7- شعر طنز؛ برای گلبرافشانی؛ مهدی استاد احمد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
مهدی استاد احمد که نام مستعار میم.الف مستعار، استادیار را بر خود نهاده است وبلاگی دارد با عنوان به هیچ عنوان http://www.mehdigital.com/ که در آن اشعار و نوشتههای خود را قرار میدهد و اخیرا هم کتابی در موضوع شعر طنز با عنوان «قلمداد» چاپ کرده است. وی دربارهی خود مینویسد: متولّد سال 1356 هستم. از قبل از سال 80 شعر میگفتم و وبلاگ داشتم و از اینجور کارا! ولی به طور جدّی از وقتی شروع به کار کردم که در حلقۀ رندان شروع شد. آقای زرویی نصرآباد این شب شعر رو راه انداختند و با برخورد خوبشون باعث شدند که من در همون شب شعر در حلقۀ رندان شروع کنم بهطور جدّی شعر گفتن و بعد از اون با آقایان نادر ختایی و افشین حسینخانی و حسن صنوبری گروهی به اسم گروه گندم رو تشکیل دادیم و بعد آقایان جلال سمیعی و حامد مرادیان و رضا ساکی هم به این گروه اضافه شدند و بعد در رادیو جوان با برنامههایی همکاری کردم مثل: ما خودمونیم، کاملاً جوانانه، آخرشه، توپ، جوونی آزاد فعلی و جوونی به وقت فردای مرحوم! به طور پراکنده هم کارهایی داشتم. مثلاً در نشریۀ «گلآقا» دیوان اخبار رو مینویسم. در «دختران» مدّتی صفحۀ شوخیشو مینوشتم. گهگداری در «اطّلاعات هفتگی» صفحۀ در حلقۀ رندان که آقای رفیع ادارهش میکنند مینویسم. با بچّههای گروه گندم دو سه تا فیلمنامۀ طنز برای کلینیک فیلمنامۀ طنز دفتر طنز حوزۀ هنری نوشتیم. مثلاً یکی از اونها شام عروسی بود که آقای پیمان معادی نویسندۀ فیلمنامه بودند که فیلمنامۀ خام رو نوشته بودند و ما قسمتهای طنزی به اون اضافه کردیم. من مدّتی شعر جدّی میگفتم و مخاطبانم میخندیدند. بعد گفتم حدّاقل اسمشونو بذارم طنز که وقتی میخندند ضایع نشم!
«ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی»
بیا مطرب بزن سازی نگو دارد بدآموزی
«اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد»
برآنم بشکنم تخمه حدود ششکیلو روزی
«دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد»
چرا اینقدر میاخمی؟ چرا هی کینه میتوزی؟
«بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت»
که مهمان میرسد فردا و در افسوس میسوزی
«خدنگ غمزه از هرسو نهان انداختن تا کی»
چرا اینقدر پیچیده، چرا اینقدر مرموزی
«به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم»
شما که رخنه فرمودی چرا آن را نمیدوزی
«چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را»
سِلِکتَت کردم و گفتم خدای من عجب چوزی
«مرا سودای بترویان نبودی پیشازاین در سر»
سخن از عید بود اما عوض شد بحثمان موذی
«بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را»
برای گلبرافشانی و میدرساغراندوزی
«بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی»
چرا حرف از سیاست یا از استقلال و پیروزی
«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد»
در این ایام تعطیلی به جای آتشافروزی
اگرچه سیزده روز است تعطیلات، رسمی نیست
«که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر
28 اسفندماه 1392
مهدی استاد احمد
***
برچسبها: گزارش جلسه شماره 1084 به تاریخ 931118, شعر طنز, شعر طنز استاد احمد