سیاه‌مشــــــــــــــــــــــــــــــــق

گزارش‌های بهمن صباغ زاده از جلسه‌های شعر

در صفحه‌ی فرهنگ و هنر شماره‌ی ۱۹۶ پیام ولایت که در ۱۹ مهر ۱۴۰۲ منتشر شده،در این شماره با زندگی و شعر مرتضی میرزا قهرمان شاعر و سیاستمدار عصر قاجار و پهلوی آشنا میشوید.

مرتضی‌میرزا فرزند حاج محمد میرزا قهرمان در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی در روستای ازغند تربت حیدریه که از روستاهای باستانی تربت حیدریه می‌باشد به دنیا آمد. پدرش حاج محمد میرزا از حکام خراسان و از شاهزاده‌های بانفوذ قاجار بود. جدّ بزرگ قهرمان‌ها، قهرمان‌میرزا فرزند حسنعلی میرزا ملقب به شجاع‌السلطنه پسر فتحعلیشاه قاجار بوده است و شعر در خانواده‌ی بزرگ قهرمان موروثی است.

مرتضی میرزا تحصیلات خود را در مشهد گذراند و از محضر استاد فرزانه ادیب نیشابوری کسب فیض کرد. مانند اکثر قهرمان‌ها طبع شعر داشت به مناسبت اینکه جد بزرگش حسنعلی میرزا ملقب به شجاع‌السلطنه پسر فتحعلیشاه قاجار «شکسته» تخلص می‌کرده و دیوانی اندک هم داشته، تخلص «شکسته» را تجدید کرده و در شعر شکسته تخلص کرده است.

مرتضی میرزا قهرمان

مرتضی میرزا قهرمان

گلشن آزادی در کتاب ارزشمند صد سال شعر خراسان درباره‌ی او می‌نویسد: «شکسته در نقد شعر ذوقی سرشار داشت... وی در تمام عمر مردی پاکدامن، در اظهار عقیده صریح و شجاع و مهذب و بدون قید و تکلف زیست، در کلیه مشاغل دولتی و ملی که داشت بر خلاف روش معمول عصر قدمی از منهج شرف و درستی بیرون نگذاشت... و چون او از وطن‌پرستان و آزادی‌خواهان و احرار افراطی بود ثروت موروث را در راه عقیده‌ی خویش نهاد. به فرهنگِ وطن خدمت‌ها کرد، مدارس دخترانه در مشهد به همت وی در وقتی که کفیل ایالت خراسان بود تاسیس گردید. شکسته صحیح فکر می‌کرد و صریح حرف می‌زد و چیز می‌نوشت. مجامله و خوش‌آمدگویی در نهادش نبود، از اندک اشعاری که از وی می‌بینیم مردی و آزادگی می‌تراود...»

مرتضی میرزا قهرمان در کنار ادیب نیشابوری

تاریخ عکس مربوط به دوره‌ی سلطنت احمدشاه قاجار سال ۱۲۹۶ هجری شمسی است.
ادیب نیشابوری در این عکس دومین نفر از سمت راست و مرتضی‌میرزا قهرمان نفر سوم از سمت راست است.
عبدالجواد بجنگردی، معروف به ادیب نیشابوری ادیب، شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره‌ی مشروطه است. ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌سرود. در تاریخ ادبیات صد و پنجاه سال اخیرِ نیشابور دو نفر معروف به «ادیب» بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگردی معروف به «ادیب اول»، و دیگری شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به «ادیب دوم» و متخلص به «راموز» که شاگرد ادیب اول بوده‌است.

مرتضی‌میرزا قهرمان چند سال روزنامه‌ی سیاسی «خورشید» را در مشهد منتشر می‌کرد که به مناسبت ذوق شعری که داشت، این روزنامه از جراید ادبی آن روزگار در کشور بود. وی چندین بار شهردار مشهد و فرماندار اطراف و دو نوبت رئیس کمیسیون تقسیم آب‌های سرحدی ایران و روس شده و در ۱۳۰۵ شمسی مؤسس اداره ثبت احوال خراسان بوده است. در سال ۱۳۰۷ او اداره‌ی آمار را در خراسان تشکیل داد و سال بعد که ظهیر‌الملک رئیس استانداری خراسان بود نامه‌ای به مرتضی‌میرزا نوشت که چون شما متهم به اختلاس شده‌اید بنا به فرمان آقای ادیب‌السلطنه وزیر کشور از خدمت معافید. شاهزاده فی‌البداهه این منظومه را سروده و به وسیله‌ی محمد هاشم میرزا افسر به تهران مخابره کرد:

قصیده

افسرا برگوی از من با وزیر داخله
با تشکر در جواب تلگراف واصله
خاتمه دادم به خدمت گر چه با حکم وزیر
لیک من را از ادیب‌السلطنه نبود گله
مختلس خوانده‌ست من را دیگری، وین مضحک است
گر چنو بودم چرا وا مانده‌ام از قافله؟
هر که باشد مختلس پیدا بوَد از هیکلش
بس نشانی‌ها که دارد چون زنان حامله
خوانده بس بر خوان نعمت این وزارت میهمان
ابتدا الحمد باید گفت و آخر بسمله
افترا بهر چه گویم فاش غیر از اهل ری
هر که دارد خدمتی باید کند آن را یله
کاشکی بودم مجرد تا از این جزئی حقوق
دست می‌شستم ولیکن چون کنم با عائله

عکس مرنضی میرزا قهرمان در سال های پایان زندگی

مرتضی میرزا قهرمان در پشت آخرین عکس خودشان خطاب به برادر زاده‌اش شاهزاده خانم زینت ملک قهرمان چند جمله‌ای می‌نویسد و عکس را به او می‌دهد. تاریخ عکس سوم فروردین ۱۳۲۱، دو سال قبل از درگذشت مرتضی‌میرزا است و آثار رنجورى ناشى از زندان و سرخوردگی و ناكامى در مبارزات سياسى در سیمای ایشان مشهود است.

به نقل از استاد محمد قهرمان، هنگامی که شجاع‌السلطان (با شجاع‌السلطنه که جد بزرگ مرتضی‌میرزا است اشتباه نشود) برادر حاج مرتضی میرزا در مشهد رئیس نظمیه شد دستور داد میخانه‌ها را تعطیل کنند و شاعری مشهدی به نام سرائی که خود را پور سعدی می‌خواند و اصلیتش از جهرم فارس بود، رباعی‌ای سرود با این مضمون:
از بس که بود ساده شجاع‌‌السلطان
بشکست خُم باده شجاع‌‌السلطان
فرداست که بهر معذرت، خواهی دید
در پای خُم افتاده شجاع‌‌السلطان

و مرتضی میرزا قهرمان (شکسته) جواب داد:
شه‌زاده‌ی من، برادر و سرور من!
ای مجری شرع پاکِ پیغمبر من!
مشکن به میان کوچه‌، خُم‌های شراب
در خانه‌ی من آر و شکن بر سر من

حاج مرتضی میرزا قهرمان متخلص به شکسته، سال‌های آخر عمر را در تهران گذراند و دچار سرطان ریه شد و پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با این بیماری بالاخره در ۲۲ شهریور ۱۳۲۳ در تهران درگذشت. شهاب فردوسی در مرثیه‌اش سرود:
چنان‌که زیست باید، آن‌چنان زیست
چنان‌که رفت باید، آن‌چنان رفت.

دستخط مرتضی میرزا قهرمان درسال های پایان زندگی

اشعار زیر از اوست:

رباعی
ایران یک انقلاب می‌خواهد و بس
خونریزی بی‌حساب می‌خواهد و بس
بی چون و چرا درخت آزادی مُلک
از خون من و تو آب می‌خواهد و بس

کنجی و حریفی دو سه با هم بودن‏
و اسباب فراغتی فراهم بودن ‏
بهتر ز بهشتی است که در وی باید
با زاهد خشک‌مغز همدم بودن

غزل

زلفت چو کمان و تیر گیرد
هر گوشه بسی اسیر گیرد
باد ار گذرد به چین زلفت
عالم همه در عبیر گیرد
چشمت به یکی کرشمه، صد دل
از دست جوان و پیر گیرد
هر لحظه ز بهر صید دل‌ها
ترکانه کمان و تیر گیرد
زان بر سر راهِ او نشستم
تا دستِ من فقیر گیرد
نبود عجب از گدا، شکسته!
گر منزلت امیر گیرد
ای خوش آن روزها که بادل شاد
یک دم از کار باز ننشستم
تا دمیدی سپیده‌دم هر شب
شاد و خرم ز جای می‌جستم
بودم اندیشه آنکه در گیتی
کار دارد بلند یا پستم
شوق کار ار نبود در بر من
دل به این زندگانی نمی‌بستم
مرگ تلخ است از این که چو آید
هیچ کاری نیاید از دستم.

با تشکر از آقای روزبه قهرمان فرزند شاعر شهیر همشهری استاد محمد قهرمان به خاطر ارسال عکس ها

#با_شاعران_ولایت_زاوه
#مرتضی_میرزا_قهرمان
#بهمن_صباغ_زاده

کانال تلگرامی انجمن شعر قظب
https://t.me/anjomanghotb


برچسب‌ها: مرتضی میرزا قهرمان, با شاعران ولایت زاوه, بهمن صباغ زده, انجمن شعر قطب
+ نوشته شده در  شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳ساعت 10:45  توسط بهمن صباغ‌ زاده  |