سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

5- شاعر همشهری؛ عشرت قهرمان (1305 - 1384)

از زمانی که نوشتن راجع به شاعران تربت حیدریه را شروع کرده‌ام، سعی‌ کرده‌ام تا جایی که می‌توانم اطلاعات صحیح جمع‌آوری کنم و شاعران همشهری را هر چه کامل‌تر معرفی کنم. در چند ماه اخیر نوبت به معاصرین رسیده است و خوشبختانه به دلیل نزدیکی زمانی، از اغلب این شاعران اطلاعات بیشتری در دسترس است. اما متاسفانه شرح حالی که در فضای مجازی راجع به این شاعران وجود دارد در خیلی از موارد از واقعیت دور است و یا خیلی سطحی و کلی است. نکته‌ی مهمی که ذکرش لازم است این است که از آنجا که خوانندگان این وبلاگ را بیشتر همشهریان تربتی تشکیل می‌دهند، ممکن است خیلی از خوانندگان عزیز اطلاعات مهم دیگری راجع به این شاعران داشته باشند که در کتابی نیامده باشد و یا آمده باشد و من ندیده باشم. بسیار لطف خواهند کرد اگر اطلاعات تکمیلی خود را برای من از طریق آدرس siyah_mast@yahoo.com  ارسال کنند. امیدوارم این وبلاگ در آینده به منبع قابل اعتمادی راجع به شعر تربت حیدریه و شاعران این خطه تبدیل شود تا راه برای محققانی که در آینده راجع به این موضوع‌ها تحقیق خواهند کرد، هموارتر شود.

عشرت قهرمان خواهر بزرگ محمد قهرمان شاعر شهیر خراسانی است. وی در مورد سرگذشت خودش در یادداشتی نوشته است: من عشرت قهرمان متخلص به نکیسا در سال 1305 هجری شمسی در شهرستان تربت حیدریه پا به عرصه وجود نهادم. پدر و مادرم هر دو از خاندان قاجار و اهل علم و معرفت بودند و دوره‌ی کودکی من غالبا با شنیدن اشعار خوش حافظ، سعدی، فردوسی، خیام و نظامی گذشت.

در هشت سالگی مادر جوانم و در سیزده سالگی پدر جوانم را از دست دادم و از کودکی به دامان بی‌رحم زندگی افتادم. تحصیلاتم به همان سیکل اول متوسطه متوقف ماند و به سوی ازدواجی بد فرجام سوق داده شدم اما همیشه مطالعه کردم. در جوانی داستان‌های کوتاه و قطعات ادبی می‌نوشتم و از میانه‌سالی یعنی 53 سالگی یک‌باره و یک‌شبه شاعر شدم در این مدت کوتاه یعنی از 29 بهمن 1357 تاکنون شانزده کتاب چاپ کرده‌ام و هفده‌ُمین اثرم منتظر تائید و مُهر از تهران است. قبل از شاعری هنرهای دیگر را هم دنبال می‌کردم و هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که روزی شاعر شوم. در خانه‌ی ما همه آلات موسیقی بود و مادرم تار را به خوبی می‌نواخت و پدرم نیز صدای خوبی داشت.

خانم عشرت قهرمان در سال ۱۳۰۵در تربت حیدریه متولد شد نام پدر محمد صادق و مادرشان افسرالسلطنه از خاندان قاجار بوده‌اند. ایشان تا کلاس هشتم در تربت حیدریه بوده و در سال‌ ۱۳۲۲ ازدواج نموده‌اند و حاصل ازدواج اول ایشان با پسرعموی‌شان فتح الله قهرمانی، دوفرزند به نامهای سعید وناهید قهرمانی بوده که در حال حاضر خانم ناهید قهرمان در مشهد بوده وآقای سعید قهرمانی درخارج از کشور زندگی می‌نمایند بعدها پس از جدایی از همسرشان با پسرعموی دیگرشان به نام قهرمان قهرمان ازدواج نموده و حاصل ازدواج دوم ایشان دوفرزند به نامهای لاله وعلی قهرمان بوده که در حال حاضر هر دو در خارج از کشور زندگی می‌نمایند. نکته جالب توجه اینجاست که خانم عشرت قهرمان در سنین ۵۰ سالگی شروع به شعر گفتن نمودند واز ابتدا کارشان را با شعر نو شروع کردند و بعدها به صورت غزل و رباعی و قالب‌های دیگر شعر ادامه دادند. تخلص خانم عشرت قهرمان نکیسا است و اولین کتاب ایشان که شعر نو است بنام شهر یادها منتشر شد و دیگر کتاب‌های ایشان عبارتند از کیمیا، اقیانوس، دیدار، سکوت، سروش، موج، تندر، نور، پرواز، اقیانوس، کهکشان، نور و سروش، گلبانگ یاس، یادگار جاودانه، جذبه، سپهر، جلوه، کمند، پرنیان، گلبرگ، گلزار رباعی، گلشن رباعی، نسیم، منادی، اکسیر، نوای نی، آلاچیق، ققنوس، آتشکده، یک شب بارانی، میراث عشق، لاله زار، لعل ، الهه غزل و یاقو ت اشک که آخرین کتاب بوده و درزمان چاپ ایشان مرحوم شدند. لازم به یادآوری است اکثر کتاب‌های ایشان در سال‌های ۱۳۵۸تا ۱۳۷۱ خورشیدی منتشر شده است و اغلب شعرا و هنرمندان موسیقی ایران از جمله مرحوم استاد تجویدی و هچنین معینی کرمانشاهی و مهندس همایون خرم و استاد شجریان در خصوص  اشعار نامبرده مطالب جالبی نوشته‌اند وایشان هم  با شعر پاسخ داده‌اند که در کتاب یادگار جاودانه مرحوم عشرت قهرمان درج گردیده است. ایشان در تاریخ ۱۳اردیبهشت ۱۳۸۴در مشهد درگذشت و در آرامگاه شهر طوس محل شاعران آرمیده‌اند. یادش گرامی باد.

نیمه‌جانی دارم آن هم جان ِبر لب آمده

چون کنم، روز ِنرفته باز هم شب آمده

پشت کرده بر من و رفته ز دل امید و شور

بس که هر شب بر لبانم ذکر ِیارب آمده

اختران در آسمان‌ها تیربارانم کنند

آتشی در استخوانم همره ِشب آمده

تو کجایی که ندانم، نیک می‌آید به گوش

در منازل غلغلی از ماه ِنخشب آمده

تا تو رفتی زین چمن در خانه‌ی ویران من

شادمانی رفته و غم‌ها مرتب آمده

او نمی‌آید از این راهی که رفت و بر نگشت

تو دگر بیرون بیا ای جان بر لب آمده

***

 

تو اگر امان دهی سر ِزلف وا کنم

ز کمان ِابروان شرری به پا کنم

مهِ ده‌چهار را، بتِ نوبهار را

به قدومت ای صنم همه را فدا کنم

تو اگر امان دهی، نفس ضمان دهی

به نگاه سوی تو غم دل دوا کنم

تو نمی‌رسی به من، مه خوشتر از چمن

تو اگر زود رسی سر و جان فدا کنم

من ِبی‌نصیب را، من ِبی‌طبیب را

تو اگر رها کنی به خدا وفا کنم

منم و فنا شده، به غمت رها شده

چه شود که یک شبی سخنی ز ما کنم

نخورم فریب کس، غم تو ز دهر بس

که تمام شهر را ز تو من جدا کنم

***

 

هوا هوای شکفتن، هوا هوای بهار

هوای زمزمه در پیشگاه و محضر یار

هوا هوای ِخوش ِآفتاب ِزرین‌پوش

صدای ِبوسه در آنجا که نیست یک دیّار

هوا هوای طلب کردن دو سه جامی

ز دست ِساقی ِمُشکین کمند ِلاله عذار

هوا هوای لطیف ِنی و زمان ِسه‌گاه

نوای ِدشتی و سلمک ز سیم‌های سه‌تار

هوا هوای عزیز ِبیا بیا امشب

به انتظار مرا کم گذار فصل ِبهار

هوا هوای نفس‌ها و گرمی ِآغوش

کنار دلبر ِطناز و میر ِاهل ِشکار

هوا هوای غریبی که دل به رقص آید

ز رقص ِنرگس و سنبل کنار ِهر جوبار

هوا هوای ِغریبی‌ست زود ز جا بر خیز

بیا بیار نکیسا سرود و باده و تار

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 965 به تاریخ 910528, شاعر همشهری, زندگی‌نامه عشرت قهرمان
+ نوشته شده در  شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ساعت 20:42  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |