سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

7- شعر طنز؛ برای گل‌برافشانی؛ مهدی استاد احمد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

 

مهدی استاد احمد که نام مستعار میم.الف مستعار، استادیار را بر خود نهاده است وبلاگی دارد با عنوان به هیچ عنوان http://www.mehdigital.com/ که در آن اشعار و نوشته‌های خود را قرار می‌دهد و اخیرا هم کتابی در موضوع شعر طنز با عنوان «قلم‌داد» چاپ کرده است. وی درباره‌ی خود می‌نویسد: متولّد سال 1356 هستم. از قبل از سال 80 شعر می‌گفتم و وبلاگ داشتم و از اینجور کارا! ولی به طور جدّی از وقتی شروع به کار کردم که در حلقۀ رندان شروع شد. آقای زرویی نصرآباد این شب شعر رو راه انداختند و با برخورد خوبشون باعث شدند که من در همون شب شعر در حلقۀ رندان شروع کنم به‌طور جدّی شعر گفتن و بعد از اون با آقایان نادر ختایی و افشین حسینخانی و حسن صنوبری گروهی به اسم گروه گندم رو تشکیل دادیم و بعد آقایان جلال سمیعی و حامد مرادیان و رضا ساکی هم به این گروه اضافه شدند و بعد در رادیو جوان با برنامه‌هایی همکاری کردم مثل: ما خودمونیم، کاملاً جوانانه، آخرشه، توپ، جوونی آزاد فعلی و جوونی به وقت فردای مرحوم! به طور پراکنده هم کارهایی داشتم. مثلاً در نشریۀ «گل‌آقا» دیوان اخبار رو می‌نویسم. در «دختران» مدّتی صفحۀ شوخیشو می‌نوشتم. گه‌گداری در «اطّلاعات هفتگی» صفحۀ در حلقۀ رندان که آقای رفیع اداره‌ش می‌کنند می‌نویسم. با بچّه‌های گروه گندم دو سه تا فیلمنامۀ طنز برای کلینیک فیلمنامۀ طنز دفتر طنز حوزۀ هنری نوشتیم. مثلاً یکی از اونها شام عروسی بود که آقای پیمان معادی نویسندۀ فیلمنامه بودند که فیلمنامۀ خام رو نوشته بودند و ما قسمتهای طنزی به اون اضافه کردیم. من مدّتی شعر جدّی می‌گفتم و مخاطبانم می‌خندیدند. بعد گفتم حدّاقل اسمشونو بذارم طنز که وقتی می‌خندند ضایع نشم!

«ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی»

بیا مطرب بزن سازی نگو دارد بدآموزی

«اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد»

برآنم بشکنم تخمه حدود شش‌کیلو روزی

«دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد»

چرا اینقدر می‌اخمی؟ چرا هی کینه می‌توزی؟

«بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت»

که مهمان می‌رسد فردا و در افسوس می‌سوزی

«خدنگ غمزه از هرسو نهان انداختن تا کی»

چرا این‌قدر پیچیده، چرا این‌قدر مرموزی

«به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم»

شما که رخنه فرمودی چرا آن را نمی‌دوزی

«چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را»

سِلِکتَت کردم و گفتم خدای من عجب چوزی

«مرا سودای بت‌رویان نبودی پیش‌ازاین در سر»

سخن از عید بود اما عوض شد بحثمان موذی

«بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را»

برای گل‌برافشانی و می‌درساغراندوزی

«بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی»

چرا حرف از سیاست یا از استقلال و پیروزی

«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد»

در این ایام تعطیلی به جای آتش‌افروزی

اگرچه سیزده روز است تعطیلات، رسمی نیست

«که بیش از پنج ‌روزی نیست حکم میر نوروزی»

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

28 اسفند‌ماه 1392

مهدی استاد احمد

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1084 به تاریخ 931118, شعر طنز, شعر طنز استاد احمد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ساعت 15:59  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

7- شعر طنز؛ غزل؛ لالایی؛ مهدی استاد احمد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

مهدی استاد احمد که نام مستعار میم.الف مستعار، استادیار را بر خود نهاده است وبلاگی دارد با عنوان به هیچ عنوان http://www.mehdigital.com/ که در آن اشعار و نوشته‌های خود را قرار می‌دهد و اخیرا هم کتابی در موضوع شعر طنز با عنوان «قلم‌داد» چاپ کرده است. وی درباره‌ی خود می‌نویسد: متولّد سال 1356 هستم. از قبل از سال 80 شعر می‌گفتم و وبلاگ داشتم و از اینجور کارا! ولی به طور جدّی از وقتی شروع به کار کردم که در حلقۀ رندان شروع شد. آقای زرویی نصرآباد این شب شعر رو راه انداختند و با برخورد خوبشون باعث شدند که من در همون شب شعر در حلقۀ رندان شروع کنم به‌طور جدّی شعر گفتن و بعد از اون با آقایان نادر ختایی و افشین حسینخانی و حسن صنوبری گروهی به اسم گروه گندم رو تشکیل دادیم و بعد آقایان جلال سمیعی و حامد مرادیان و رضا ساکی هم به این گروه اضافه شدند و بعد در رادیو جوان با برنامه‌هایی همکاری کردم مثل: ما خودمونیم، کاملاً جوانانه، آخرشه، توپ، جوونی آزاد فعلی و جوونی به وقت فردای مرحوم! به طور پراکنده هم کارهایی داشتم. مثلاً در نشریۀ «گل‌آقا» دیوان اخبار رو می‌نویسم. در «دختران» مدّتی صفحۀ شوخیشو می‌نوشتم. گه‌گداری در «اطّلاعات هفتگی» صفحۀ در حلقۀ رندان که آقای رفیع اداره‌ش می‌کنند می‌نویسم. با بچّه‌های گروه گندم دو سه تا فیلمنامۀ طنز برای کلینیک فیلمنامۀ طنز دفتر طنز حوزۀ هنری نوشتیم. مثلاً یکی از اونها شام عروسی بود که آقای پیمان معادی نویسندۀ فیلمنامه بودند که فیلمنامۀ خام رو نوشته بودند و ما قسمتهای طنزی به اون اضافه کردیم. من مدّتی شعر جدّی می‌گفتم و مخاطبانم می‌خندیدند. بعد گفتم حدّاقل اسمشونو بذارم طنز که وقتی می‌خندند ضایع نشم!

 

پسرم جایی به دنیا اومدی که به دنیا اومدن دردسره

پسرم جایی به دنیا اومدی که برای بعضیا جا بیشتره

اینجا زندگی یه شکل خاصیه، ممکنه ببینی خنده‌ت بگیره

ممکنه وقتی چشاتو وا کنی بگی کاشکی رفته بودم بَرَره

تو اتاقِ نوزادا خواب می‌بینی، شبه، مهتابه، تو آفتاب می‌بینی

جز همین بخش کوچیکِ مختلط همه‌جا تفکیک دختر- پسره

پسرم جایی به دنیا اومدی که به شکل جالبی جهانیه

تو مغازه پُر جنس چینی و تو خیابون پُر شیخ قطره

همه حرفای قشنگی می زنن همه‌جا پوستر رنگی می‌زنن

صُب تا شب صحبته از عدالت و شب تا صب بحثِ حقوق بشره

مثه الان که تو گریه می‌کنی بعضیا یه عمره گریه می‌کنن

توی تقویم رومیزی پُرِ عید، منتها زوم رو محرم- صفره

توی مهمونیا روده‌بُر می‌شی همه علامّه‌ی هر رشته‌ای‌اَن

یه طرف بحث دُلاره، یه طرف بحثِ مادرزن و خواهرشوهره

پسرم جایی به دنیا اومدی که فقط نگاه علمی حاکمه

مثلا مشکلِ سوراخ اُزُن علّتش شوری چشم و نظره

اینجا مردم همه اهل دانشَن، تو ترافیک می‌کنن مطالعه

روی بیلبوردا پُر از نصیحت و روی دیوار پُر دُرّ و گهره

اگه بعضی از جاها تاکسی کمه، خطای مترو داریم یه عالمه

هواپیماهامون آکبندن اگه اتوبوسا مالِ عصرِ حجره

اینجا گاهی اونقد آشفتگیه که شُتر گم می‌شه با بارِ طلا

ولی وقتی باشه لازم می‌کنن رو هوا نشونه‌گیری حشره

وقتی که خسته میای از سر کار می‌تونی بشینی اخبار ببینی

اگرم نخواستی تازه اون کانال سیاساکتی و داوودخطره

جای مو‌سیقی تو تیتراژ ِ تَهِ سریالای قشنگ و به‌بهِ

جای قر بی‌حرکت تو کمره تنها چیزی که می‌لرزه فنره

پسرم جایی به دنیا اومدی که باید حافظ ناموست باشی

تو خیابون که می‌ری با نامزدت دیر بجنبی عشقتو وَن می‌بره

اگه حقّتو بخوای و شاخ بشی «می‌شکنن شاختو می‌فرستن تو باغ»

هرجا باشی یه تبر مواظبِ «این درخت محکم و تناوره»

پسرم جایی به دنیا اومدی که بذار توضیح هندسی بدم

اگه فرضا تو باشی یه زاویه، غالبا توی وجودت وتره

من پُر از دردم و تو پر از امید، پیش روی تو یه دنیای جدید

گوش نکن به این چیزای مسخره، این صدای خسته‌ی یک پدره

پسرم گریه نکن، یه‌کم بخند، دیگه نصفه‌شبه چشماتو ببند

پسرم شوخیامو جدی نگیر لالایی می‌گم که خوابت ببره

 

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

27 فروردین‌ماه 1390

مهدی استاد احمد

***

 

شعر طنز؛ غزل؛ گزیده‌ای از لالایی مهدی استاد احمد؛ رحیم رسولی

رحیم رسولی، در تاریخ 1/1/42 در گیلان به دنیا آمده است و مدت 33 سال است که در زورآباد کرج سکونت دارد، وی به طور فعال در عرصه‌ی شعر حضور دارد و در نشست‌های ادبی کرج فعال است، رحیم رسولی شعر را به‌صورت جدی با غزل شروع کرد و بعدها به مقوله‌ی شعر طنز روی آورد و یکی از چهره‌های شعر طنز ادبیات معاصر شد. رحیم رسولی از سال 1387 شروع به وبلاگ نویسی کرد و اشعارش را وبلاگ شخصی‌اش با نام دارکوبیسم منتشر می‌کند http://darkoobism.mihanblog.com. اشعار وی در این وبلاگ با برچسب شعر طنز رسولی بایگانی می‌شود. در زیر خلاصه‌ای از شعر لالایی را به انتخاب رحیم رسولی می‌خوانید که در وبلاگ رحیم رسولی به نام دارکوبیسم آمده است.

پسرم جایی به دنیا اومدی که به دنیا اومدن دردسره

پسرم جایی به دنیا اومدی که برای بعضیا جا بیشتره

تو اتاقِ نوزادا خواب می‌بینی، شبه، مهتابه، تو آفتاب می‌بینی

جز همین بخش کوچیکِ مختلط همه‌جا تفکیک دختر-پسره

پسرم جایی به دنیا اومدی که به شکل جالبی جهانیه

تو مغازه پر جنس چینی و تو خیابون پر شیخ قطره

همه حرفای قشنگی می زنن همه‌جا پوستر رنگی می‌زنن

صُب تا شب صحبته از عدالت و شب تا صب بحثِ حقوق بشره

مثه الان که تو گریه می‌کنی بعضیا یه عمره گریه می‌کنن

توی تقویم رومیزی پر عید، منتها زوم رو محرم-صفره

پسرم جایی به دنیا اومدی که فقط نگاه علمی حاکمه

مثلا مشکل سوراخ ازن علتش شوری چشم و نظره

اینجا گاهی اونقد آشفتگیه که شتر گم می‌شه با بار طلا

ولی وقتی باشه لازم می‌کنن رو هوا نشونه‌گیری حشره

پسرم جایی به دنیا اومدی که باید حافظ ناموست باشی

تو خیابون که می‌ری با نامزدت دیر بجنبی عشقتو ون می‌بره

پسرم جایی به دنیا اومدی که بذار توضیح هندسی بدم

اگه فرضا تو باشی یه زاویه، غالبا توی وجودت وتره

پسرم گریه نکن یه‌کم بخند دیگه نصفه‌شبه چشماتو ببند

پسرم شوخیامو جدی نگیر لالایی می‌گم که خوابت ببره

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

14 آبان‌ماه 1393

رحیم رسولی

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1083 به تاریخ 931111, شعر طنز, شعر طنز استاد احمد
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ساعت 16:9  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

7- شعر طنز؛ تنگنای قافیه؛ مهدی استاد احمد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هستند آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهت این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

مهدی استاد احمد که نام مستعار میم.الف مستعار، استادیار را بر خود نهاده است وبلاگی دارد با عنوان به هیچ عنوان http://www.mehdigital.com/ که در آن اشعار و نوشته‌های خود را قرار می‌دهد و اخیرا هم کتابی در موضوع شعر طنز با عنوان «قلم‌داد» چاپ کرده است. وی درباره‌ی خود می‌نویسد: متولّد سال 1356 هستم. از قبل از سال 80 شعر می‌گفتم و وبلاگ داشتم و از اینجور کارا! ولی به طور جدّی از وقتی شروع به کار کردم که در حلقۀ رندان شروع شد. آقای زرویی نصرآباد این شب شعر رو راه انداختند و با برخورد خوبشون باعث شدند که من در همون شب شعر در حلقۀ رندان شروع کنم به‌طور جدّی شعر گفتن و بعد از اون با آقایان نادر ختایی و افشین حسینخانی و حسن صنوبری گروهی به اسم گروه گندم رو تشکیل دادیم و بعد آقایان جلال سمیعی و حامد مرادیان و رضا ساکی هم به این گروه اضافه شدند و بعد در رادیو جوان با برنامه‌هایی همکاری کردم مثل: ما خودمونیم، کاملاً جوانانه، آخرشه، توپ، جوونی آزاد فعلی و جوونی به وقت فردای مرحوم! به طور پراکنده هم کارهایی داشتم. مثلاً در نشریۀ «گل‌آقا» دیوان اخبار رو می‌نویسم. در «دختران» مدّتی صفحۀ شوخیشو می‌نوشتم. گه‌گداری در «اطّلاعات هفتگی» صفحۀ در حلقۀ رندان که آقای رفیع اداره‌ش می‌کنند می‌نویسم. با بچّه‌های گروه گندم دو سه تا فیلمنامۀ طنز برای کلینیک فیلمنامۀ طنز دفتر طنز حوزۀ هنری نوشتیم. مثلاً یکی از اونها شام عروسی بود که آقای پیمان معادی نویسندۀ فیلمنامه بودند که فیلمنامۀ خام رو نوشته بودند و ما قسمتهای طنزی به اون اضافه کردیم. من مدّتی شعر جدّی می‌گفتم و مخاطبانم می‌خندیدند. بعد گفتم حدّاقل اسمشونو بذارم طنز که وقتی می‌خندند ضایع نشم!

قفل بستم بر لب خود تا نگویم چیست درد

چهره‌ام را کرده‌ام طوری که گویا نیست درد

دلخوشی‌ها دائما درگیر با تک‌ماده

در تمام رشته‌ها اما بگیرد بیست درد

«ما و ما و نصف ما و نیمه‌ای از نصف ما

گر تو هم با ما شوی» جمعا شود دیویست درد

روی یک برگ سفید A3 با فونت درشت

دادم این را تایپ کرده خانمی تایپیست: درد

آی‌آی و آی‌آی و آی‌آی و آی‌آی

از الف تا ی چه می‌بینیم در این لیست؟ درد

آنکه دائم می‌رود اسکی هم او بی‌درد نیست

می‌خورد وقتی زمین بد می‌کشد در پیست درد

کشوری با این‌همه تصویر بی‌گردشگر است

بیخ گوش ما گرفت اما دبی توریست‌درد

بر تن بی‌تاب مردم جای مرهم چیست؟ زخم

بر دل پردرد ما تنها مسکن کیست؟ درد

سوریه، لبنان، کومور، بحرین، اتیوپیست فقر

روسیه، چین، آمریکا (شرمنده) اینگیلیست درد

توی این افکار تاریکم که ناگه یک نفر

با چراغ قوه‌ای از روبرو گفت ایست! درد!

آفرین بر هرکه درمان یافت توی زندگی

مرگ درمان من است اما که دارم زیست‌درد

شاعرم من شاعری در تنگنای قافیه

پس همان بهتر در آخر نیز گویم نیست درد

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

19 آبان‌ماه 1392

مهدی استاد احمد

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1074 به تاریخ 930901, شعر طنز, شعر طنز استاد احمد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ساعت 16:47  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

7- شعر طنز؛ نمی‌فهمم؛ مهدی استاد احمد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هستند آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهت این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

مهدی استاد احمد که نام مستعار میم.الف مستعار، استادیار را بر خود نهاده است وبلاگی دارد با عنوان به هیچ عنوان http://www.mehdigital.com/ که در آن اشعار و نوشته‌های خود را قرار می‌دهد و اخیرا هم کتابی در موضوع شعر طنز با عنوان «قلم‌داد» چاپ کرده است. وی درباره‌ی خود می‌نویسد: متولّد سال 1356 هستم. از قبل از سال 80 شعر می‌گفتم و وبلاگ داشتم و از اینجور کارا! ولی به طور جدّی از وقتی شروع به کار کردم که در حلقۀ رندان شروع شد. آقای زرویی نصرآباد این شب شعر رو راه انداختند و با برخورد خوبشون باعث شدند که من در همون شب شعر در حلقۀ رندان شروع کنم به‌طور جدّی شعر گفتن و بعد از اون با آقایان نادر ختایی و افشین حسینخانی و حسن صنوبری گروهی به اسم گروه گندم رو تشکیل دادیم و بعد آقایان جلال سمیعی و حامد مرادیان و رضا ساکی هم به این گروه اضافه شدند و بعد در رادیو جوان با برنامه‌هایی همکاری کردم مثل: ما خودمونیم، کاملاً جوانانه، آخرشه، توپ، جوونی آزاد فعلی و جوونی به وقت فردای مرحوم! به طور پراکنده هم کارهایی داشتم. مثلاً در نشریۀ «گل‌آقا» دیوان اخبار رو می‌نویسم. در «دختران» مدّتی صفحۀ شوخیشو می‌نوشتم. گه‌گداری در «اطّلاعات هفتگی» صفحۀ در حلقۀ رندان که آقای رفیع اداره‌ش می‌کنند می‌نویسم. با بچّه‌های گروه گندم دو سه تا فیلمنامۀ طنز برای کلینیک فیلمنامۀ طنز دفتر طنز حوزۀ هنری نوشتیم. مثلاً یکی از اونها شام عروسی بود که آقای پیمان معادی نویسندۀ فیلمنامه بودند که فیلمنامۀ خام رو نوشته بودند و ما قسمتهای طنزی به اون اضافه کردیم. من مدّتی شعر جدّی می‌گفتم و مخاطبانم می‌خندیدند. بعد گفتم حدّاقل اسمشونو بذارم طنز که وقتی می‌خندند ضایع نشم!

فکر کردی خرم نمی‌فهمم

چاکرم، نوکرم، نمی‌فهمم

فکر کردی که هست مغز شتر

یا کلم در سرم، نمی‌فهمم

فکر کردی کلاه‌قرمزی‌ام

گاوی‌ام، جیگرم، نمی‌فهمم

فکر کردی که سر در آخور خویش

کرده‌ام، می‌چرم، نمی‌فهمم

فکر کردی که دل به تو دادم

با دل دیگرم نمی‌فهمم

فکر کردی که رنج را بدهی

رنج را می‌برم نمی‌فهمم

فکر کردی که فخر بفروشی

می‌دوم می‌خرم نمی‌فهمم

فکر کردی اگر طلا شد نان

سیر شد همسرم، نمی‌فهمم

نسبت خط فقر و ایمان را

پنجره یا درم؟ نمی‌فهمم؟

فکر کردی که هرچه می‌گویند

می‌شود باورم، نمی‌فهمم

از تظاهر اگر که خسته شدند

خواهر و مادرم نمی‌فهمم

در خیابان و کوچه هی گفتند

خواهرم! خواهرم! نمی‌فهمم

فکر کردی که راست می‌گویم

پسرم! دخترم! نمی‌فهمم

مشکل خانواده‌ی خود را

پدرم، شوهرم، نمی‌فهمم؟

فکر کردی اگر که یک دنیا

خسته و پنچرم نمی‌فهمم

فکردی اگر که مجبورم

از شما بگذرم نمی‌فهمم

فکر کردی که مشت کوبیدی

کرده اینجا ورم نمی‌فهمم

زیر بار فشار بر مردم

نصف شد کم مَرم نمی‌فهمم

گریه‌ی درد و ناله‌ی غم را

کور هستم؟ کرم؟ نمی‌فهمم

فکر کردی که چون به این سازم

گرم بابا کرم نمی‌‌فهمم

فکر کردی چون عده‌ای خنگند

بنده هم لاجرم نمی‌فهمم

بنده می‌فهمم و نمی‌گویم

وای بر من، چقدر بی‌رحمم

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

3 خردادماه 1393

مهدی استاد احمد

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 1073 به تاریخ 930824, شعر طنز, شعر طنز استاد احمد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ساعت 18:24  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |