سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

4- شعر محلی تربت؛ اوسنه‌ی ابرم؛ قسمت اول؛ علی‌اکبر عباسی

مگر می‌شود بخش شعر تربتی داشت و از شعر‌های محلی آقای علی‌اکبر عباسی استفاده نکرد. بسیار دوست داشتم که از مثنوی بلندِ "سمندرخان سالار"، به عنوان مشهورترین شعر ایشان استفاده کنم اما فعلا امکانش نبود.ایشان محبت کردند و مثنوی دیگری را در اختیار بنده گذاشتند به نام "اُوسِنِه‌ی اِبرِم" که 104 بیت دارد. تصمیم گرفتم آن ‌را در 4 قسمت و در چهار هفته‌ی متوالی در همین بخش قرار دهم. امیدوارم مورد توجه‌تان قرار بگیرد.

پِرَنْ دُشْنَه كه اِبْرِمْ از سَرِ شوْ

دِ خَنَه رِفتَه بو بيمار و پِرْتوْ

(پريشب كه ابراهيم از سر شب - در خانه‌اش بيمار بود و زمين‌گير شده بود)

مُگُفتَن دُكترا كِردَنْ جِوابِشْ

همه نامِدَنْ از حالِ خِرابش

(مي‌گفتند دكترها او را جواب كرده‌اند - همگي از حال خراب او نااميد شده‌اند)

هَفَشْ بيماري يِ خَيْلِه خِطرناك

كه از ضِربَت شا بيچَرَه رَف پاك

(هفت يا هشت بيماري خيلي خطرناك - كه از دست آنها پاك بيچاره شده بود)

فشارِ خوُ و سِتّه و دِيابِت

چِراغِ عمرِ او اُفْتي دِ پِتْ پِتْ

(فشار خون و سكته و ديابت-  چراغ عمر او در حال خاموش شدن بود)

دُلِ عُمرِش دِ چاه زندگي بو

چه فِيدَه ريسمونِش پُتِّكي بو

(دلو (سطل) عمر او در چاه زندگي بود - چه فايده ريسمانش پوسيده بود)

اَزو بدتَر گريفته اَخِرِ كار

سِراطان ريه از دست سيگار

(از آن بدتر گرفته بود آخر كار - سرطان ريه از دست سيگار)

نِفَسْتِ او به زور بالا مِيَمَه

كه وَرْگي ايِ دَمَه بالا نِخَمَه

(نفس او به زور بالا مي آمد - كه با خود مي‌گفتي ديگر بالا نخواهد آمد)

دِ چِل بيچره رَف يك دفه پَنچِل

بِدَر زَه نَگِمو بادِ مِواسِل

(در سن چهل‌سالگي بيچاره به يكباره پنچر شد- ناگهان بواسيرش بيرون زد)

فشارِ خُو صدا زَه كه اَمَيُم

بُرُم بالا محاله كه به تَه رُم

(فشار خون صدا زد كه من آمدم- اگر بالا بروم محالست كه پايين بيايم)

به يگ هوْ چَشمِ او كِم نور رَفتِك

مِرَضِ قَن گِريفت و كور رَفتِك

(ناگهان چشم او كم‌نور شد- بيماري قند گرفت وكور شد)

دو سه دَفَه آپانديسِشْ عَمَلْ رَفْ

سَرِشْ از پولِ زِرْ ميزي كِچَلْ رَفْ

(دوسه نوبت آپانديسش عمل شد- از پول زير ميزي سرش كچل شد)

دِ خَنه داشت او يَك مَچ خرِ پير

فُرُخت و دا بِرَيْ خرجِ بواسير

(در خانه يك ماچه خر پيري داشت- آن را فروخت و داد براي خرج بواسير)

بِبِخشِن قافيه بو مَچ خرِ پير

همو بادِ مِواسِلَه بِواسير

(ببخشيد قافيه چون ماچه خر پير بود- همان باد مواسل، بواسير  است)

نِمُندَه بو بِرَش پولِ اضافي

كِه تا اِكو رَه يا اَنجوگِرافي

(نمانده بود برايش پول اضافي- كه اِكو بشود يا آنجو گرافي)

خلاصه هر چه كه پول و پِلِه بو

همه خَرجِ دواها رفت و دِرمو

(خلاصه هر چه كه پول داشت- همه اش خرج دارو و درمان شد)

نه كه وَرگي فقط پولِش تِمُمْ َرف

تِمُمِ زندگيش حَلّ و حَرُم رف

(نه كه بگويي فقط پولش تمام شد- تمام زندگي اش از بين رفت، حرام شد)

اُووِ غم دِ زمينش پَل دِ پَل رف

دِ جا اُفتي و كم‌كم شَل و پَل رَف

(آب غم در زمينش پل به پل رفت- زمينگير شد و كم‌كمك شل و پل شد)

نبو دِ جوي جونِش چيكلِه‌يِ اوْ

نِه از شَه اوْ خبر بو و نه تِلْخوْ

(در جوي جانش نمانده بود قطره‌اي آب- نه از شاه‌آب خبر بود و نه از آب استخر)

دعا و جُمبَل و جَدو و جِنگير

نِبو دَم كارِشا يَگ نُرمَه تاثير

(دعا و جادو و جنبل و جن گير- در كارشان ذره اي تاثير نبود )

دِلِش از غُصه ها غُمباد رِفتَه

هَمِه‌يْ اُمِّدِ او وِر باد رِفتَه

(دلش از غصه‌ها غمباد گرفته - تمام زندگي او بر باد رفته)

دِ يَگ وَرِ دِلِش دردِ مِريضي

دِ يَگ وَرْ درد پول زِرِ ميزي

(در يك سوي دلش درد بيماري- و در سوي ديگر درد پول زير ميزي)

اگه يگ دو قِرُن پولُم اَزو مُندْ

زنِ بِندي هَمَر يَگ بَرَه اَسُتند

(اگر در انتها دوقران پولي هم ماند -  زنِ بندي همه را يكجا از او گرفت)

چي وَرْگم مو شما بَوَر نِدَرِن

شما وِرْ حرف مو هِر هِر مِخِندِن

(چه بگويم من شما باور نداريد- شما بر حرف من هرهر مي خنديد )

نه كه ورگي  حِكاياتِ قديمَه

كه نِه كارت طِلايي بو نه بيمه

(نه که بگويي اينها حرف و حديث  زمان خيلي دور است - كه  كارت طلايي و بيمه هيچ كدام نبود)

اِلاهِ هر كه اِي قِصّه‌رْ شِنُفتَه

سر و كارش به هِچ دكتر نِيُفَته

(الهي هركسي اين داستان را شنيده - سرو كارش به هيچ دكتری نيفتد)

اَگِه وَرگِن شما آمين يَگ بار

بِرَتا وِرْ مُگُم  بَقي‌يِ حَرفارْ

 (اگر شما يك بار آمين بگوييد- براي شما بقيه قصه را مي‌گويم)

. . .

دوستان عزیز، قسمت دوم این مثنوی زیبا را هفته آینده در همین بخش خواهید دید ...

***


برچسب‌ها: گزارش جلسه‌ شماره 919 به تاریخ 900605, شعر محلی تربت, شعر محلی عباسی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۰ساعت 9:58  توسط بهمن صباغ‌ زاده  | 

مطالب جدیدتر