سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

۵- شاعر همشهری؛ اُمّتی تربتی (؟؟؟؟ - 1019)؛ گردآورنده بهمن صباغ‌زاده

در نوشتن این بخش تمام سعی خود را می‌کنم که به منابع مختلف نظر بیاندازم و حدالامکان اطلاعات صحیحی ار در اختیار خوانندگان قرار دهم. با این وجود ممکن است خوانندگان عزیز اطلاعات مهم دیگری راجع به این شاعران داشته باشند که در کتابی آمده باشد و من ندیده باشم. بسیار لطف خواهند کرد اگر اطلاعات تکمیلی خود را برای من از طریق آدرس siyah_mast@yahoo.com  به نام بهمن صباغ‌زاده ارسال کنند. امیدوارم این وبلاگ در آینده به منبع قابل اعتمادی راجع به شعر تربت حیدریه و شاعران این خطه تبدیل شود تا راه برای محققانی که در آینده راجع به این موضوع‌ها تحقیق خواهند کرد، هموارتر شود.

امتی از شاعران قرن دهم است که در تربت حیدریه به دنیا آمده است که در آن روزگار قصبه‌ای بیش نبوده است. مدتی ملازم قاضی سلطان تربتی بوده است و این ملازمت در عهد شاه عباس دوم بوده است. امتی به خوش‌خطی شهره بوده است و ظاهرا در زمان خود آوازه‌ای داشته و شاگردانی هم داشته است که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به طاهر عطار مشهدی اشاره کرد.

در کتاب صیادان معنی که گزیده‌ای از ابیات شاعران سبک هندی است، این ابیات از او نقل شده است:

تو و آن عهد که بویی ز وفا نشنیده‌ست

من و آن درد که نامی ز دوا نشنیده‌ست

عاشقان را به جهان موت و حیات دگر است

آن‌چه تقدیر کند عشق، قضا نشنیده‌ست

***

پیش چشم ترم، ای ابر تُنُک، مایه ملاف

شد مرا بر مژه خشک آنچه تو را در جگر است

***

غم که پیر عقل تدبیرش به مردن می‌کند

مِی‌فروشش چاره در یک آب‌خوردن می‌کند

لازم به توضیح است که بیت فوق به نام امینی تربتی هم نقل شده.

***

دلخسته‌ای که از تو به حسرت جدا شود

در حیرتم که با که دگر آشنا شود

از بس که در غم تو کشیدم ز سینه آه

چندان اثر نماند که صرف دعا شود

در باغ بر دورنگی گل خنده می‌زنم

غافل که غنچه‌ی تو به صد رنگ وا شود

***

از دلم شعله به صد رنگ برآید که تو را

هر زمان چهره به رنگ دگر افروخته‌اند

***

قدح‌نوش محبت، خواب و بیداری نمی‌داند

کسی کاین می کشد، مستی و هوشیاری نمی‌فهند

ز قرب غیر در بزمش ندارم رشک و خرسندم

که مرغ خانگی، ذوق گرفتاری نمی‌داند

***

جان رفت و عمرهاست که در انتظار تو

دزدیده‌ام به دل نفس واپسین خویش

***

منم آن میوه، کز خامی، به بستان هوس ماندم

ز بس ایام با من کرد سردی، نیم‌رس ماندم

من آن مرغم که هرگه کرد عشقم میل ِآزادی

نوای تازه‌ای پرداختم تا در قفس ماندم

***

سرکشی‌ها لاله‌رویان را بود از عاشقان

شعله‌های آتش از خاشاک می‌آید برون

***

علاوه بر ابیات فوق، ابیات زیر نیز از امتی تربتی به نقل از تذکره‌ی میرزا طاهر نصرآبادی نقل می‌گردد:

هرگه بُتان به سوی اسیران نظر کنند

اول به کاوش مژه دل را خبر کنند

آنان که گل به گوشه‌ی دستار می‌زنند

توفیقشان مباد که خاکی به سر کنند

***

و به نقل از تذکره‌ی نصرآبادی، «بعد از گفتن این بیت:

گوهری بودم جهان‌افروز، اما روزگار

از حسد، ناورده بیرون بر لب کانم شکست

به چند روز فوت شد. غزض این که شعر یاس‌آمیز نباید گفت.» به نقل از خیرالبیان، امتی تربتی در سال 1019 در مشهد از دنیا رفت.

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 960 به تاریخ 910424, شاعر همشهری, زندگی‌نامه امتی تربتی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۱ساعت 20:7  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |