سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش، نگارش 6، ساده‌نویسی، محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود را مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکلی وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

 

درست نوشتن

شاید عبارت مشهور «سنگ سیاه حجرالاسود» را شنیده‌اید و خود نیز از نوشتن چنین عبارتی خودداری می‌کنید، چون «حجرالاسود» همان «سنگ سیاه‌» است و بدین ترتیب‌، این عبارت‌، می‌شود «سنگ سیاه سنگ سیاه‌».

ولی ما گاه نظیر این کار را به صورت‌هایی پنهان‌تر، می‌کنیم و عبارت‌هایی می‌نویسیم که هرچند این عریانی را ندارد، با کمی دقت‌، از همین دست است‌. مثلاً یکی از دوستان‌، در جایی فعل «به وقوع می‌پیوندد» را برای «واقعه‌» به کار برده است‌، بدون دقت در این که «واقعه‌» و «وقوع‌» از یک ریشه‌اند و «واقعه‌»، شکل به وقوع پیوسته‌ی یک کار است‌.

 

این واقعه در سالهای 457 ـ 438 م در زمان حکومت یزدگرد دوم پادشاه ساسانی به وقوع می‌پیوندد.

و من‌، در ویرایش‌، فعل «رخ می‌دهد» را به جای «به وقوع می‌پیوندد» نهادم‌.

این واقعه در سال‌های 457 ـ 438 م در زمان حکومت یزدگرد دوم پادشاه ساسانی رخ می‌دهد.

 

و در جایی دیگر، نویسنده‌ای‌، گفته است که «داستانها خود را از داستان‌نویسی سنتی جدا کرده و از تکنیکهای جدید داستان‌نویسی استفاده کرده‌اند.» ببینید:

از نظر فرم و زبان‌، داستان‌های این دوره با این که خود را از داستان‌نویسی سنتی جدا کرده و از تکنیک‌های جدید داستان‌نویسی استفاده کرده‌اند، اما هنوز در مرز تجربه‌های آغازین به سر می‌برند.

به واقع‌، دوست ما، «داستان‌» را به جای «داستان‌نویس‌» آورده است‌.

 

در اینجا نیز شکل مخفی‌تر این «سنگ سیاه‌...» دیده می‌شود:

توده‌ها نیازمند شنیدن مفاهیمی هستند که استعدادشان‌، توان درک شرایط اجتماعی‌شان و ظرفیت هضم آن را داشته باشد.

«استعداد» در واقع همان «توان‌» است‌. پس نمی‌توان گفت «استعداد کسی توان درک دارد» بلکه باید گفت «خود آن کس توان درک دارد.» و یا «آن کس‌، استعداد درک دارد.» پس از میان «استعداد» و «توان‌» باید یکی را انتخاب کرد و من «توان‌» را انتخاب کردم‌:

توده‌ها نیازمند شنیدن مفاهیمی هستند که توان درک شرایط اجتماعی و ظرفیت هضم آن را داشته باشند.

 

و این هم یکی دیگر.

به همین دلیل هم ترتیب قرار گرفتن نویسندگان در کتاب بر اساس تاریخ تولد آنان تنظیم شده است‌.

اینجا، «ترتیب‌» و «تنظیم‌» چنین حالتی دارند. خلاصه‌ی سخن نویسنده این است‌: «ترتیب‌، تنظیم شده است‌.» در حالی که این نه «ترتیب‌»، بلکه «خود اسم نویسندگان‌» است که تنظیم می‌شود. این عبارت را چنین می‌توان اصلاح کرد:

به همین دلیل هم ترتیب قرار گرفتن نویسندگان در کتاب بر اساس تاریخ تولد آنان است‌.

در یک ویرایش جدی‌تر، می‌توان به همین شیوه ادامه داد و «قرارگرفتن‌» را هم برداشت‌.

به همین دلیل هم ترتیب نویسندگان در کتاب‌، براساس تاریخ تولد آنان است‌.

و این «ترتیب‌»، خود «قرارگرفتن‌» را هم می‌رساند. (درباره‌ی این «قرارگرفتن‌»های ناخوشایند نیز گویا در یادداشت سوم از این سلسله‌، صحبت کردیم‌.)

  

یک یادآوری.

ملاحظات دوستان درباره این سلسله نوشته‌ها همواره مایه مسرت من بوده است. از این میان جناب «باختر» با ریزبینی تمام این مباحث را تعقیب کرده‌اند که سپاسگزارشان هستم. فقط به گمان من، منظور اصلی من از این نوشته‌ها برای ایشان بسیار روشن نشده است. ایشان پنداشته‌اند که بحث اصلی من بر سر فعل‌های مرکب است، یعنی مثلاُ «نوشتن» به جای «نوشته کردن» و امثال این‌ها. ولی من به واقع بر سر توجه بر معانی کلمات بحث دارم. برای من «نوشته‌کردن» ناخوشایند نیست، بلکه «نوشته نمودن» ناخوشایند است. یعنی به نظر من در فعل مرکب، باید اجزای فعل با همدیگر و با مفعول سازگار باشند. این که من «گذاشتن» را در مواردی بر «قراردادن» ترجیح می‌دهم به خاطر مرکب بودن «قراردادن» ‌نیست، بلکه از این روی است که ممکن است آن مفعول اصلاُ «قرارگرفتنی» نباشد. پس‌ این که می‌گوییم «مزار شریف در شمال افغانستان قرار دارد» از این ناحیه مشکل دارد.

البته پنهان نمی‌کنم که من طبیعتاُ طرفدار ساده‌نویسی هستم، به ویژه در نثرهای علمی و آموزشی. مسلماُ گاهی نگرش من در این مورد، متأثر از این پسند و سلیقه نیز هست.

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: دوشنبه 4 خرداد ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1045 به تاریخ 930206, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت 18:20  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش، نگارش 5، ساده‌نویسی، محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود را مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکلی وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

 

ساده‌نویسی در جمله‌بندی‌ها

به گمان من ـ و تأکید می‌کنم‌، به گمان من ـ یکی از بیماری‌های نثر ما، وفور بیش‌از حدّ فعل‌های مرکّب و با معانی کنایی و مجازی در آن است‌. یعنی به راحتی می‌توانیم بنویسیم «بشود»، ولی می‌نویسیم «صورت بگیرد» و به راحتی می‌توانیم بنویسیم «فلان‌چیز را دارند»، ولی می‌نویسیم «دارای فلان‌چیز هستند».

من در این سلسله نوشته‌ها، سر بحث‌های نظری درباره‌ی ساده‌نویسی و زیبانویسی ندارم و البته توانش را نیز. فقط می‌کوشم دیدگاهم را بگویم و قضاوت را به شما بگذارم‌. شما البته هرگونه که زیباتر می‌پسندید، می‌نویسید.

این عبارت‌ها، در نوشته‌های دوستانم بود:

1. موجب بازشدن دروازه‌های علم‌، تکنیک و فن‌آوری جدید می‌شود.

2. مردم دل به تقدیر سپردة جوامع سنتی و قبیله‌ای ما نیز دارای چنین روحیه و رویة هستند.

3. حزب‌سازی‌... به عنوان یک ارزش‌انسانی بشمار می رود و نقش مهمی در پروسة انسانی‌کردن سیاست و تعدیل و بازخواست قدرت ایفا می‌کند.

4. اما در عرصة مذهب‌، اخلاق و ارزشها، کمتر توجه به عمل آمده است‌.

 

و من آنها را چنین ویرایش کردم‌:

1. دروازه‌های علم‌، تکنیک و فن‌آوری جدید را باز می‌کند.

2. مردم دل به تقدیر سپرده‌ی جوامع سنتی و قبیله‌ای ما نیز چنین روحیه و رویه‌ای دارند.

3. حزب‌سازی‌... یک ارزش‌انسانی است و در پروسه‌ی انسانی‌کردن سیاست و تعدیل و بازخواست قدرت بسیار مؤثر.

4. اما در عرصه‌ی مذهب‌، اخلاق و ارزش‌ها، کمتر توجه شده است‌.

 

به راحتی می‌توان این {ن و: به جای این} «نقش‌ایفاکردن‌»ها و «به‌عمل آمدن‌»ها و «به شمار رفتن‌»ها فعل‌های ساده‌تری گذاشت و عبارت را شیواتر کرد. شاید بگویید «آنها چه عیبی دارد؟» من می‌گویم البته شاید عیبی نداشته‌باشد، ولی من این فعل‌های ساده را می‌پسندم و گمان می‌کنم هرگاه چنین می‌نویسم‌، نثرم زیباتر می‌شود و شیواتر. من «یک ارزش انسانی است‌» را از «به عنوان یک ارزش انسانی به شمار می‌رود» فصیح‌تر می‌بینم‌.

{ن و: دوست دارم این توضیح را هم اضافه کنم که این ساده‌نویسی نباید به جایی برسد که نوشته‌های مختلف از نویسنده‌های مختلف همه به هم شبیه شوند و ویژگی‌های سبکی نویسندگان کمرنگ شود. جایگزین‌هایی که جناب آقای کاظمی آورده‌اند همه بجا و درست است ولی این نکته را هم باید در نظر گرفت لازم نیست توسط همه‌کس و در همه‌جا رعایت شود. البته در مواردی که اطناب و عدم رعایت ساده‌نویسی، جمله‌هایی بی‌سروته را پدید بیاورند و باعث گیج شدن خواننده شوند، شکی نیست که ساده‌نویسی تنها راه نجات است. بهمن صباغ زاده}

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: یک‌شنبه 27 اردیبهشت ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1044 به تاریخ 930130, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳ساعت 19:4  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

3-    کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش، نگارش 3، ساده‌نویسی مصدرها، محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکل تایپی یا دستوری یا ... وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

 

نگارش 3

ساده‌نویسی مصدرها

یکی از بلاهایی که بر سر هر زبانی می‌آید، این است که به مرور زمان‌، دقت مردم در معنی واژگان کم می‌شود و آنها واژگانی با معانی نزدیک به هم را به جای هم به کار می‌برند. انسان وقتی یک واژه‌، به ویژه یک واژه‌ی ترکیبی را می‌سازد، از کنار هم چیدن این کلمات‌، معنی خاصی را در نظر دارد. مثلاً وقتی مصدر «قرارگرفتن‌» ساخته می‌شود، به نوعی معنی «قرار» در آن مضمر است‌. یعنی چیزی که در آن‌، حرکت و جنبشی متصور است‌، در جایی از حرکت باز می‌ایستد. مثلاً می‌توان گفت «سربازان‌، تفنگها را بر شانه قرار دادند.»

ولی به مرور زمان‌، این مصدر آن‌قدر در معنای «ایستادن‌» برای ما عادی شده که در کاربرد آن‌، کمتر متوجه این ظرافت می‌شویم و «قرارگرفتن‌» را برای چیزهایی به کار می‌بندیم که اصلاً حرکتی در آنها قابل تصور نیست‌، تا «قرار»ی در کار باشد. مثلاً می‌نویسیم‌: «شهر بامیان در ارتفاعات کوههای بابا قرار گرفته است‌.» در حالی که به‌راحتی می‌توان گفت «شهر بامیان در ارتفاعات کوههای بابا است‌.»

بدتر از این‌، کاربرد «مورد چیزی قراردادن‌» یا «تحت چیزی قرار دادن‌» است‌، مثلاً در این چند عبارت از نوشته‌هایی که برای ویرایش در اختیارم بوده‌است‌.

1. باید... این حرکت به فال نیک گرفته شده‌، مورد تشویق قرار داده شود.

2. آنها را در جریان رسیدگی به جنایتهای صورت گرفته قرار می‌داد.

3. چندتن از حکام دولت خود را در قلعه‌های خویش محبوس ساختند که از طرف شورشیان قلعه‌هاشان تحت محاصره قرار گرفته شد.

ما گاهی از این روی‌، محتاج «مورد... قراردادن‌» و «تحت‌... قراردادن‌» می‌شویم که جمله‌ها را به شکل مجهول می‌نویسیم و این خوب نیست‌. می‌توان آنها را به صورت معلوم نوشت‌; که هم ساده‌تر و زنده‌تر باشند، و هم نیازمند این کارها نشویم‌.

چرا می‌گویم زنده‌تر؟ چون در جمله‌ی معلوم‌، پای فاعل به میان می‌آید و حضور انسان پررنگ‌تر می‌شود. همین حضور انسان‌، عبارت را زنده می‌کند. مثلاً می‌توان گفت «همه اموالم از سوی دزدان مورد سرقت قرار گرفت‌.» و نیز می‌توان گفت «دزدان‌، همه اموالم را سرقت کردند.» و جمله‌ی دوم‌، البته زنده‌تر و پویاتر است‌، چون دزدان در محوریت آمده‌اند. البته اگر تأکید بر روی اموال باشد، باید جمله را مجهول ساخت‌، وگرنه ضرورتی ندارد. به هر حال‌، من آن عبارتهای دوستان را بدین‌گونه بازسازی می‌کنم‌:

1. باید... این حرکت را به فال نیک گرفت و تشویق کرد.

2. آنها را در جریان رسیدگی به جنایتهای صورت‌گرفته می‌گذاشت‌.

3. چندتن از حکام دولت خود را در قلعه‌های خویش محبوس ساختند و شورشیان آنها را در قلعه‌هایشان محاصره کردند.

این جمله‌ها، شاداب‌تر و طبیعی‌تر به نظر می‌آیند. گویا طنابی که بیهوده گره خورده بوده‌، باز شده است‌.

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: سه‌شنبه 15 اردیبهشت ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir/

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1023 به تاریخ 920818, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ساعت 17:11  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

3-    کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 2؛ ساده‌نویسی 1؛ محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکل تایپی یا دستوری یا ... وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیح می‌باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

 

همان اوایل که این وبلاگ (سیاه‌مشق) را تاسیس و شروع به نوشتن کرده‌ بودم خیلی زود به مشکلاتی برخورد کردم از جمله این که کدام کلمه باید سرهم نوشته شود و کدام کلمه می‌بایست جدا نوشته شود یا مثلا «ب» را در چه مواردی باید به اول کلمه چسباند و... . در مطالبی که دیگران نوشته بودند به جستجو مشغول شدم اما هر چه بیشتر گشتم کمتر به نتیجه رسیدم زیرا معمولا هر نویسنده‌ای با سلیقه‌ی خودش مطالب را نوشته بود و انگار قانون خاصی در این زمینه وجود نداشت. تا اینکه مطالب مربوط به نگارش را در وبلاگ آقای محمدکاظم کاظمی دیدم و همان مطالب را سرمشق خود قرار دادم. هرچه جلوتر رفتم احساس نیازم به درست نوشتن بیشتر می‌شد و پرسش‌هایی در ذهنم به وجود می‌آمد که کم‌کم و به‌تدریج جواب‌هایی برای آن‌ها یافتم. امروز به این نتیجه رسیدم که این مطالب را که در باب آیین نگارش است از طریق این وبلاگ در معرض دید شما بگذارم. این مطالب را که در وبلاگ آقای کاظمی بسیار گسترده است و تا به امروز چیزی نزدیک به 100 قسمت دارد، به تدریج در همین بخش یعنی کنفرانس‌های ادبی با برچسب آئین نگارش خواهید خواند. امیدوارم مورد استفاده‌ی دوستان قرار بگیرد.

 

نگارش (دو)؛ محمدکاظم کاظمی

استقبال دوستان از نخستین یادداشت این سلسله، مرا به ادامه‌اش دلگرم کرد. به یاری خدا، این را نیز ادامه می‌دهم. سپاسگزارم از همه عزیزان.

نمودن

مدت‌هاست که ما سادگی نثر قدیم خود را فراموش کرده‌ایم‌. نثر اداری و روزنامه‌ای ما بی‌جهت از زبان گفتار فاصله گرفته است‌. یکی از وجوه این فاصله که بسیار هم ناخوشایند است‌، کاربرد مصادر و مشتقات «نمودن‌» به جای «کردن‌» است‌. «نمودن‌» در اصل‌، به معنای «نشان‌دادن» و یا «به نظر آمدن» است و نثر ما بسیار زیبا می‌شود اگر آن را به معنای اصلی آن به‌کار بندیم‌. این‌کار، ضمن پاکیزگی نثر ما، به آن نوعی لطافت باستانی‌وار می‌دهد. در ابتدا، این کار سخت به نظر می‌آید و چنین می‌پنداریم که پرهیز از «نمودن‌» به معنی «کردن‌» ممکن نیست‌، ولی من تجربه کردم و نتیجه داد. من در کتاب‌های «روزنه‌»، «شعر پارسی‌» و «هم‌زبانی و بی‌زبانی‌» به‌کلی از این کار پرهیز کردم‌. البته در هنگام نگارش عمدی هم نداشتم‌؛ بعدها دیدم که خودبه‌خود چنین شده است‌. این هم چند عبارت از این سه کتاب‌، که در همه‌، «نمودن‌» به معنی «نشان‌دادن‌» و «به نظر آمدن» به کار رفته است‌. (آن را در معنی «کردن‌» مطلقاً به کار نبرده‌ام، در هیچ‌یک از این سه کتاب، مگر در مطالب و شعرهایی که از دیگران نقل شده است و باید حفظ امانت می‌شد.‌)

 

از کتاب «روزنه‌»:

خیال‌، آنگاه رخ می‌نماید که گوینده‌، سخنی متمایز با واقعیت علمی بگوید.

سکته‌ای که در اثر این تصرف‌ها در وزن شعر رخ می‌نماید، گاهی نامحسوس است‌...

خوب می‌دانیم که «کار شب‌پا» شعری است در فضای جنگلی مازندران و هول البته مناسب‌تر از همه می‌نماید.

نوعی دیگر از انتخاب زبان مناسب‌، در ساختار نحوی کلام هم روی می‌نماید.

 

از کتاب «شعر پارسی‌»:

شعر او به شکل شگفت‌انگیزی صادقانه و بی‌شائبه می‌نماید...

پذیرفتن این سخن امروز و برای ما دشوار می‌نماید...

تصویری از پیرامون خویش ارائه می‌کند که هرچند زشت است و غیراخلاقی‌، به شکلی استثنایی واقعی و عینی می‌نماید.

 

از کتاب «همزبانی و بی‌زبانی‌»:

فقط سه کلمه است که در حوزه‌ی زبانی ایران واقعاً غریب می‌نماید...

گویش مردم هرات نیز بیش از آن که به کابل نزدیک باشد، به خراسان متمایل می‌نماید.

این نظر نیز، هرچند در بادی امر بسیار طبیعی و درست می‌نماید، با مراجعه به واقعیت‌ها و اسناد و مدارک‌، بی‌پایه و اساس می‌شود.

 

و این هم چند عبارت از نوشته‌های دوستان که من ویرایش کردم‌. ابتدا شکل اصلی می‌آید و سپس ویراسته‌:

 گروههای دیگر کنار کشیدند و هزاره‌ها را برای اعتراض تحریک نمودند که در خیابان‌های کابل بر علیه حاکمیت اعتراض کنند.

گروه‌های دیگر کنار کشیدند و هزاره‌ها را تحریک کردند که در خیابان‌های کابل علیه حاکمیت اعتراض کنند.

 

لاک اعلام نمود که قوانین طبیعی‌، احترام به مالکیت و حیات و آزادی دیگران را به همه فرمان می‌دهد.

لاک اعلام کرد که قوانین طبیعی‌، احترام به مالکیت و حیات و آزادی دیگران را به همه فرمان می‌دهد.

 

دولت وظیفه دارد این حقوق را محترم بشمارد و مفاد قرارداد اجتماعی را رعایت نماید.

دولت وظیفه دارد این حقوق را محترم بشمارد و مفاد قرارداد اجتماعی را رعایت کند.

 

گاهی ما از تکرار فعل می‌ترسیم‌، یعنی اگر در جمله‌ای‌، دو فعل «می‌کند» لازم می‌شود، به این اندیشه می‌افتیم که دومی را «می‌نماید» بسازیم‌. ولی این هراس بی‌جاست‌. تکرار فعل چندان عیبی ندارد و در نثرهای زیبای کهن ما بسیار دیده می‌شود. برای آگاهی بیشتر از این بحث‌، می‌توانید به کتاب «غلط ننویسیم‌» آقای ابوالحسن نجفی مراجعه کنید، ذیل «تکرار فعل‌».

 

می‌دانم «پذیرفتن این سخن امروز و برای ما دشوار می‌نماید...» ولی اگر مدتی به این معنی از «نمودن‌» عادت کنیم‌، خلاف آن دشوار خواهد بود و این بهتر است‌.

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: سه‌شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ نویسنده‌ی مطلب، محمدکاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir  

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1020 به تاریخ 920727, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲ساعت 10:29  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

3-    کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 1؛ اندر باب جدانویسی و سرهم‌نویسی 1؛ محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکل تایپی یا دستوری یا ... وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیح می‌باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

 

همان اوایل که این وبلاگ (سیاه‌مشق) را تاسیس و شروع به نوشتن کرده‌ بودم خیلی زود به مشکلاتی برخورد کردم از جمله این که کدام کلمه باید سرهم نوشته شود و کدام کلمه می‌بایست جدا نوشته شود یا مثلا «ب» را در چه مواردی باید به اول کلمه چسباند و... . در مطالبی که دیگران نوشته بودند به جستجو مشغول شدم اما هر چه بیشتر گشتم کمتر به نتیجه رسیدم زیرا معمولا هر نویسنده‌ای با سلیقه‌ی خودش مطالب را نوشته بود و انگار قانون خاصی در این زمینه وجود نداشت. تا اینکه مطالب مربوط به نگارش را در وبلاگ آقای محمدکاظم کاظمی دیدم و همان مطالب را سرمشق خود قرار دادم. هرچه جلوتر رفتم احساس نیازم به درست نوشتن بیشتر می‌شد و پرسش‌هایی در ذهنم به وجود می‌آمد که کم‌کم و به‌تدریج جواب‌هایی برای آن‌ها یافتم. امروز به این نتیجه رسیدم که این مطالب را که در باب آیین نگارش است از طریق این وبلاگ در معرض دید شما بگذارم. این مطالب را که در وبلاگ آقای کاظمی بسیار گسترده است و تا به امروز چیزی نزدیک به 100 قسمت دارد، به تدریج در همین بخش یعنی کنفرانس‌های ادبی با برچسب آئین نگارش خواهید خواند. امیدوارم مورد استفاده‌ی دوستان قرار بگیرد.

 

نگارش (یک)؛ محمدکاظم کاظمی

نگارش (یک)

اشاره

ویراستاری‌، یکی از کارهای همیشگی‌ام است و همواره در پی آن هستم که به نوعی خود را از این کار مشقت‌بار آسوده کنم‌. ما نویسنده بسیار داریم و ویراستار کم‌. نویسندگان ما نیز به دلایل گوناگون‌، کمتر با اصول نگارش و پاکیزه‌نویسی آشنایند. روش همیشگی من در برخورد با این قضیه‌، ویرایش کردن نوشته‌های دوستان بوده است‌، تا برای چاپ آماده شود. اما تا کی می‌توان یک‌تنه این همه نوشته را ویرایش کرد؟ شاید بهتر این باشد که بعضی نکات مهم و عام را در یادداشت‌هایی کوتاه‌، بنگارم و در اختیار دوستان بگذارم‌. شاید شما خواننده‌ی فاضل خود را محتاج این نکات به‌ظاهر ساده ندانید، ولی به تجربه دیده شده است که وقوف بر این نکات‌، چندان هم به میزان فضل و دانش بستگی ندارد. گاه بعضی جزئیات از چشم قدرتمندترین نویسندگان هم دور می‌ماند.

می‌کوشم صرفاً به نکاتی اشاره کنم که در نوشته‌های دوستان ـ که باری برای ویرایش به من سپرده شده است ـ دیده‌ام‌، تا کارم بسیار هم ذهنی و دور از واقعیات نباشد. شواهد نیز ساختگی نیست‌، بلکه هم از همین نوشته‌ها برگرفته شده است‌، البته بدون ذکر نام نویسنده‌.

باور دارم که پرداختن به این موضوع‌، کاری است کمابیش خارج از حوزه‌ی کار اصلی و تخصصی من‌، یعنی شعر و نقد و این‌گونه چیزها ـ هرچند در شعر نیز تخصص بایسته‌ای ندارم و بیشتر یک خوشه‌چین بوده‌ام تا صاحب خرمنی از کمالات ـ ولی به هر حال‌، خواه‌ناخواه حدود یک دهه است که به‌شکل غیرتخصصی به ویراستاری کشیده‌شده‌ام و با ویرایش افزون بر ده هزار صفحه کتاب و مجله، تجربه‌هایی نیز کسب کرده‌ام‌. شاید با انتقال این تجربه‌ها به دیگران‌، کمی بارم سبک‌تر شود و بتوانم بیشتر در مسیر اصلی خود قرار گیرم‌. پس نگارش این یادداشت‌ها برای من کاری است در جهت محدودکردن حوزه‌ی کار، و نه گسترش آن‌. این را از آن روی گفتم که به خاطر دارم که دوستانی بارها از روی خیرخواهی مرا از تشبّث در کارهایی خارج از حوزه‌ی شعر و نقد، برحذر داشته‌اند.

 

یکی از مشکلات عام نویسندگان ما، بی‌دقتی در تطابق زمان افعال جمله است‌. این عبارت از یک مقاله‌ی یکی از دوستان ماست‌: «انتظار پسندیده از جامعه‌ی مطبوعاتی کشور این است که پس از این رویداد تلخ و فراموش ناشدنی‌، آستین همت بالا می‌زدند...»

نیمه‌ی اول جمله‌، زمان حال دارد و نیمه‌ی دوم‌، زمان ماضی‌، در حالی که باید برعکس باشد. من آن را بدین‌گونه ویرایش کردم‌: «انتظار پسندیده از جامعه‌ی مطبوعاتی کشور این بود که پس از این رویداد تلخ و فراموش‌ناشدنی‌، آستین همت بالا زنند...»

البته اگر کمی سخت می‌گرفتم‌، باید کلمه‌ی «پسندیده‌» را هم برمی‌داشتم که زاید بود. و باز با کمی تصرّف‌، می‌شد جمله را چنین بازسازی کرد:

«از جامعه‌ی مطبوعاتی کشور انتظار می‌رفت که پس از این رویداد تلخ و فراموش‌نشدنی‌، آستین همت بالا زنند.»

و این بهتر است‌، چون برای انتظار، «می‌رفت‌» بهتر است از «بود». از این گذشته‌، در شکل جدید، «جامعه‌ی مطبوعاتی‌» به ابتدای جمله رفته است که توجه بیشتری به خود جلب می‌کند. فراموش نکنیم که ابتدا و انتهای جمله کانونهای توجه خواننده است و بهتر است کلمات کلیدی را در این موقعیت‌ها قرار دهیم‌.

(بگذاریم عبارت خود را نیز اصلاح کنم و بگویم «در این موقعیت‌ها بگذاریم‌» چون «قراردادن‌» و «قرارگرفتن‌» معنایی دیگر دارد و متأسفانه بسیار در معنی «گذاشتن‌» یا «بودن‌» به کار می‌رود. به این موضوع‌، بعداً در یادداشتی دیگر اشاره خواهم کرد.)

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: شنبه ٥ اردیبهشت ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ نویسنده‌ی مطلب، محمدکاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir  

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1017 به تاریخ 920706, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ساعت 18:56  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

3- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش، نگارش 4، درست نوشتن، محمدکاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود را مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانٔت در مواردی که مشکلی وجود داشته باشد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

چسباندن «ی» به «ه» غیر ملفوظ

من در این سلسله نوشته‌ها، می‌کوشم بیشتر به مسایل شایع در میان نویسندگان هموطن اشاره کنم‌. این کار هم دلیل دارد و بعداً دلیلش را می‌گویم‌.

باری‌، یکی از مسایلی که من همواره در ویراستاری‌هایم با آن دست به گریبان هستم‌، کاربرد «ای‌» در مقام کسرة اضافه برای کلمات مختوم به «ه‌» غیرملفوظ است‌. اول این چند مثال را فقط از یک بزرگوار، و آن هم یک مقاله‌اش (نوشته‌اش) نقل کنم تا بدانید این کار در میان بعضی نویسندگان ما تا چه‌مقدار شیوع دارد:

 

فکر می‌کرد شاعری اگر رسم‌خوشایندی هم بوده است‌; ویژه‌ای همان ایام ماضیه بوده‌...

 

انگار مذاق انقلاب زده‌ای جوان‌، در پی فردوسی دیگری می‌گشت‌...

 

این‌چنین بود که به دنبال سراینده‌ای این بیت‌، بسیار به این در و آن در زد...

 

به گمان من در این‌گونه فلسفه‌ها تا یک‌جایی کار برعهده‌ای عقل است و محاسبات عقلی‌.

 

مصرع دوم عینی شده‌ای مصرع اول است‌.

 

اما در صحنه و روایت‌، چرخ گردنده‌ای داستان را به حرکت وامی‌داریم‌.

 

من جملات را دوباره نمی‌نویسم‌، بلکه شکل درست کلمات را یادآور می‌شوم که به ترتیب‌، «ویژة»، «انقلاب‌زدة»، «سرایندة»، «برعهدة»، «عینی‌شدة» و «گردندة» است‌. البته بعضی نویسندگان معتبر، به جای این «ة»، یک «ی‌» می‌نویسند و این هم برای خود روشی است‌، یعنی «ویژه‌ی‌»، «انقلاب‌زده‌ی‌» و امثال این‌ها. من فعلاً در این قسمت مناقشه ندارم‌. به هر حال‌، باید دانست که کسرة اضافه هیچ‌گاه به شکل «ای‌» نوشته نمی‌شود.

 

اما مشکل از کجا پدید آمده است‌؟ من به تجربه دیده‌ام که این مشکل‌، در نوشته‌های کسانی بیشتر دیده می‌شود که با گویش مناطق مرکزی افغانستان اُنس دارند و می‌دانیم که در این گویش‌، کسرة اضافه تقریباً شبیه مصوت بلند «ای‌» تلفظ می‌شود. این شکل گویشی‌، در مقام نگارش نیز خود را بر ذهن نویسنده تحمیل می‌کند. باز در این میان‌، تحصیل‌کردگان حوزه‌های علمیه مشکلات بیشتری دارند، چون در آن جاها، طلبه صرف و نحو عربی را می‌آموزند، ولی نگارش و دستورزبان فارسی را نه‌.

البته ما می‌توانیم ویژه‌ای‌، زده‌ای‌، سراینده‌ای و امثال اینها را هم داشته‌باشیم‌، ولی نه در این مقام‌، بلکه آنگاه که «ی» نکره یا وحدت به کلمه می‌چسپد.

 تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: پنج‌شنبه 17 اردیبهشت ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1043 به تاریخ 930123, کنفرانس ادبی, آیین نگارش, تحقیق بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۲ساعت 18:27  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |