5- شعر محلی تربت؛ شعر شمارهی 36 کتاب خدی خدای خودم، غزل، ای کهکرست خندهت هوش از سر مو برده؛ استاد محمد قهرمان
اگر شعر را در وبلاگ میخوانید همانطور که میبینید به اجبار از خط Tahoma استفاده کردم و با این فونت اعراب شعر به درستی درک نمیشود. برای بهتر خواندن شعرهای محلی میتوانید نسخهی PDF گزارش را از ابتدای گزارش دانلود کنید. روش دیگر این است که شعر را به رایانهی خود منتقل کرده و برای دیدن اعراب آن از خط هما (b homa) استفاده کنید. اگر این فونت را در رایانهی خود ندارید میتوانید برای دانلود روی آن کلیک کنید. این فایل دانلود در سایت 4shared.com قرار دارد. اگر بر روی download کلیک کنید و پس از آن گزینهی freedownload را انتخاب کنید، پس از باز کردن لینک دانلود جملهای را میبینید که به انگلیسی نوشته است «اینجا کلیک کنید»، با کلیک بر روی کلمهی اینجا (here) فایل دانلود خواهد شد. پس از دانلود فایلی با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خط (فونت) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
برای اینکه بتوان تلفظ صحیح شعرهای گویشی را انتقال داد لازم است چند قاعده وضع شود که با در نظر گرفتن این قواعد بشود شکل صحیح تلفظ را در گویش دریافت. بسیاری از این قواعد را شرقشناسان وضع کردهاند و در مواردی که این قواعد کافی نبوده از علائمی که استاد محمد قهرمان وضع کرده است استفاده میکنیم. الفبای متداول بین شرقشناسان (البته به شکلی سادهتر) به شرح زیر است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o). مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (i)، ...ـو (u). مصوتهای کوتاهی که کشیده تلفظ میشوند: ــَـْـ (ā)، ــِْـ (ē)، ــُـْـ (ō).
سه علامت آخر به الفبای فنوتیک اضافه شده است که بشود با کمک آن واژههای تربتی را و شکل تلفظ صحیح آن را نشان داد. علامت فتحه به علاوهی ساکن ــَـْـ نشانهی فتحهی کشیده است که جانشین «ـا» شده است مانند خَـْنَه (خانه). علامت کسره به علاوهی ساکن ــِْـ نشانهی کسرهی کشیده است که جانشیین «ـی» شده است مانند زِْرِ (زیرِ). علامت ضمه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی مصوت مرکت (ow) است مانند اُوْ (آب)، تُوْ (تب). علامت ضمه به علاوهی ساکن و کسره نشانهی مصوت مرکب در حالت اضافه است (owe) مانند اُوِْ (آبِ)، چُوِْر (چوب را)
نکتهی قابل توجه اینکه اگر علامت ساکن با (ـو) همراه نباشد صدای او خواهد داشت به عنوان مثال در گویش تربتی روغَن به صورت (rugan) تلفظ میشود. دیگر این که مراقب باشید مصوت مرکب ـُوْ (ow) را واو ضمّه و ساکن ـُوْ (ov) اشتباه نگیرید مثلا در کلمهی جُوْ (jow) که یکی از غلات است (ow) نشانهی مصوت مرکب است، اما در کلمهی «نُمُوْ» (nomov) به معنی رشد (ov) نشانهی ضمه و واوِ ساکن است.
بارها گفتهام که هرچند عاشقانههای استاد قهرمان در شعرهای کلاسیکی که سرودهاند بسیار زیبا هستند، اما عاشقانههایی که ایشان به گویش تربتی سرودهاند حال و هوای دیگری دارد. به نظر من این غزلها در تاریخ ادبیات بیسابقه هستند و از چنان لطفی برخوردار هستند که من همواره خدا را شکر میکنم که گویش مادریام گویش تربتی است و مادربزرگی داشتهام که از خردسالی به این لهجه با من سخن گفته و این باعث شده در حد بضاعتم ظرایفش را درک کنم. استاد قهرمان در این غزلها فقط به سرودن به گویش تربتی اکتفا نکرده است و آنچه این غزلها را بینظیر میکند تنها گویش تربتی و لغات زیبای آن نیست بلکه به این خاطر است که شاعر در سرودن این عاشقانهها خود را جای جوانان سادهدل روستا گذاشته است و از چشم و ذهن و دل آنها جهان را دیده است. معشوق روستایی و سادهدل آنان را از زاویهی دید خود ایشان توصیف کرده است. من سعی میکنم با برگردانهای دقیق (البته به قدر بضاعت خود) و به تفصیل معنی این ابیات را روشن کنم تا دیگر هموطنان و همزبانان هم بتوانند از این اشعار لذت ببرند. مطمئنا حتی کسانی که گویش مادریشان تربتی است در اولین خوانشها نمیتوانند به خوبی از عهدهی خواندن و درک ابیات برآیند اما با کمی ممارست و پشتکار حتی دوستانی که با گویش تربتی آشنا نیستند خواهند توانست از این اشعار لذت ببرند.
فایل صوتی غزل شمارهی 36 اثر استاد محمد قهرمان
36
ای کَهکِرَستِ خِندَهت، هوش از سَرِ مُو بُردَه
از خَـْنِهیِ تو رَفتُم، بوس از لُوِْت نِخُوردَه
1- ای قهقههی خندهات هوش از سر من بُرده / از خانهی تو رفتم بوس از لبت نخورده (در گویش تربتی «کَهکِرَست» (kahkerast) به معنی خندیدن با صدای بلند است. صدای کبک را هم «کَهکِرَست» میگویند.)
کَـْغذ بِرِیْ رِفِْقا خِیْلِ نِویشتی اَمبا
یادِ زِ مُو نِکِردَه، نومِ زِ مُو نِبُردَه
2- کاغذ برای رفیقها خیلی نوشتی اما / یادی ز من نکرده، نامی ز من نبرده (برای دیگر دوستان خیلی نامه نوشتهای اما در نامههایت از من یادی نکرده و نامی نبردهای. «کَـْغَذ» (kāgaz) یا کاغذ در گویش تربتی به معنی نامه است، مثلا میگویند «فِلَـْنی کَـْغَذ رِیی کِردَه» (felāni kāgaz reyi kerda) یعنی فلانی نامه فرستاده است.)
پَرهِز مِتی ز عشقُم، ایساخ مِنی حَکیمی؟
نِه نَضمِ مُور گِریفتَه، نِه دَردِ مُور شِمُردَه
3- پرهیز میدهی از عشق مرا، اینگونه میکنی حکیمی؟ / نه نبضِ مرا گفته، نه دردِ مرا شمرده (تو چطور طبیبی هستی که مرا از عشق پرهیز میدهی در حالیکه دردم را نمیدانی. «پِرهِز» به معنی پرهیز است و «پِرهِز دایَن» (perhez dayân) به معنی بازداشتن بیمار از خوردن چیزی است. «ایساخ» به معنی اینگونه و اینطور است. «حکیمی کِردَن» به معنی طبابت کردن و پزشکی است. در گویش تربتی نبض را «نَضم» (nazm) میگویند.(
گفتی تَهِ پیَـْلهرْ سَر کَش، مِگَن شِفایَه
یَگ قُرتْ رِختَه بویی اویُم تِمومْ دُردَه
4- گفتی ته پیاله را سر بکش، میگویند شفا است / یک جرعه ریخته بودی آن هم تمام دُرد است («سَر کشیَن» (sar kešiyan) در گویش تربتی به معنی لاجرعه نوشیدن است. «قُرت» (gort) واحد سنجشی برای مایعات است و به آن اندازهای گفته میشد که در یک بار از گلو پایین میرود. مثلا میگویند «یَگ قُرتِ اُوْ بِتِه» یعنی یک جرعه آب بده.)
ظُلمِت بِسوزَه قِمچی مِرگَـْوَه زهرِ ما رَفت!
نِه خوردَه و نِه بُردَه، مُردِم ز دَردِ گُردَه!
5- ظلمت بسوزد ای تازیانه، شراب زهرمان شد / نه خورده و نه بُرده، مُردیم از دردِ گرده. («ظُلمِت بِسوزَه» (zolmet besuza) نفرینی است که خطاب به ستمگر میگویند به این معنی که الهی ظلمی که میکنی باعث سوختن خودت شود. در گویش تربتی شلاق و تازیانه را «قِمچی» (gemči) میگویند و «مِرگَـْوَه» (merqāva) یا مرگآبه به معنی شراب است. مصرع اول اشاره به حکم فققی شرابخواری اشاره دارد که معمولا شرابخوار را تازیانه میزنند. «گُردَه» (qorda) در گویش تربتی به معنی پهلو میباشد. مصرع دوم اشاره به ضربالمثلی است که با اندکی تغییر نقل شده است، آن ضربالمثل این است «نِه خوردَه و نِه بُردَه، گریفتَه دَردِ گُردَه» یعنی نه خورده است و نه بُرده است اما درد پهلو گرفته است، یعنی کسی چیزی نخورده اما دلدرد گرفته باشد. اشاره دارد به گناهی که شخص مرتکب نشده اما عواقب آن گناه دامن وی را گرفته است. مانند آنکه میگویند «آشِ نخورده و دهنِ سوخته»)
عِشقِر که سَنگِ دَستَه، پُرتُوْ کُ و به جایِش
تا وَختِ تُور به کارَه، دل دستِ تو سپُردَه
6- عشق را که سنگِ دست است رها کن و به جای آن (در عوضِ آن) / تا وقتی تو را به کار است دل دست تو سپرده (شاعر در این بیت خطاب به معشوق میگوید: عشق که کمکحال تو است را رها کن و تا وقتی که نیاز داشته باشی دل من نزد تو امانت خواهد بود. «سنگِ دست» اشاره دارد به ابزاری که هر لحظه امکان دارد به آن نیاز پیدا کنیم. توسعا در مورد افراد هم به کار میرود. مثلا میگوید «ای بِچَّه سنگِ دَستِ مایَه» یعنی این کودک کمکحال ما است و باید دم دست و نزدیکمان باشد. «به کار» به معنی لازم و ضروری است. «به کار بویَن» یعنی لازم بودن و به کار امین یعنی لازم شدن و به درد خوردن. قهرمان در مثنویای که در همدردی با استاد فرخ سروده است گفته: «پولِ امروزَه نِدَْرَه اعتبار / روزِ روزِش تُور چِطُوْ خَئْمَه به کار؟»)
از هُوْلِ روزِ محشر اُوْ رَفت زَهرِهیِ ما
واعظ بَسَه که رَفتِم از تِرس حُکمِ مُردَه
7- از ترس روز محشر آب شد زهرهی ما / واعظ بس است که شدیم از ترس مانند مرده (واعظ بس کن که از ترس روز قیامت زهرهی ما ترکید و مانند مُرده شدیم. «هُوْل» (howl) به معنی ترس و بیم است. «اُو رِفتَنِ زَهرَه» (ow reftane zahra) یا آب شدن زهره به معنی زهرهترک شدن است که نهایت ترس را میرساند. این بیت اشاره دارد که موعظههای واعظان که بیشتر از حساب و کتاب روز قیامت است.)
12/12/62
***
برچسبها: گزارش جلسه شماره 1094 به تاریخ 940219, شعر محلی تربت, شعر محلی قهرمان, دانلود شعر تربتی صوتی