هوای تازه
معصومه سادات اسدیان
به مناسبت جشنوارهی گردشگری ادبی ابریشم
گاهی برای گریهی تو شانه میشوم
من با پرندههای تو هملانه میشوم
اینبار هم بساز برایم قفس ولی
بی آسمان چشم تو ویرانه میشوم
در من بریز زمزمهی شاد رود را
با من مرور کن غم بود و نبود را
وقتی تنیدهای به دلم تار و پود را
شوقِ جدیدِ یک زنِ دیوانه میشوم
ابریشمیترین غزلم را به سوی تو
پیوند میزنم دل خون را به موی تو
ماندهست در هوای سرم آرزوی تو
هر شب حریر موی تو را شانه میشوم
با غم بنوش مستیِ شعرِ ترِ مرا
در گوش باد زمزمه کن باور مرا
مرهم بنه جراحت بال و پر مرا
میسوزم و شبیه تو افسانه میشوم
گاهی برای زخم صدایم گلو بیار
یا ذرهای برای دلم آبرو بیار
این جام را بگیر و به جایش سبو بیار
من با تو در تدارک پیمانه میشوم
از من اگر چه عطر تنت را گرفتهای
با گریههای من دهنت را گرفتهای
از من خیال را، وطنت را گرفتهای
من با خودم به جای تو بیگانه میشوم
خالیست بی تو زندگیِ این به غم دچار
پرواز آرزوی قشنگیست در بهار
من کرم کوچکی که پس از رنج بیشمار
در پیلههای مهر تو پروانه میشوم
#هوای_تازه
#معصومه_سادات_اسدیان
#پیام_ولایت
#ابریشم
https://t.me/anjomanghotb
پینوشت:
جشنوارهی گردشگری ادبی ابریشم در بهار ۱۴۰۳ در تربت حیدریه، بایگ و رودمعجن برگزار شد. ادارهی میراث فرهنگی، شرکت ابریشمکشان بایگ و انجمن شعر قطب از برگزارکنندگان این جشنواره بودند.
برچسبها: هوای تازه, معصومه سادات اسدیان, پیام ولایت, ابریشم