمان معشوق است)
درمصرع دوم شاعرگویاازآرایه ی تلمیح استفاده کرده است وآن نظریه ی افلاطون است که می گویدهرپدیده ای که درروی زمین است اصل آن پدیده درعالم مثال (درعالم معنی )وجودداردشاعرمی گویدچشم های توچشم های مثالی است .حال چطورشده که زعالم مادی واین کره خاکی سردرآورده است؟(که این کنایه ای بیش نیست).
5- ای طلسم عددها به نامت، حاصل جزر و مدها به کامت
وی ورق خورده احتشامت، هرچه تقویم فرخنده فالی
مولانامی فرماید:شب خانه روشن می شود – چون به نامت می کنم
درمصرع اول دوباره آرایه تلمیح به وضوح دیده می شودکه اشاره به این آیه ی قرآن دارد«وعلم آدم السماء کلها»شاعرازآرایه تشبیه نیز استفاده کرده است ومی گویدنام توهمچون رمزیک صندوقچه است (طلسم)وطلسم عددهابه نام توست یعنی نام تورادرهرکجاکه ببرندتمام مشکلات حل می شود(قفل هاگشوده می شود)وحاصل جزرومدها :کنایه ازپستی وبلندی هاست وشاعربه معشوق خودمی گویدتمام عزت هاوذلت هاازتوست(پستی وبلندی ها به نفع توست)وزیبائی توهمه چیزرابه تسخیردرآورده.
وی ورق خورده....
یکی ازخصوصیات تقویم این استکه بعضی ازروزهارابه نام اشخاص ویارویداد های مهم نامگذاری گرددمثلاروزمعلم،روزپرستارو..
شاعرمی گوید:ای معشوق من هرورق تقویم ذکری ازبزرگواری های توست (تاریخ رادگرگون کرده ای وتمام روزهای سال به نام توست).
6 - چشم واکن که دنیا بشورد، موج در موج دریا بشورد
گیسوان باز کن تا بشورد، شعرم از آن شمیم شمالی
ای معشوق من اگریک دم ویک لحظه آن چشم های آهوانی خودرابگشائیمردم دنیابه زیبائی چشمان توحسادت می ورزندوهنگامه ای به پامی شودواگریک لحظه چشم بازکنی ،طوفان به پامی شود(به تعبیرامروزی همه چیزنابودمی شود)
-گیسودرادب عرفانی نمادکثرت ثفات الهی است وشاعربااشاره به موهای زیبای معشوق می گویداگریک لحظه گیسوانت رابازکنی آن گیسوان چنان خوشبوومعطرهستندکه حتی شعرمن عطرآگین می شود.
دراین لیت ازآرایه ی«حسن تعلیل»به خوبی استفاده شده است زیرا علت عطرشعرشاعربه خازرگیسوان معشوق نیست واین یک دلیل ادبی است به جای دلیل علمی.
7 - حاصل جمع آب و تن تو، ضرب در وقت تن شستن تو
این سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
به عقیده ی حقیرشایداین بیت تلمیحی به داستان خسرووشیرین داشته باشدوداستان ازاین قراراست که شاپورنقاش پرآوازه ومعروف کاخ خسروپرویزدرحال کشیدن نقاشی شیرین است که بعدازاتمام نقاشی خسرومی گوید:این نقاشی کیست؟ وشاپورمی گوید:این عکس «شیرین»دخترشاهزاده ی ارمنی است و...هنگامی که خسروبه قصدتصاحب شیرین پادررکاب می گذارد،بعدازمدت هاراه پبمودن ازلابلای شاخه های درختان شیرین رامی بیندکه دربرکه ای داردخودراشست وشومی دهد،شیفته ی اندام زیبای شیرین می شود-.پس اندام تو،به اضافه ی آب که لطافت به آن می دهدومنهای پیراهن که زیبائی توراعریان نشان می دهد،حتی برکه راازخودبیخودکرده است تاچه رسدبه نیمه گمشده ی عشق.
بطورکلی این غزلواره ی زیباکه مهمترین آرایه ی بارزآن آرایه ی مراعات نظیرمی باشدوستون اصلی شعربراساس آن بناشده است دارای موسیقی بیرونی ودرونی بسیارقویی می باشدوتصاویردرآن صمن اینکه هارمونی ونظم خاصی دارندهمدیگرراپوشش می دهند وبه عبارتی تصاویرهم افزائی بالائی دارندبخصوص وقتی این تصاویردرقالب ریاضی ظاهرمی شوند(حاصلضرب،منها،عدد،حاصل جمع،ضربدرو...)دراین غزل ازآرایه ی «مساوات»و«ردالصدرالی العجز»استفاده شده است.
***
خيال خام پلنگ من، به سوی ماه جهيدن بود
...و ماه را ز بلندايش به روی خاک، کشيدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پريد و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسيدن بود
گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظه ديدارت
شروع وسوسه ای در من به نام ديدن و چيدن بود
من و تو آن دو خطيم _ موازيان به ناچاری _
که هر دو، باورمان ز آغاز، به يکدگر نرسيدن بود
اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد، اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دميدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به کام من
فريب کار دغل پيشه، بهانه اش نشنيدن بود
چه سرنوشت غم انگيزی که کرم کوچک ابريشم
تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پريدن بود
نقدغزل " خيال خام پلنگ من، به سوی ماه جهيدن بود " ازمنزوی
این غزل در وزن دوری مفاعلن فعلاتن فع سروده شده است که کمتر سابقه دارد و موسیقی بیرونی شعر مدیون این انتخاب است.
مصرع اول بیت آغازین این غزل باموسیقی درونی بسیار قوی شروع شده ، که عبارت است از استفاده از کسره ی نسبت درخیال ِ خام ِ پلنگ ِ من ...
رابطه ی پلنگ و ماه همیشه به صورت عاشق و معشوق مد نظر شاعران بوده است و از آن استفاده های بسیار شده است اما در دو بیت آغازین این غزل، منزوی با زیرکی معشوق را خود عشق در نظر می گیرد و با تشبیه دل خود به پلنگی مغرور و عشق به ماه ،غیرقابل دسترس بودن عشق را، به زیبائی بااین تشبیه بیان می کند. پس از آن فضای غزل را عوض می کند و به معشوق زمینی می پردازد هر چند همان فضای حرمان و نرسیدن در شعر جریان دارد که با دور شدن از معشوق "گل شکفته" وسوسه ی عشق شروع می شود.
در بیت بعد مثال زیبائی را درامتداد فضای کلی تصویر کرده است که با نو گرائی هر چه تمام تر سراغ هندسه رفته و از تعریف دو خط موازی استفاده نموده است. اگر در این بیت دقیق تر شویم لذت دو چندان خواهیم برد چون شاید در هزار توی افکار منزوی طبق تعریف علمی،این دو خط در بی نهایت به هم می رسند.
در بیت پنجم منزوی، شاید موضوع معاد را به چالش می کشد و با تشبیه گل شیپوری به صور اسرافیل تاکید دارد که اگر چه بهار طبیعت را زنده می کند اما گل مرده دیگر زنده نخواهد شد .
در بیت بعد از تشابه شراب و شرنگ در لفظ و تضاد آن در معنی استفاده می کند و از روزگار گله می کند که این را به جای آن به او غالب کرده است (این بیت به نظر من با توجه به قدرت ابیات دیگر و خارج شدن از فضای کلی غزل -نرسیدن- ،ضعیف است).
و اما در بیت آخر با استادی هر چه تمام تصویر دیگری در راستای فضای کلی غزل می آورد که کرم کوچک ابریشم به فکر آزادی است در حالیکه با دست خود، خویشتن را گرفتار می کند که کنایه ای است از انسان امروزی ، ولی همان امید بیت چهارم - که خط های موازی در بینهایت به هم میرسند - در این بیت نیز به چشم می خورد ،با علم به این موضوع ، که کرم کوچک ابریشم علی رغم قفس بافتن روزی خواهدپرید .
با سپاس از شما خوبان که به ما سرزدید. غلامرضا نجفی
برچسبها:
گزارش جلسه شماره 907 به تاریخ 900307,
کنفرانس ادبی,
نقد و بررسی زندگی و شعر حسین منزوی,
تحقیق غلامرضا نجفی